کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۴۸۱۵
تاریخ خبر:

عکس روی جلد

عکس روی جلد

یادداشت رضا فراهانی در باشگاه مشتزنی با موضوع: حیف‌شدگان

روزنامه هفت صبح| از روزی که پایم را در کلاس‌شان گذاشتم متوجه حضور بی‌نهایت هوش و استعداد در یکی از بچه‌ها شدم که در یک کنج بی‌خطر از کلاس روی صندلی دست چپی نشسته بود که هر بار باز و بسته شدنش صدای بدی می‌داد و روی دسته‌اش پر از یادگاری‌های قدیمی بود .

 

هر بار که موج‌های صوتی خارج شده از حنجره من پرسشی را در اتمسفر کلاس پخش می‌کردند قبل از آنکه به اولین مانع برخورد کنند پاسخش را از صندلی گوشه کنار در یافت می‌کردند. هرچقدر پر از نکته یا سخت فرقی نمی‌کرد. امیر حسام می‌توانست جواب را در چند ثانیه بدهد و این یعنی او مثل خیلی‌های دیگر که رتبه‌های تک رقمی کنکور شدند امسال عکسش از تلویزیون پخش خواهد شد.

 

چند ماهی کلاس به همین شکل پیش رفت و حضور فعال و دقیق او در کلاس، هر روز همه ما را امیدوارتر از قبل می‌کرد. همه چیز مطابق برنامه پیش می‌رفت تا اینکه عصر یک روز بهاری امیر در کلاس غیبت کرد و هفته بعد و بعدتر غیبت او تکرار شد.

 

سه هفته می‌شد که خبری از او نداشتیم تا اینکه متوجه شدیم اتفاق ناگواری برایش افتاده. امیر تصادف کرده بود، از آن تصادف‌ها که می‌شود داستانش را سوژه یک فیلم درام کرد. ماشین پدر را بی‌اجازه بر می‌دارد و دوستش را روی صندلی جلو می‌نشاند و در رقابت احمقانه نمایشِ توانایی‌هایش در رانندگی یکباره کنترل ماشین از دستش خارج می‌شود و به سینمایی‌ترین شکل ممکن دوستش را از دست می‌دهد. هم دوستش را هم آینده‌اش را! هم دوستش را هم آرامش خودش و خانواده‌اش را. هم دوستش را هم رتبه و موفقیت در کنکور و دانشگاه تهران را.

 

حسام دیگر نتوانست به زندگی برگردد. هیچ وقت آن غم از چهره‌اش نرفت. هیچ وقت آن روز را فراموش نکرد. هیچ وقت چیزهایی را که عصر آن روز بهاری در ماشین تصادف کرده جا گذاشته بود دوباره پیدا نکرد.پسر شاگرد اولی که قرار بود رتبه یک کنکور شود عکسش در صفحه حوادث چاپ شد.کسی که قرار بود الگوی چند نفر دیگر باشد تبدیل به درس عبرتی برای همه شد. هیچ کس دیگر توانایی‌های حسام را به یادش نیاورد و  آن پسرک با استعداد که می‌توانست نگین نایابی در پزشکی، صنعت و یا مدیریت کشور باشد با صندلی‌اش به کنج زندگی خزید و زندگی را جوری سه طلاقه کرد که انگار از اول پا به جهان نگذاشته.

 

کدخبر: ۵۵۴۸۱۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر