وقتی بزرگ شدی میخوای چیکاره شی؟ -قیمت گیر
از سری یادداشتهای آنالی اکبری
روزنامه هفت صبح| مشغول زندگیت هستی که یک دفعه خودت را در گردآب محصولات دست ساز و دست دوز و وارداتیِ فروشگاههای اینترنتیِ اکسپلور پیدا میکنی و میبینی چقدر جای یک هواکشِ طلاییِ بیصدای دستشویی در زندگیت خالی است و مچ خودت را در حین تایپ کردنِ «عزیزم قیمت این ارّه دسته منبت کاری شده تون چنده؟» میگیری. ما هر روز با سیلی از وسایلی که احتمالاً نیازی بهشان نداریم اما به نظرمان جالب و بامزه میآیند روبهرو هستیم و نیاز داریم بدانیم آیا قادریم این لعنتیهای زیبای بیهوده را به کمد و کابینتمان اضافه کنیم یا نه.
یکی از مشکلات هر روزه انسان معاصر «قیمت» است. روزانه هزاران نفر در حال نوشتن «قیمت؟» «قیمت چند؟» «قیمت لطف میکنین؟» هستند و صاحبان اجناس مثل محافظان گنجینهای باستانی، میکوشند این حقیقت را مخفی نگه دارند یا وعده «قیمت در دایرکت» دهند. همیشه در کامنتهای زیر محصولات جذاب و پرطرفدار چند نفری هستند که از این رازهای سر به مهر به ستوه آمده و نوشتهاند «چرا قیمتها رو همین جا نمینویسین؟» یا «اگر اسناد محرمانه کشور لو نمیره یه قیمت بدین.»
وقتش است شغلی به نام «قیمت گیر» شکل بگیرد. کسانی که سر فرصت به تولید کنندگان و واردکنندگان پیام بدهند و لیستی از نرخ تک تک محصولات به دست آورند و آن را در اختیار متقاضیان قرار دهند. مثلاً کامنت یکی از عاصیانِ قیمت طلب را ریپلای کنند و بگویند: «این کت پنج میلیون و نیمه. وقتت رو اینجا هدر نده.» یا «این فرش رو اینجا 60 میلیون میفروشن ولی میتونم یک پیج دیگه با قیمت پایین تر بهت معرفی کنم.»
در کنار قیمتگیرها خوب است عدهای هم در نقش «بهش نیازی نداری» شروع به فعالیت کنند و ماهی چند بار به آدمهای تشنه خرید یادآوری کنند نیازی به خریدن این پیراهن، این لیوان، این عروسک، این مجسمه، این درپوش سیلیکونی و این فرچه هوشمند ندارند و بهتر است بروند سراغ زندگی شان.