آثار جنایت در تصادف مرگبار

برادر کوچکتر که درگیری مرگبار به خاطر کلکل او با مقتول آغاز شده بود از اتهامش تبرئه شد
هفت صبح| اواسط سال ۱۴۰۱ حادثهای که در نگاه اول تنها یک سانحه رانندگی به نظر میرسید، بهتدریج به پرونده جنایی پیچیدهای تبدیل شد. ماجرا از آنجا آغاز شد که خودروی پژو پرشیای مشکیرنگی با سرعت زیاد در خیابانهای یکی از مناطق شهر حرکت میکرد. شاهدان میگویند راننده خودرو که جوانی حدوداً سیساله بود، ویراژهای خطرناکی میداد و سپس به شکلی ناگهانی کنترل وسیله نقلیه را از دست داد. خودرو پس از انحراف شدید به تیر چراغ برق کنار خیابان برخورد کرد و متوقف شد.
جمعیت در اطراف خودرو
صدای شدید برخورد باعث شد رهگذران و ساکنان محل به سمت صحنه بدوند. دقایقی بعد خودرو در محاصره جمعیتی از شهروندان قرار گرفت. شیشههای جلو شکسته و کاپوت خودرو در اثر ضربه خمیده شده بود. درون خودرو، جوانی خونآلود روی صندلی راننده دیده میشد که بیحرکت مانده بود.
مردم با مشاهده این صحنه وحشتزده شدند. برخی با اورژانس تماس گرفتند و برخی دیگر پلیس را در جریان گذاشتند. مأموران پلیس راهنمایی و رانندگی برای بررسی علت حادثه وارد عمل شدند و در همان لحظات نخست، مشخص شد که راننده، فردی به نام سهراب است. او به سرعت به بیمارستان منتقل شد اما به دلیل شدت جراحات، بهرغم تلاش تیم پزشکی، جان باخت.
گزارش پزشکی قانونی و آغاز تحقیقات جنایی
ابتدا فرض بر این بود که مرگ سهراب تنها در نتیجه برخورد شدید خودرو با تیر چراغ برق رخ داده است. اما چند روز بعد و با صدور گزارش پزشکی قانونی، حقیقتی متفاوت آشکار شد. پزشکان اعلام کردند علت اصلی مرگ، وارد شدن ضربه چاقو به ناحیه گردن بوده است.
بنابراین سهراب پیش از تصادف هدف حمله قرار گرفته و سپس در تلاش برای فرار یا رساندن خود به مراکز درمانی دچار حادثه رانندگی شده است. با کشف این نکته مهم، پرونده از حالت تصادف خارج و بهعنوان یک پرونده قتل عمدی در دستور کار تیم جنایی پلیس آگاهی قرار گرفت.
بررسی دوربینها و سرنخ تازه
کارآگاهان با تحقیقات میدانی در محل سکونت مقتول دریافتند که اندکی پیش از حادثه، سهراب در مقابل منزلش با دو فرد ناشناس درگیر شده است. شاهدان محلی اظهار داشتند که درگیری با صدای بلند و فریاد الفاظ تند همراه بوده و مقتول و دو مرد دیگر سپس زد و خورد فیزیکی داشتهاند. بررسیهای بیشتر نشان داد هویت آن دو مرد ناشناس فرزاد و بهزاد، دو برادر ساکن همان منطقه است. اطلاعات به دست آمده حاکی از آن بود که این دو پس از مشاجرهای کوتاه با سهراب، با او درگیر شده و سپس از محل گریختهاند.
بازداشت متهمان و اعتراف اولیه
نیروهای پلیس با اخذ دستور قضایی، هر دو برادر را دستگیر کردند. در بازجوییهای اولیه، بهزاد به وارد کردن ضربه با چاقو اعتراف کرد. او توضیح داد که به دلیل عصبانیت ناشی از درگیری برادر کوچکترش با مقتول، با سهراب روبهرو شده و در جریان درگیری، چاقویی که همراه داشت را به گردن او فرو کرده است.
فرزاد، برادر کوچکتر نیز اذعان کرد که ماجرا از یک مشاجره خیابانی آغاز شده است. او گفت پس از آنکه از سوی سهراب سیلی خورده، به خانه بازگشته و موضوع را برای برادر بزرگتر تعریف کرده است. سپس هر دو تصمیم گرفتهاند مقابل خانه مقتول بروند و از او توضیح بخواهند. با اعتراف این دو متهم، پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.
در دادگاه
صبح روز رسیدگی، خانواده مقتول در دادگاه حاضر شدند. در ابتدای جلسه، نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد. مطابق کیفرخواست، بهزاد به مباشرت در قتل عمدی و فرزاد به معاونت در قتل متهم شدند. اولیای دم مقتول نیز تقاضای قصاص برای متهم ردیف اول را مطرح کردند.
