قتل در خانه شماره ۳۵ قلعه
روزنامه خوانی در شصت سال پیش - ۳
هفت صبح| 18 فروردین 1343. گزارشهایی از وقوع توفان و زلزله در مناطق مختلف کشور. عکسی از شهر میانه که درختانش از جا کنده شدهاند و وسط خیابان و بین مردم افتادهاند و عکسی از خیابانهای تهران و موهای افشان مردم و بانوان به خاطر توفان گردو خاک.
در بالای صفحه سوم دوباره خبر چاپ پنجم رساله آیتاللهالعظمی خمینی منتشر شده است. به عنوان مرجع عالیقدر شیعیان جهان... محل فروش رساله ایشان اینگونه درج شده است: بازار، مسجد جامع، تجارتخانه حسین مصدقی.
فیلمی از فردا قرار است در سینما حافظ اکران شود با نام دنیای شب زندهداران. در تبلیغ فیلم و در کنار عکس کلی رقصنده و این طور چیزها آمده: عالیترین نمایشات کابارههای دنیا با شرکت سکسیترین ستارگان بینالمللی! تبلیغ اکران قریبالوقوع فیلم مشهور وست ساید استوری هم منتشر شده است.
در بخش آگهیها آقایی به اسم احمد کاشانی یک آگهی چاپ کرده برای آموزش تعدادی محدود از علاقهمندان به بازیگری. محل کارگاه ایشان خیابان سعدی و جنب سینما ادئون بوده است. خریداران اراضی نارمک و یوسف آباد و پپسی کولا و نیروی هوایی همچنان در صفحه آگهیهای ملک و زمین حضور دارند. دکتر جلال بهیزاده که مطبش در خیابان شاپور نرسیده به سینما جهان است به اهالی جنوب شهر نوید داده که: درمان قطعی سوزاک.
از قرار در سال 1343 یک خانم شهردار بابلسر بوده است. خانمی به اسم دبیر اعظم. از تهران گروهی از بانوان متجدد رفتهاند بابلسر که شیوه کار این خانم شهردار را از نزدیک ببینند و با ایشان عکسی هم به یادگار ثبت کردهاند. خبرنگار کیهان در ممسنی گزارشی را فرستاده از بارش باران در این شهر و خوشحالی کشاورزان اما تیترش عجیب است: بارش باران کچلها را بیش از همه خوشحال کرد!
در روستای اوی هنک در سی کیلومتری سنندج یک زن روستایی وقتی در دل تاریکی شب متوجه میشود که در غیاب همسرش و البته سگ نگهبان که از ترس فرار کرده، یک گرگ وارد خانه او شده است و به سراغ دختر کوچکش رفته است و خب امینه خانم با ترفندی، سر گرگ را لای در اتاق به مطبخ گیر میاندازد و بعد با یک تبر به گرگ حمله میکند و آن را میکشد.
صفحه هشت آگهی نیم صفحه مفصلی از هوندا 125 موتور محبوب ایرانیها منتشر شده است. در صفحه 10 گزارشی کار شده از قتل یک روسپی جوان به اسم پری که در خانه شماره 35 قلعه (خیابان قوام دفتر) با پیچیده شدن یک شلوار نایلونی به دور گردنش کشته شده است. دوست و همخانه او شهلا به پلیس اطلاعاتی داده و حرفهای مرد جوانی به نام تقی هم نقل شده که در قلعه کار میکند تا برای مغازه خیاطیاش قسط جمع کند و معتمد پری بوده است. از قرار مقتول هم معتاد بوده و هم به بیماری دیفتری مبتلا بوده است.
شهلا گفته که هنگام رسیدن او یک جوان با دوچرخه از آن خانه بیرون آمده و فرار کرده است. بیچاره پری. پسر هشت سالهای هم به همراه عمویش به کلانتری تجریش آمده و شکایت کرده که پدرش او را به سمت گدایی مجبور کرده و حتی دستانش را سوزانده تا تاولهای دستش موجب رقت قلب مردم و عابرین بشود. پسرک که مصطفی نام دارد گفته نمیخواهد گدایی کند و میخواهد مثل بچههای دیگر درس بخواند. هردو گزارش هم قتل روسپی و هم پسرک هشت ساله با عکسهای خبری درجه یکی همراه شدهاند.
دعوایی هم بازتاب پیدا کرده بین کارخانههای یخ مصنوعی با صاحبان یخچالهای طبیعی غرب تهران. از قرار در آن سالها بخشی از یخ مورد نیاز مردم تهران از این یخچالهای طبیعی تامین میشده است. در حاشیه این گزارش آمده که در زمستان گذشته تهران برودت منفی چهل درجه را هم تجربه کرده است! در صفحه آخر بالاخره دوتا خبر از خانواده سلطنتی منتشر شده. عکسی از دانشجویان کالج بیروت منتشر شده که با فرح دیبا ملاقات کردهاند و خبری کوتاه در گوشه صفحه که حاوی تسلیت محمدرضا به لیندن جانسون در مورد مرگ ژنرال مک آرتور بوده است. خبرهای خانواده سلطنتی در روزنامههای آن سالها در قیاس با حجم چاپلوسیهای دهه پنجاه واقعا ناچیز هستند.