مرور پرونده| قصه بهلول و دکتر تبریزی و سایر اتفاقات
سرانجام چند پرونده جنایی جنجالی به کجا رسید؟
هفت صبح| سرانجام چند پرونده جنایی مهم چه شد؟ پروندههایی که در زمان خودشان بازتاب زیادی در افکار عمومی و رسانهها داشت. پروندههایی که ما درباره قتلها، نحوه اتفاقات، اوضاع قاتل و مقتول نوشتیم و حالا میپرسند سرانجام این اتفاقات به کجا رسید.
در چند وقت اخیر چند پرونده مهم جنایی به سرانجام رسید و به اصطلاح تکلیف متهمان مشخص شد. در این گزارش درباره این چند پرونده و روندشان میگوییم.
بهلول متهم به قتل شیما، به صورت مشروط آزاد شد
ماجرای قتل شیما صباگردی، دختر 16سالهای که همراه پدر و مادرخواندهاش در شرق تهران زندگی میکرد. 26مرداد سال 98، خانه را به قصد خرید ترک کرد و دیگر برنگشت. داستان از جایی جنجالی شد که پدرخوانده شیما، ویدئویی از خودش ضبط کرد و از رئیس قوهقضاییه وقت درخواست کمک کرد تا دخترخواندهاش پیدا شود. دختر ۱۶ساله، آخرین بار در ترمینال بیهقی دیده شده بود. بررسی دوربینهای ترمینال نشان میداد که او سوار یک خودروی پژو که رانندهاش مردی مسن بود شده است. این مرد که بهلول نام دارد، احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت اما مدعی شد دختر نوجوان را چند خیابان آن طرفتر پیاده کرده و از سرنوشت او بیاطلاع است. در صورتی که او شیما را با خود به خانهاش واقع در سبلان تهران برده بود.
پدرخوانده شیما معتقد بود دخترش در خانه این مرد گرفتار است. بعد از 15ماه، دوباره بهلول بازداشت شد و این بار به قتل شیما اعتراف کرد و گفت، او را خفه کرده و در باغچه صاحبخانهاش چال کرده و بقایای جسد شیما هم پیدا شد. در مدتی که شیما در خانه او بود، بهلول به او مواد داده بود.
در جریان رسیدگی قضایی به این پرونده بود که معلوم شد پدر و مادر واقعی شیما در مشهد زندگی میکنند. آنها زمانی که دخترشان چند روز بیشتر نداشت، سرپرستی او را به زن و شوهری که فرزندی نداشتند، سپرده بودند. با اینحال، طبق قانون، آنها اولیای دم شیما محسوب میشدند و حق شکایت و پیگیری پرونده را داشتند. در نهایت پدر و مادر واقعی شیما در ازای دریافت دیه از قصاص بهلول گذشتند. بهلول از چوبهدار فاصله گرفت اما به لحاظ جنبه عمومی جرم و به اتهام آدمربایی پای میز محاکمه رفت. در حالی که ادله موجود در پرونده نشان میداد بهلول حدود ۲ماه شیما را در خانه خود مخفی کرده و در این مدت اجازه بیرون رفتن به او نمیداده و همچنین شیما اجازه برقراری تماس هم نداشته است؛ قضات دادگاه او را به تحمل ۸سال حبس محکوم کردند. بهلول پس از صدور این رای به حکم اعتراض کرد که پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد اما قضات اعتراض او را نپذیرفتند و مهر تایید بر حکم صادر شده زدند.
در این شرایط پرونده به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد. بهلول اما در زندان نامه ای نوشت و درخواست عفو داد. او گفت که سنش بالا رفته و دچار بیماریهای مختلفی شده. درخواست عفو او پذیرفته شد و بهلول در اردیبهشت امسال با شرط و شروط آزاد شد.
پزشک تبریزی آزاد شد
ماجرای دکتر علیرضا صلحی، پزشک خوشخط تبریزی که آواز استاد شجریان را برای بیمارانش تجویز میکرد هم از آن پروندههای پر سر و صدا بود. او به جرم قتل مادربزرگ و همسرش با غذای سمی محکوم شد. مهر ماه سال ۱۳۹۵ پنج عضو خانواده یک پزشک تبریزی از جمله همسر، مادر، پدر، برادر و مادربزرگش دچار تنگی نفس شدند و همسر و مادربزرگ این پزشک، پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست دادند.
همزمان با مرگ دو تن از اعضای خانواده این پزشک و مسمومیت سایر اعضای خانواده، تحقیقات ویژه جنایی برای رمزگشایی از این پرونده جنجالی آغاز شد و پس از مدتی با بازداشت این پزشک، پرونده وارد فاز جدیدی شد. کیفرخواست این پرونده در فروردین سال ۹۶، صادر و پرونده به دادگاه ارسال شد. 4جلسه برای رسیدگی به این پرونده در شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان آذربایجان شرقی برگزار شد و در ۲۹ اسفند ماه سال ۹۶، رای پرونده که قصاص متهم بود، صادر شد. با اعتراض متهم، حکم صادره در این خصوص از سوی دیوانعالی کشور نقض شد و پرونده به دلیل نقص تحقیقات به شعبه رسیدگیکننده (دادگاه بدوی) اعاده شد. در رسیدگی دوباره به این پرونده، دو جلسه دادگاه از اسفند سال ۹۷ تا خرداد سال ۹۸ در شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان آذربایجان شرقی برگزار شد. این دادگاه نسبت به درخواست اولیای دم همسر متهم، حکم قصاص و نسبت به درخواست پرداخت دیه از سوی اولیای دم مادربزرگ متهم، حکم به پرداخت دیه داد. شهریورماه سال ۹۸ پس از اعتراض به حکم صادره پرونده به دیوانعالی کشور ارسال شد.
