کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۲۴۸۱
تاریخ خبر:

فرمانده نیروی هوایی که خلبان نبود

فرمانده نیروی هوایی که خلبان نبود

بهترین خلبانان ایران چه کسانی بودند؟ این داستان‌ نابغه فنی نیروی هوایی؛ سرلشکر منصور ستاری.

‌روزنامه هفت صبح، علی غفوری| 29 سال از روزی که ایران جمعی از بهترین فرماندهان هوایی خود ‌ را از دست داد می‌گذرد. نفراتی بی‌بدیل که نه‌تنها در بین آنها خلبانان بزرگی نظیر سرتیپ علیرضا یاسینی و سرتیپ مصطفی اردستانی قرار داشتند، بلکه نابغه فنی نیروی هوایی سرلشکر منصور ستاری فرمانده کاردان نیروی هوایی از جمله شهدای پرواز جت استار در 15 دی 1373 بود. فرماندهی  که از سال 1365 سکان نیروی هوایی را به دست گرفت و اگرچه خلبان نبود اما بهتر از هر خلبان دیگری این نیرو را 8 سال هدایت کرد.

عکس یک2

ستاری تنها فرمانده نیروی هوایی بود که هرگز سکان هیچ هواپیمایی را به‌دست نگرفت اما چنان دانش فنی گسترده‌ای داشت که بی‌اغراق به دلیل آشنایی با مبحث زیر‌ساخت‌ها‌، رادار، محدودیت‌های ایران پس از انقلاب و مبحث مهم پدافند موفق شد بهترین شرایط را برای نیروی هوایی ایران ایجاد کند.

 

تقریبا تمامی طرح‌های بزرگ نیروی هوایی از زمان ستاری کلید خوردند و هواپیماهای ارزشمندی نظیر میگ-29 و سوخو-24 که در زمان خود شکاری بمب‌افکن‌های ارزشمندی بودند،‌ هنگام فرماندهی‌ او خریداری شد اما ستاری که بود؟

 

ستاری متولد 1327 در قرچک ورامین در 19 سالگی به ارتش پیوست و سال 1350 برای گذراندن دوره‌های پیشرفته رادار به آمریکا رفت و پس از یک سال به‌عنوان افسر کنترل شکاری به ایران بازگشت. دوستان و نزدیکان او که سطح  دانش و نبوغ او را می‌دیدند، پیشنهاد کردند تا به سمت کسب درآمد رفته و از ارتش جدا شود .

 

او نیز  در کنکور شرکت کرد و سال 1354 در رشته مهندسی برق و الکترونیک دانشگاه تهران پذیرفته  و 4 سال از محیط نظامی دور شد اما بلند شدن ناقوس جنگ او را مجددا به سمت دفاع از آب و خاک کشاند و مهر 59 مجددا به ارتش پیوست.

 

آن سال‌ها بزرگترین مشکل نیروی هوایی، کمبود قطعه‌، ضعف در هماهنگی‌های پدافند و خلبانان و نبود طرح و برنامه در غیاب کارشناسان و مستشاران آمریکایی و اروپایی بود.ستاری کسی بود که می‌گفت «اکنون که تحریم شده‌ایم باید به سمت ساخت داخل برویم.»

 

آن سال‌ها این شعار از زبان خیلی‌ها شنیده می‌شد اما ستاری بی‌حساب این سخنان را نمی‌گفت .او می‌دانست که بهترین نفرات فنی کشور در نیروی هوایی جمع شده‌اند و به‌جز ساخت موتور هواپیما همه چیز شدنی است.

 

وی در سال 62 ‌به‌سمت معاونت عملیات پدافند نیروی هوایی منصوب شد و با درجه سرهنگی طرح‌های خود را برای ارتقای رادارها و تجهیزات زمینی پیش برد. سپس 2 سال بعد به ‌سمت معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی منصوب شد.ستاری فردی بسیار سالم و قاطع بود‌ و اساسا با ریا و زهد‌فروشی مخالف بود .

عکس یک

بی‌توجهی به پیمانکاران ضعیف و جلوگیری از پرداخت ارز به دلالان بین‌المللی سبب شد تا از همان زمان دشمنان بزرگی پیدا کند.او ارتباط خوبی با مقامات سیاسی کشور داشت و به همین دلیل دشمنانش نتوانستند او را به زیر بکشند اما این تنها دلیل ماندنش نبود.ستاری به شکلی خستگی‌ناپذیر در تمام پایگاه‌ها و حتی خط مقدم نبرد حضور داشت.

 

در عملیات عظیم والفجر 8 که به نبرد فاو معروف شد، به دستور او سایت‌های عظیم موشکی هاوک که هر کدام با تجهیزات‌شان معادل یک گردان مکانیزه عظمت داشتند، از رود اروند به داخل خاک عراق منتقل شدند و جنوب شرق عراق را به قتلگاه هواپیماهای دشمن تبدیل کردند تا آنجا که سقوط 53 هواپیمای دشمن به شکل رسمی ثبت شد.

