جانم را بگیر‌ گوشی‌ات را بده

هفت صبح|  ‌‌ «آنها قصد داشتند از من دزدی و اخاذی کنند»؛این خلاصه دفاع متهم به قتلی است که یک جوان افغان را به قتل رسانده است. متهم دقایقی قبل از مرگ مقتول زمانی که داشت زاغ سیاه او را چوب می‌زد تا از حالش باخبر شود به دام افتاد و پای میز محاکمه رفت. نگهبان بیمارستانی در پیشوای ورامین چشمش به رفتارهای مشکوک دو جوان بود که دزدکی از در بیمارستان وارد شدند.

به نظر می‌رسید که این دو جوان با دقت اطراف خود را می‌پایند و همین شک نگهبان را برانگیخته بود و بدون اینکه آنها متوجه شوند چشم از آنها برنمی‌داشت.نگهبان متوجه شده بود که آنها می‌خواهند بدون اینکه توجه کسی را جلب کنند از بیمارستان بیرون بزنند.

برای همین وقت را تلف نکرد و خیلی سریع موضوع را به پلیس اطلاع داد. ماموران حفاظت بیمارستان نیز وارد عمل شده و از دو جوان مشکوک علت حضور در بیمارستان را جویا شدند.همان موقع ماموران پلیس سر رسیدند و بالاخره مشخص شد آن دو جوان برای اینکه از وضعیت یکی از بیماران سر در بیاورند وارد بیمارستان شده‌اند.

   اعتراف به قتل 

خرداد ماه سال 1402 بود که جوانی افغان روی تخت بیمارستان به دلیل وارد شدن ضربه چاقو به کام مرگ فرو رفت و رسیدگی به موضوع وارد فاز جنایی شد.مرد جوانی که دقایقی قبل از مرگ مقتول بالای سر او زاغ سیاهش را چوب می‌زد به قتل او اعتراف کرد و گفت:«چند ساعت پیش از قتل بود که من با این جوان و دوستش در خیابان درگیر شدم.

در جریان درگیری ضربه‌ای چاقو به او زدم و از مهلکه گریختم اما متوجه شدم که عابران برای کمک به او بالای سرش آمده و او را به بیمارستان منتقل کردند.من از اینکه دیدم او غرق خون روی زمین افتاد خیلی مضطرب شده بودم و وقتی به خانه‌مان رسیدم به دوستم زنگ زدم و ماجرا را گفتم.

بعد از دوستم خواستم برای اینکه بفهمیم حال این جوان چطور است با هم به بیمارستان برویم چون نگران حالش بودم و می‌ترسیدم برایم دردسر درست شود.» با اعتراف متهم به قتل تحقیقات برای روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا آغاز شد و بعد از طی شدن روال قانونی، پرونده برای رسیدگی به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شده و متهم برای دفاع از خود پای میز محاکمه رفت.

   در دادگاه

در این جلسه رسیدگی متهم به شرح ماجرا پرداخت و گفت:«روز حادثه من به همراه دختر مورد علاقه‌ام روی جدول کنار نهر آبی نشسته بودیم که ناگهان مقتول و دوستش بالای سر ما ظاهر شدند.مقتول با پرخاش و قلدری به من گفت که اینجا با این خانم چه می‌گویی؟

من که حدس می‌زدم او قصد اخاذی از من را دارد بلند شدم و ایستادم تا جلوی او در بیایم و گفتم به تو چه ربطی دارد؟یکدفعه او از زیر لباسش چاقوی بزرگی بیرون کشید و زیر گلوی من گذاشت و گفت گوشی و پول‌هایت را به من بده.صدای جیغ نامزدم در گوشم پیچید و خودم هم وحشت کرده بودم.من برای دفاع از خودم چاقویی از جیبم بیرون آورده و ضربه ای به آن جوان خفت گیر زدم که یکدفعه غرق در خون روی زمین افتاد.»

تحقیقات موجود در پرونده حکایت از این داشت که دختر همراه متهم نیز اظهارات او را تائید کرده بود.او گفته بود:«من و متهم این پرونده قصد ازدواج داشتیم.روز حادثه برای آشنایی ابتدایی در حال صحبت بودیم که مقتول و دوستش به قصد سرقت و اخاذی به ما حمله کردند.نامزدم برای دفاع از خودش و من با چاقو به او ضربه‌ای زد.» همچنین دوست مقتول بازداشت شده و به اتهام شروع به سرقت برای او پرونده قضایی تشکیل شده بود.

قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم برای صدور رای وارد شور شدند.