بابازاده وکیل مدافع علیرضا صلحی، ۱۸آبانماه سال ۱۴۰۰ گفته بود که پس از رسیدگی دوباره به پرونده موکلم در شعبه صادرکننده رای بدوی شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان آذربایجان شرقی و صدور حکم قصاص و اعتراض ما به رای صادره، پرونده به دیوانعالی ارسال شد. دیوانعالی کشور پس از بررسی دوباره رایبدوی شعبه ۳ دادگاه کیفری یک استان آذربایجان شرقی (قصاص) را تایید کرد. در نهایت با رضایت اولیای دم، دکتر صلحی در فروردینماه امسال از زندان آزاد شد.
کلثوم اکبری و ماجرای قتل پسرش
کلثوم اکبری زن 56 ساله مازندرانی که به قتل 11 همسر دائم و موقتش در شهریورماه سال 1402 اعتراف کرد؛ اتفاق جدیدی در پروندهاش رخ داده. طبق گفتهها، کلثوم در زندان اعتراف کرده چون پسر 19سالهاش از جریان قتلها باخبر شده بود، مجبور به قتل او شده است. یکی از خانواده مقتولین که پدرش به دست کلثوم به قتل رسیده است، به هفتصبح گفته بود: «کلثوم یکبار به ما گفت پسرش بر اثر سرطان فوت کرده اما بقیه میگفتند پسرش را هم کشته؛ چراکه در حرفهایش تناقض وجود داشت. او به بقیه گفته بوده پسرش هنگام ماهیگیری در دریا غرق شده است.»
قبل از عید امسال، کلثوم یک سکته خفیف مغزی را از سر گذراند. اگرچه هنوز این گفته به تایید مقامات قضایی نرسیده است ولی به هرحال روند پرونده او نیز به این شکل است که همچنان در زندان به سر میبرد.
بازداشت گلفروشی که 3نفر را کشت
مرد جوانی که گلفروشی دورهگرد بود و در نظامآباد تهران در نزاع 3نفر را کشته بود بعد از 3سال زندگی مخفیانه، در نهایت در اسفندماه سال 1402 دستگیر شد. ساعت ۱۰:۳۰ شامگاه یکشنبه ۲۹فروردینماه سال ۱۴۰۰، قتل 3مرد جوان به ماموران گزارش داده شد. 3پسر جوان با ۲نفر که با خودروی نیسان آبی کنار خیابان در حال گلفروشی بودند، بر سر موضوعی درگیر شدهاند و این قتلها رقم خورده است. مشخصات خودروی نیسان به پلیس اعلام شد و ماموران، بلافاصله طرح مهار را اجرا کرده و موفق شدند، راننده خودرو را دستگیر کنند اما عامل اصلی جنایت موفق به فرار شد. 3مقتول که در حالت عادی نبودند، بر سر پرداخت پول گلدانها با این دو نفر درگیر شده و گلفروش با چاقو 3نفر را بعد از اینکه کتکش زدند، از پا در میآورد. متهم در تحقیقات اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: «ما برای اینکه کار کنیم و پول حلال دربیاوریم، درحال گلفروشی بودیم اما مقتولان برای ما ایجاد مزاحمت کردند و ناخواسته دست به قتل زدم. در این مدت هم عذاب وجدان داشتم و هم از ترس دستگیری مجبور بودم مدام محل زندگیام را تغییر دهم تا دستگیر نشوم، از کاری که کردهام بهشدت پشیمانم و زندگیم نابود شده.»
تایید اعدام برای قاتل مامور پلیس
سارقی که مامور کلانتری نامجو را به شهادت رسانده و با حکم قضات دادگاه کیفری یک استان تهران به قصاص محکوم شده بود، با تایید حکم در اردیبهشتماه امسال از سوی قضات دیوانعالی کشور در یک قدمی چوبهدار قرار گرفت. ساعت 5 صبح سیزدهم شهریورماه سال 1402، مردی در تماس با کلانتری 106 نامجو گفت: «لحظاتی قبل خواهرم به من پیامک داد و نوشت که مرد سارقی به خانهاش رفته و در حال سرقت است.» با این تماس، ماموران کلانتری بلافاصله راهی محل شدند و یکی از ماموران به نام استوار امیر کیوانلو از راه پلهها بالا رفت و با سارق 20ساله روبهرو شد. وقتی مامور پلیس قصد داشت سارق را بازداشت کند، سارق با چاقو ضربهای به سینه او زد و سپس از پلهها به سمت پایین فرار کرد اما وقتی قصد داشت از در ورودی خانه خارج شود، ماموران پلیس او را دستگیر کردند. استوار کیوانلو هم به بیمارستان منتقل اما به خاطر شدت جراحات وارده، تسلیم مرگ شد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. در ادامه سارق پس از انتقال به کلانتری در اظهاراتش گفت: «چند سال پیش از شهرستان به تهران آمدم و در میدان شوش کارتنخوابی میکردم؛ به شیشه و هروئین هم اعتیاد دارم. روز حادثه، هروئین مصرف کرده بودم و برای سرقت وارد خانهای شدم که فکر میکردم خالی است اما ناگهان متوجه شدم دختر جوانی در اتاق است که مجبور شدم او را تهدید و در اتاق حبس کنم تا بتوانم بدون دردسر اموال باارزش خانه مانند طلا، تلفن همراه و دوربینعکاسی را سرقت کنم اما وقتی قصد داشتم از پلهها فرار کنم، با مامور پلیس مواجه شدم و برای اینکه دستگیرم نکند، با چاقو ضربهای به او زدم اما جلوی در دستگیرم کردند. این سارق قاتل بهزودی اعدام میشود.