 

خلبانان عراقی با شنیدن نام فاو وصیت خود را می‌نوشتند و اگر آن رادارها و موشک‌ها نبود شمار شهدای فاو به شدت افزایش می‌یافت.گفته می‌شود در کوران نبرد مذکور، رادارها بارها با موشک ضد رادار از کار افتادند و فرمانده وقت سپاه محسن رضایی به ستاری گفته بود: «چه می‌کنی مرد! بچه دارند شهید می‌شوند. کو پوشش هوایی؟‌ ستاری ساعتی بعد با سرو وضعی خاک‌آلود به ستاد فرماندهی آمده و گفت: مشکل حل شد.»

 

او به طرز عجیبی ساده‌زیست بود و آنقدر به پرسنل نیرو توجه نشان داد که نفرات عمدتا ناراضی نیروی هوایی (معمولا رسته‌های نیروی هوایی به دلیل سطح تخصص از کمبود امکانات و حقوق ناراضی بوده و هستند) او را به یک روایت می‌پرستیدند.داستان زندگی او شبیه به افسانه است.

 

او به محض انتصاب به فرماندهی نیرو، سراغ شرکت‌های بزرگ هواپیماسازی و صنایع هوایی کشور (که پیش از انقلاب پایه‌گذاری شدند) رفت و با دانش فنی که داشت بیش از 100 هواپیمای آسیب‌دیده را با تلاشی شبانه‌روزی به جرگه عملیات بازگرداند و  سال ۱۳۶۶  با کمک تعدادی از افسران نهاجا از جمله سرتیپ فریدون علی مازندرانی، سرتیپ دوم پرویز ابراهیمی و سرتیپ دوم عطاءالله بازرگان، جهاد خودکفایی نهاجا را تأسیس کرد.

 

در زمانی که کسی به فکر ازجان‌گذشتگی خلبانان و پرسنل نیروی هوایی نبود‌، ستاری با آن همه مشغله، به‌دنبال ثبت قهرمانی نیروی هوایی رفت و به افرادی نظیر سرتیپ نمکی ماموریت جمع‌آوری همه اسناد پیرامون رخدادهای هوایی در 8 سال دفاع مقدس را داد. بازگشایی موزه هوایی‌، توسعه آموزشگاه‌های خلبانی، توجه به موزه هوایی قلعه‌مرغی و تلاش برای بزرگداشت خلبانان باقی‌مانده از جنگ از دیگر اقدامات ستاری بود.

 

برنامه‌های گسترده خرید نیروی هوایی 
با پایان جنگ در مرداد 1367 ستاری با ارتباط قوی ‌ که با رهبر جدید انقلاب اسلامی آیت‌الله خامنه‌ای و آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی داشت، توانست حاکمیت کشور را راضی کند که به شکلی اساسی در کنار توسعه سایر بخش‌های نظامی، نیروی هوایی  به شکوه گذشته خود بازگردد.

 

آغاز این اقدام هم خرید بزرگ میگ- 29 از شوروی در سال 1368و قرارداد خرید سوخوی-24 در همان زمان بود.لازم به ذکر است که در ابتدا قرار بود 150فروند میگ-29 از شوروی خریداری شود که متاسفانه بعدها این رقم در حد زیر 30 فروند باقی ماند.

 

ستاری اعتقاد داشت که ایران از قدرت لابی‌گری بالایی برخوردار است و اگر بخواهد می‌تواند حتی سوخو-27 و میگ-31 هم بخرد.البته دستیابی به چنین سلاح‌هایی منوط به همکاری نظامی امنیتی و دادن امتیازهای دیگری به روسیه بود که ستاری معتقد بود برای توسعه توان دفاعی کشور «اعطای چنین امتیازاتی لازم است.» متاسفانه با شهادت سرلشکر ستاری سرعت پیشرفت نیروی هوایی کم شد و توسعه موشکی و دریایی در اولویت قرار گرفت.

 

ستاری ده‌ها مدل موشک هوا به هوا، توسعه مدل‌های اف-5 ، توسعه اف-4، اورهال اف-14‌ها و بمب‌های هوشمند ‌را در دستور کار قرار داد و چون تخصص اصلی او رادار بود، توان راداری چند لایه ایران به سطحی رسید که هم‌اکنون نیز جزو 10 کشور برتر دنیا در این زمینه است.

 

حمله عراق به کویت در سال 1370 و فرار 129 هواپیمای دشمن سابق به خاک ایران فرصتی طلایی در اختیار متخصصان نیروی هوایی گذاشت و ستاری که منتظر فرصتی برای توسعه دانش فنی هوایی ایران بود، فورا بازبینی و بررسی فنی این هواپیماها را در دستور کار گذاشت.

 

ده‌ها میراژ اف-یک، میگ-21، سوخو-22، سوخو- 24، میگ-23 و سوخو-25 در اختیار نفرات فنی و خلبانان  نیروی هوایی قرار گرفتند و با صرف ده‌ها هزار ساعت کار فشرده بخش بزرگی از این هواپیماها به پرواز درآمدند. ‌ستاری از مسئولان هرگز چیزی برای خود نخواست اما برای نفرات نیروی هوایی بهترین‌ها را در حد مقدورات درخواست می‌کرد.