دفاعیات متهم
نوبت دفاع به بهزاد رسید. او در برابر قضات گفت:«روز حادثه برادرم فرزاد با حالت پریشان وارد خانه شد. او نفسنفس میزد و به شدت عصبانی بود. وقتی علت را پرسیدم، گفت با یکی از بچههای محله به نام سهراب درگیر شده و سهراب ناگهان سیلی محکمی به او زده است. دیدن حال برادرم برایم غیرقابل تحمل بود. بلند شدم و گفتم بیا برویم سراغش تا جواب این رفتار را بدهیم.»
بهزاد ادامه داد:«با هم مقابل خانه سهراب رفتیم. فرزاد با عصبانیت شروع به کوبیدن در کرد و با فریاد او را صدا زد. وقتی سهراب در را باز کرد، به سمت ما اسپری فلفل گرفت و بلافاصله شروع به زدن برادرم کرد. حتی یک ساتور هم در دست داشت. من که دیدم برادرم در خطر است، چاقویی را که همراهم بود بیرون آوردم و یک ضربه به گردن سهراب زدم. قصد کشتن او را نداشتم، فقط میخواستم برادرم را نجات دهم.»
فرزاد نیز در جایگاه قرار گرفت و گفت:«من روز حادثه همراه دوستم در محله با موتور میچرخیدم که سهراب سر راهم سبز شد. او بدون دلیل شروع به مشاجره کرد و ناگهان به صورتم سیلی زد. من شوکه و عصبانی شدم. وقتی به خانه برگشتم، برادرم متوجه ماجرا شد و گفت باید جوابش را بدهیم. با هم رفتیم درِ خانه سهراب. اما من اصلاً نمیدانستم بهزاد چاقو به همراه دارد و هیچوقت قرار نبود چنین اتفاقی رخ دهد. بنابراین اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم.»
صدور حکم
پس از پایان جلسه و مشورت قضات، رأی صادر شد. بر اساس حکم، بهزاد به قصاص نفس محکوم شد. فرزاد نیز به دلیل نقش داشتن در بروز درگیری به ۱۵ سال زندان محکوم شد. با این حال، پرونده پس از اعتراض وکیل مدافع متهمان به دیوان عالی کشور فرستاده شد.قضات دیوان عالی کشور پس از بررسی ایرادات موجود در تحقیقات، حکم صادره را نقض کردند. استدلال قضات دیوان این بود که باید ابعاد ماجرا و نقش دقیق هر یک از متهمان بار دیگر با دقت بیشتری بررسی شود.
رسیدگی مجدد
پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. این بار نیز اولیای دم مقتول در جلسه حضور یافتند و خواستار اجرای قصاص شدند.در جریان جلسات جدید، هیئت قضایی بار دیگر اظهارات متهمان و گزارشهای کارشناسی را مورد بررسی قرار داد. پس از بررسی کامل، قضات شعبه هفتم رأی نهایی خود را اعلام کردند. بهزاد به دلیل مباشرت در وارد کردن ضربه مرگبار به قصاص محکوم شد. فرزاد با توجه به فقدان ادله کافی مبنی بر معاونت در قتل، از این اتهام تبرئه شد.
ابعاد حقوقی پرونده
این پرونده از نمونههای قابل توجه در حوزه جنایی است که در آن یک مشاجره ساده خیابانی میان چند جوان، به جنایتی بزرگ منجر شد. کارشناسان حقوقی بر این باورند که بررسیهای پزشکی قانونی و اظهارات شاهدان محلی نقش تعیینکنندهای در کشف حقیقت داشت.
از سوی دیگر، قضات در آرای خود به نکته مهمی اشاره کردند: وجود اختلاف یا درگیری لفظی نمیتواند مجوزی برای حمل سلاح سرد یا استفاده از آن باشد. حمل چاقو و استفاده از آن در نزاع، میتواند مسیر یک مشاجره کوتاه را به سمت قتل و تبعات سنگین قضایی سوق دهد.
پرونده قتل سهراب نشان داد که چگونه یک درگیری کوتاه و هیجانی میان چند نفر میتواند به قتل و در ادامه به صدور حکم قصاص منجر شود. بهزاد، که در لحظهای از خشم تصمیم به استفاده از چاقو گرفته بود، اکنون در آستانه اجرای حکم قصاص قرار دارد.
در مقابل، برادر کوچکتر او، فرزاد، پس از رسیدگی مجدد و بررسی دقیقتر، از اتهام معاونت تبرئه شد. این پرونده بار دیگر بر ضرورت خویشتنداری، حل اختلافات از مسیر قانونی و پرهیز از خشونت در روابط اجتماعی تأکید میکند؛ چراکه تصمیمی لحظهای میتواند زندگی چندین نفر را برای همیشه دستخوش تغییر کند.