یک روز در مزرعه آنلاین

نگاهی صمیمانه به محبوبترین بازیهای مزرعهداری و چرایی علاقه عجیب ایرانیان به آنها
امین عاقلی | وقتی خسته و کلافه از شعبه شلوغ بانک یا اداره نوسازی شهرداری به خانه برمیگردیم، وقتی قبضها تهدید میکنند که لبخند یخزدهمان را هم مصادره میکنند و وقتی با حسرت به نوسان دلار و بیثباتی قیمت مرغ و تخممرغ نگاه میکنیم، شاید تنها جایی که هنوز آرامش دارد، یک مزرعه رنگی و دیجیتالی در دل موبایل یا تبلتمان باشد. جایی دور از قانون مالیات بر ارزش افزوده، دور از جریمههای بیپایان و بندهای مبهم دفترچه بیمه تامین اجتماعی.
در مزرعههای آنلاین، همه چیز در کنترل ماست. تخممرغها دقیق و بیوقفه تولید میشوند، گاوها با مهربانی شیر میدهند و اگر روی زمین بذر بپاشیم، بی برو برگرد سبز میشود.
نه بیمه محصول میخواهیم و نه دعوا با راننده تراکتور و کمباین. حتی آفت هم نداریم، مگر در مراحل بالاتر، آنهم برای جذابیت بیشتر بازی!
این روزها نامهایی مثل Hay Day، FarmVille، Family Farm Adventure، Township و حتی نسخههای بومیتر برای نسلهای مختلف ایرانی، غریبه نیست. دهه شصتیها با FarmVille بزرگ شدند، دهه هفتادیها با Hay Day زندگی کردند و حالا دهه هشتادیها و نودیها هم مزرعههای دیجیتالیشان را با عشق و علاقه میسازند و توسعه میدهند.
چرا بازیهای مزرعهداری اینقدر محبوباند؟
پاسخ این سوال، هم ساده است و هم عمیق. این بازیها ترکیبی از حس کنترل، پاداش فوری، زیبایی بصری و در نهایت، آرامشی کاذب اما شیرین هستند. کاربر با چند کلیک ساده نهال میکارد، برداشت میکند، انبار میسازد، جاده میکشد و حتی با کشتی محصولاتش را صادر میکند؛ همه بیدردسر و بدون نیاز به دلار نیمایی، کارت بازرگانی یا ضوابط پیچیده گمرک. در دنیای واقعی، شیر گاوها گاهی از کارخانه تا سوپرمارکت نرسیده، به قله قیمتها میرسد. اما در بازیهای مزرعهداری، شیرها همیشه تازهاند و قیمتشان همان است که خودت تعیین کردهای.
عدالت در دنیای مزرعههای آنلاین
نه کسی انحصار خرید و واردات گندم دارد، نه واسطهای دست در جیب زارع میبرد. نه مرغدار مجبور است تخممرغ را به قیمت ابلاغشده بفروشد، نه کارگرش پای بازرس تامین اجتماعی را به مرغداری باز میکند. خبری از کمبود نهادههای دام و طیور نیست. هر کسی سهمی دارد، زمینی دارد و میتواند رویاهای کشاورزیاش را بدون مزاحمت بسازد.
این بازیها نوعی «مدینه فاضله دیجیتالی» برای نسلی هستند که گرفتار کمعدالتی اقتصادی، بوروکراسی خستهکننده و آیندهای مبهماند. نوعی فانتزی رنگارنگ برای ذهنی که به روزمرگی تن داده، ولی هنوز در گوشهای از قلبش به بهتر شدن دنیا امید دارد.
آرامترین شیوه اعتراض به بوروکراسی
بازی کامپیوتری، بهویژه بازیهای مزرعهداری، نوعی اعتراض خاموش علیه مشکلات صنعت غذا هستند. ما مزرعهداری را در دنیای واقعی تجربه نمیکنیم؛ چون پر از مانع، آلودگی و ریسک است. پس سراغ دنیایی مجازی میرویم که هیچ هیولایی جز چند ملخ کارتونی ندارد و آب از آسمان میبارد، نه از چشم کشاورز.
در بازی، به محض فروش تخممرغها، سکههای بازی در حسابت مینشینند. خبری از کارفرمای بامبولباز، بدهی بانکی، مالیات معوق یا حسابهای مسدود نیست.
تورم هم دست از سر ارز دیجیتال مزرعهات برداشته است. به همین سادگی، به همین دلپذیری.
یک نوع درمان روانی، بینسخه پزشک
در زمانهای که مشاوران روانشناسی با قیمت گزاف، نسخههای آرامبخش میپیچند، خیلی از مردم در سکوت، بازیهای مزرعهداری را نسخه رایگان درمان خود کردهاند. این بازیها، بیآنکه ادعای تراپی داشته باشند، اضطراب را کم میکنند. ذهن را از خشم، استیصال و ناکامی پاک میکنند.
کارکردشان دقیقا مثل کتابهای کودکانهایست که پدرها و مادرها برای خواب راحت بچهها میخوانند. درست مثل شمارش گوسفندان قبل از خواب. ساده، بیتنش و با پایان خوش. آدمها هم به همان اندازهای که کودکان به قصههای «یک روز خوب در مزرعه» علاقه دارند، به بازیهای مجازیاش هم دل میبندند.
ایرانیها و مزرعهداریِ دیجیتال؛ رویا یا فرار؟
شاید این حجم علاقه ما ایرانیها به بازیهای مزرعهداری، فقط از علاقه به کشاورزی یا گرافیک چشمنواز بازیها نیاید؛ شاید بیشتر از هر چیزی، ناشی از یک فرار جمعی باشد. از جهانی که پر از نوسان است، از بازارهایی که آدم را هر روز غافلگیر میکنند و از تصمیمهایی که اختیارشان همیشه در دست دیگریست.
در بازی، اما همهچیز در دستان خودمان است. نه تحریم داریم، نه پیمانسپاری ارزی و نه رقابت ویلاسازی با کشاورزی. نه دغدغه آب داریم و نه تهدید خشکسالی. همهچیز سر جایش است. هر تخممرغی که بفروشی، سکهاش را میگیری. هر محصولی که بکاری، چند دقیقه بعد برداشت میکنی.
در مزرعهداری مجازی، ما میتوانیم لبخند بکاریم و امید برداشت کنیم.