 

و سرانجام پروازی عجیب 
‌15 دی 1373 ستاری به همراه جمعی از بهترین‌های پروازی‌، یک پرواز طولانی به جنوب ایران با هواپیمای کوچک جت استار نیروی هوایی را آغاز می‌کند. سرهنگ حسین جمشیدی و کمک خلبان سرهنگ رضا جم‌منش و  مهندس پرواز سرهنگ احمدرضا سنائی هدایت هواپیما را بر‌عهده داشته‌اند.

 

هواپیما برای سخنرانی ستاری در جمع فرماندهان ابتدا به کیش می‌رود و اگر‌چه قرار است پس از آن به تهران باز‌گردد اما به دعوت پایگاه هشتم شکاری اصفهان برای بازدید فرماندهان از اورهال تامکت‌ها در این پایگاه به اصفهان می‌رود.پس از انجام بازدیدها مجددا ستاری و هیات همراه به مقصد تهران حرکت می‌کنند.

 

این هواپیما در ساعت 20:10 از باند اصفهان تیک‌آف ‌‌و متاسفانه 33 دقیقه بعد سقوط می‌کند.هنوز بعد از سال‌ها سقوط این هواپیما بحث‌برانگیز است و نخستین پرسش این است که مگر پس از سقوط هواپیمای فرماندهان در سال 1360 قرار نبود چند فرمانده همزمان در یک هواپیما نباشند؟

 

خلاصه روایت رسمی از این سقوط این است که دقایقی پس از پرواز، پنجره کوچک سمت خلبان باز می‌شود و به دلیل فشار باد و خرابی پنجره، بسته نمی‌شود.پس خلبان سعی می‌کند به اصفهان برگردد و در 6 کیلومتری پایگاه به دلیل آنکه ارتفاع‌سنج‌ها برای تهران تنظیم شده بود و کروی پرواز به‌دلیل خستگی این نکته را فراموش کرده بودند و هوا نیز کاملا تاریک بود، به زمین خورده و منفجر می‌شود.

 

پس از این گزارش رسمی‌، سورنا ستاری فرزند ارشد شهید ستاری از رهبر انقلاب و فرمانده کل قوا می‌خواهد تا برای رفع هرگونه شبهه یک بررسی کامل‌تر انجام شود. گویا تیمی از روسیه اعزام می‌شوند و تقریبا به همان گزارش رسمی ایران می‌رسند.اما برخی افسران ارشد نیروی هوایی به این نیز راضی نمی‌شوند و بارها با جت‌استارهای دیگری پرواز می‌کنند تا ببینند چنین احتمالی که هواپیما بدون ارتفاع‌سنج نتواند در شب بنشیند هست یا خیر.

 

تقریبا همگی به این نتیجه می‌رسند که نشاندن این هواپیما در شب بدون ارتفاع‌سنج بسیار سخت است.اکنون پرسش اساسی این بود که آیا باز شدن پنجره کوچک کابین خلبان ‌ یا از کار افتادن یا بد کار کردن ارتفاع‌سنج همگی اتفاق بوده یا به عمد هواپیما دستکاری شده  است.آیا خستگی خلبانان و عدم تعویض به موقع آنها پس از ساعت‌ها پرواز در مسیرهای مختلف در این اتفاقات نقشی داشته است؟

 

به هر حال روایت‌های رسمی همگی به عناصری نظیر «اتفاقات پی‌در‌پی» اشتباهات انسانی و مشکلات فنی اشاره می‌کند.از طرفی به دلیل روحیه خاص ایرانیان، اذهان همواره به سمت بدترین فرضیه‌ها پیش می‌رود.نظیر اینکه «ستاری نیروی هوایی را زنده کرد و عده‌ای نمی‌خواستند» ‌ یا دست دشمن خارجی در کار بود و...

 

شکی نیست که مرحوم ستاری همان افسری بود که ارتش به آن برای توسعه زیر‌ساخت‌ها احتیاج داشت و حتما از فوت او دشمنان داخلی و خارجی این کشور شاد شده‌اند اما اینکه آیا آنها (چه دشمنان داخلی ستاری و چه دشمن خارجی) این توان را داشته‌اند که هواپیمای او را دستکاری کنند و از آن همه گیت حفاظتی بگذرند بحث دیگری است.

 

آیا کسانی که قصد خرابکاری داشتند اطلاع داشته‌اند که  پرواز این هواپیما تا شب ادامه خواهد داشت؟ آیا اگر کسی قادر بوده  تا داخل کابین هواپیمای حامل 8 فرمانده بزرگ پیش برود نمی‌توانسته با روش‌های مطمئن‌تری هواپیما را در آسمان منفجر کند؟

 

چنین پرسش‌هایی معمولا هرگز پاسخ قطعی نمی‌یابند اما باید گفت به هر شکل کفه ترازو به سمت گزارش رسمی بیشتر می‌چربد. هرآنچه بود اتفاق 15 دی 1373 صدمه‌ای به توان فنی بخش هوایی ایران زد که آثار آن هنوز هم باقی است.

 

 

 

کدخبر: ۵۵۲۴۸۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر