الهه دیگر برنمیگردد، ما چه باید بکنیم؟

روایتی ازیک قتل تلخ و ضرورتآموزش همگانی برای مواجهه با خطردرخیابانهای ناامن
هفت صبح| قتل تلخ و دلخراش الهه حسیننژاد همه ما را متاثر کرد. دختر جوانی که در مسیر بازگشت به خانه با ضربات چاقوی یک مرد سابقهدار جان باخت. این مرگ دلخراش موضوع ناامنی در خیابان، خشونت علیه زنان و نبود آموزش کافی در مواجهه با موقعیتهای پرخطر را دوباره برجسته کرد.
بهمن، قاتل این جنایت در اعترافاتش گفته است که وقتی چشمش به تلفن همراه الهه افتاده، وسوسه شده و قصد سرقت داشته است. الهه مقاومت کرده و او با چاقو به سینهاش ضربه زده است. متاسفانه ضربهای که جان الهه را گرفت. این تنها یک نمونه از قتلهایی است که در سالهای اخیر رخ داده است و قربانی آنها اغلب زنان بودهاند. زنان در معابر شهری، تاکسیها و فضاهای عمومی بیشتر از مردان در معرض تهدید و خشونت قرار دارند.
اینکه شهرهای بزرگ در معرض جرم و جنایتاند، مسئله تازهای نیست. به قول یکی از فرماندهان پلیس جرم و جنایت همیشه در شهر وجود داشته است، اما این روزها به دلیل گسترش شبکههای اجتماعی مردم بیشتر از قبل در جریان آن قرار میگیرند. همین مسئله نگرانیها را دوچندان کرده است. چون متوجه میشویم چه تعداد افراد خطرناک با سابقه کیفری در شهر حضور دارند و هر لحظه ممکن است یک جنایت دیگر را رقم بزنند. چه بسا هر روز بدون مانع و هشدار درکنار سایر شهروندان حضوری پررنگ دارند و به دلیل ضعف نظارت ممکن است دست به ارتکاب جرم بزنند.
بهمن، قاتل الهه یکی از این افراد بود. مجرمی با سابقه تهدید، سرقت و خشونت که حتی از تبعید قانونی هم فرار کرده بود. گفته میشود او مدتی بهعنوان راننده در پلتفرمهای حملونقل اینترنتی نیز فعالیت داشته است. البته که باید جزئیات بیشتری از پرونده این قتل دلخراش و قاتل بیرحم آن منتشر شود و یکی از آنها همین است که آیا او راننده اسنپ بوده یا خیر؟ با توجه به همین مسئله لازم است سامانهای وجود داشته باشد که سوابق مجرمان خطرناک را در اختیار نهادهای امنیتی و خدماتی قرار دهد؟ چون مردم جامعه حق دارند از تهدیداتی که ممکن است در اطرافشان وجود داشته باشد آگاه باشند.
در پی این قتل تلخ، بسیاری از کاربران در شبکههای اجتماعی و کارشناسان در رسانهها این پرسش را مطرح کردهاند که اگر یک زن یا مرد در چنین موقعیتی قرار گرفتند، چه باید بکنند؟ اگر در خیابان یا تاکسی کسی برای سرقت به آنها حمله کرد، باید مقاومت کنند یا خیر؟ جان مهمتر است یا مال؟ واقعیت این است که بسیاری از ما در تشخیص موقعیتهای پرخطر ناتوان هستیم. آموزشهای کاربردی برای مواجهه با خشونت و زورگیری و تهدید در مدارس، دانشگاهها و رسانههای عمومی صورت نمیگیرد.
بسیاری از ما وقتی ناگهان خودمان را مقابل سرقت همراه با خشونت ببینیم شاید در لحظه ندانیم که چه کاری باید انجام بدهیم. یک نفر با سلاح مقابلمان قرار دارد و شاید خشکمان بزند و حتی کاری انجام بدهیم که امنیتمان را به خطر بیندازد. طبیعی است که ندانیم چگونه باید پیشگیری کنیم؟ چون به اندازه کافی آموزش ندیدهایم.
زمانی که مواردی چون زورگیری، سرقت، خشونت خیابانی و دیگر جرایم روند صعودی پیدا میکنند، طبیعی است که نیاز به اقدامات جدی و همهجانبه برای پیشگیری بیش از پیش احساس شود.گرچه افزایش تعداد نیروهای پلیس و نصب دوربینهای نظارتی میتواند به پیشگیری از جرم کمک کند، اما این اقدامات بهتنهایی کافی نیستند.
چون در کنار این موارد یکی از موثرترین راههای پیشگیری، آموزش و آگاهیرسانی عمومی است. شهروندان باید بدانند در مواجهه با موقعیتهای خطرناک چه رفتاری داشته باشند، چگونه از خودشان مراقبت کنند و چطور با هوشیاری از وقوع حادثه جلوگیری کنند. این موضوع برای زنان اهمیت مضاعف دارد. متاسفانه زنان بهویژه در فضاهای عمومی بیش از دیگران در معرض آسیبها و تهدیدات خیابانی قرار دارند. در چنین شرایطی آموزش مهارتهای رفتاری، آشنایی با حقوق فردی و راههای مقابله با خشونت، میتواند نقشی حیاتی در کاهش خطرها ایفا کند. چرا نباید «امنیت فردی» به برنامه درسی دانشآموزان اضافه شود؟
در کشورهای توسعهیافته، آموزشهای مربوط به امنیت فردی از سنین پایین آغاز میشود. در ژاپن، آگاهیبخشی درباره نحوه برخورد با تهدیدهای خیابانی بخشی از برنامه درسی است. در آمریکا و اروپا، اپلیکیشنها و کمپینهای رسانهای، مهارتهای عملی در مقابله با خشونت را آموزش میدهند. اما در ایران هنوز حتی پوستر سادهای درباره واکنش در زمان زورگیری در ایستگاههای مترو یا اتوبوس نصب نشده است.
پلیس گاهی توصیههایی مطرح میکند. مانند اینکه در مکانهای خلوت یا تاریک از موبایل استفاده نکنید، اگر احساس تعقیب داشتید، مسیرتان را عوض کرده یا وارد مکانهای عمومی شوید. این توصیهها اما نمیتواند کافی باشد. چون مسئله مهم ساختن یک ساختار آموزشی و اجتماعی برای مواجهه هوشمندانه با خطر است.
صد البته که نقش طراحی شهری را هم نباید نادیده گرفت. الهه در مسیر خانهاش گم شد. یعنی در یک مسیر کاملاً معمولی و تکراری. اما روشنایی کافی، نظارت شهری یا دوربین در آن منطقه وجود نداشت. بسیاری از معابر شهرهای بزرگ بهویژه تهران، هنوز نقاط کور امنیتی دارند. خیابانهایی با نور کم، بدون گشت شهری یا دسترسی فوری به پلیس. در چنین فضاهایی، زنان بیشتر از همه در معرض آسیباند.
متاسفانه الهه جان خودش را از دست داد. این مرگ تاسفبار و دلخراش یک هشدار است. مثل همه هشدارهای قبلی به دولت، آموزش و پرورش، شهرداری، نهادهای امنیتی و رسانهها که باید با هم برای افزایش آگاهی، امنیت و آموزش شهروندی تلاش کنیم. چون حفظ امنیت شهروندان، یک مسئولیت است. آموزش، مهمترین گام برای نجات جانها از خشونتهای تکرارشونده است. جان الهه دیگر برنمیگردد، اما شاید جانهای دیگر با آموزش و پیشگیری و انجام وظیفه مسئولانه از سوی نهادهای مرتبط نجات پیدا کنند.