مزدا ۱۰۰۰؛ وانت کوچکجثه و نوستالژیک ژاپنی
در روزگاری که صنعت خودرو با شتاب بهسوی الکتریکی شدن و فناوریهای خودران پیش میرود، گاهی نیاز است دندهعقب بگیریم و سری به کلاسیکهای اصیل بزنیم
در روزگاری که صنعت خودرو با شتاب بهسوی الکتریکی شدن و فناوریهای خودران پیش میرود، گاهی نیاز است دندهعقب بگیریم و سری به کلاسیکهای اصیل بزنیم؛ آنها که نهتنها وسیلهای برای حمل بار، که بخشی از خاطرات و فرهنگ جادهای ما بودند. یکی از شاخصترین این چهرهها، وانت کلاسیک مزدا 1000 است؛ محصولی جاودانه از دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی که هنوز هم در جادههای روستایی و کوچهپسکوچههای شهر، با غروری خاموش اما پررنگ حضور دارد.
واقعیت این است که دیگر هیچ کشور وشرکت خودروسازی در جهان هیچ خودرویی را با چنین دوامی نخواهد ساختریالچراکه دیگر سیاستهای این صتنعت و شیوه کسب سود در آن تغییر کرده است.
مزدا 1000 با قلب تپندهای 4 سیلندر خطی با حجم 987 سیسی و قدرت حدودی 60 اسببخار، هرگز قرار نبود که قهرمان مسابقات شتاب باشد. اما آنچه این وانت جمعوجور ژاپنی را متمایز میکرد، دوام مثالزدنی پیشرانه، هماهنگی کمنظیر با جعبهدنده ۴ سرعته دستی و البته مصرف سوخت اقتصادی بود. تعلیق ساده اما مؤثر محور عقب و شاسی مستحکم این وانت، آن را به انتخاب اول کشاورزان، مغازهداران و حتی نیروهای خدماتی در سراسر کشور تبدیل کرده بود.
فراتر از مشخصات فنی، مزدا 1000 یک حس دارد؛ حسی از اعتماد. صدای تقتق دنده عقب، لرزش خاص فرمان بدون هیدرولیک، و حتی بوی خاص کابین قدیمی با صندلیهایی که بیشتر از جنس خاطرهاند تا فوم. این وانت، فراتر از یک خودرو، بخشی از حافظه صنعتی و اجتماعی ایران است.
اگر میخواهید مزدا 1000 را بهتر به یاد بیاورید، بیایید تا در ذهن خودمان به اوایل دهه 80 و سریال محبوب شبهای ماه رمضان یعنی خانه بهدوش مراجعهای دوباره داشته باشیم. در سریال خانه بهدوش خودوری آقا ماشاالله یک وانت فرسوده بود، که آقا ماشاالله برای هندوانه فروشی آن را خریده بود، مزدا 1000 همان وانت قراضهی آبی رنگی بود که یک بلندگو میوهفروشی روی سقف آن نصب بود و در خانه آقا ماشاالله هیچکس آن را دوست نداشت.
امروز، بازسازی مزدا 1000 تبدیل به یک جریان نوستالژیک در میان کلکسیونرها و عاشقان کلاسیک شده است. و چه چیزی زیباتر از اینکه خودرویی که روزی فقط «ابزار کار» بود، حالا با افتخار «یادگار تاریخ» تلقی شود؟