ممنون، پاداشهای جامجهانی به کشاورزان تعلق گرفت!
تکلیف پاداشهای جامجهانی 1978 چه شد؟
روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار| یک: اگر میخواهید بدانید که تاریخ فوتبال ایران، چه موجود مغشوش و بدبختی است به این روایت بدوناستنتاج گوش کنید؛ تکلیف پاداشهای جامجهانی 1978 چه شد؟ غیر از مصاحبههای مربیان و بازیکنان وقت که میگویند صناری دستشان را نگرفته است این دو سند اما حکایت از تخصیص پاداشها برای اعضای تیم دارد آن هم با جزئیات کامل.
یکی در کیهانورزشی چاپ شده و دیگری سندی از سازمان ورزش است که حاوی این نکته که پاداشها ریز به ریز تقسیم و اعطا شده اما جالب اینکه به دست هیچکس نرسیده است! البته اینکه پاداشهای جامجهانی 1978 از فیفا به دست ایرانیها رسیده است حرفی در آن نیست.
آخرین تصویر تاریخی از گردشکار تقسیم پاداشها در این صحنه نهفته است که اوایل انقلاب -وقتی که آقای شاهحسینی و آقافکری در راس ورزش نشسته بودند- روزی از روزها از آقای هوشنگ دیدهبان دبیر آخرین فدراسیون قبل از انقلاب و حشمت مهاجرانی دعوت میکنند که به سازمان بروند و نشان به این نشان که هوشنگخان طبق معمول همیشه، با آن کت و شلوار بسیارشیک و کراواتی که همیشه بر سینه میزده به همراه حشمتخان به اتاق رئیس ورزش در ورزشگاه صدهزارنفری رفته و آنجا با استقبال متواضعانه شاهحسینی و فکری مواجه شدهاند
چنانچه ایشان را با ادب بسیار تا دم در بدرقه کردهاند. در آنجا آقای دیدهبان کاغذهای رسمی سازمانی و بانکی را امضا کرده است تا این پولها در فقدان فدراسیون فوتبال به حساب مالی سازمان ورزش بنشیند و سپس آنها بر اساس صلاحدید خود به تقسیمش بپردازند.
اما از این لحظه به بعد هیچ خبری از گردشکار پولهای فیفا وجود ندارد. برخی به طنز میگفتند لابد آقافکری به حساب تهرانجوان محبوبش ریخته است که این نیز نکتهای غیرقابلباور است چراکه آقافکری از دار دنیا یک خانه داشت و حتی اداره تهرانجوان محبوبش واقع در شرق تهران نیز از دسترس او خارج شده و دیگر در اختیار آقای ژافره گذاشته شده بود.
در این سالها برخی بازیکنان تیم ملی وقت از جمله محمد صادقی هافبک جنگنده تیم ملی معتقدند که وقتی برای اعتراض جهت دریافت پاداشهای جامجهانی به سازمان تربیتبدنی مراجعه کردهاند خدابیامرز آقای شاهحسینی (اولین رئیس بعد از انقلاب) به آنها گفته که «این پولها سهم کشاورزان مملکت است نه شما.» پس چگونه میتوان این دو سند که تقسیم پاداشها را ریز به ریز نشان میدهد را راستیآزمایی کرد.
اولی در کیهانورزشی چاپ شده که در آن اعلام شده از بازیکنان ذخیره تا فیکس تیم ملی در آرژانتین، مبلغی بین 7 تا 40هزار تومان در میان آنها تقسیم شده و حتی به حشمتخان 36هزارتومان و به آقای صدقیانی سرپرست تیم نیز 25 هزارتومان پرداخت شده است. اما در سند دوم که نامه اداری سازمان تربیتبدنی است آمده که از پول فیفا به بازیکنان، مبالغی بین 5 تا 90 هزارتومان پرداخت شده است.
در این جدول، سهم باشگاههای ایرانی (پرورشدهنده بازیکنان ملی حاضر در جام) نیز که طبق دستورالعمل فیفا قرار بود سهمی از این پاداش ببرند 1260000 تومان اعلام شده است. داستان جالب در دستورالعمل سازمان ورزش ایران، در تبصره سوم آن نامه آمده است که «سهم بازیکنانی که در باشگاههای خارجی بازی میکنند به خانواده شهدای فوتبالیست داده میشود.» اما من از بعضی خانوادههای شهدای فوتبالیست دوران انقلاب هم که پرسیدم شانه تکان دادهاند که یعنی «به حق چیزهای ندیده و نشنیده!»
نکته جالب در پاداشهای بازیکنان اعزامی به جامجهانی 1978، رشک بردن ستارهها به ناصر حجازی است که گویا در روز اعزام تیم در همان مهرآباد جفت پایش را در یک کفش کرده و مبلغ 20هزارتومان از حشمتخان گرفته است. (از این قضیه هیچ سندی به امضای دبیر فدراسیون وقت نرسیده است). چنانچه برخی بازیکنان محروم مانده از پاداشها بعدها افسوس خوردهاند که کاش ماهم از اعتصاب انفرادی ناصر خبر داشتیم و به او میپیوستیم تا پاداشمان نمیسوخت!
البته خود ناصر در مصاحبه با کیهانورزشی (بعد از بازگشت تیم ملی از آرژانتین در سال 57) به این نکته اذعان داشته و بعدها تعریف میکرد که او و نازیخانم، تازه آپارتمان کوچک سهروردی را خریده و زیر بار قرض رفته بودند و چون نازیخانم آخرین قسط منزل را به مبلغ 20هزارتومان به فروشنده چک داده بود ناصر نگران بود که نکند چک همسرش برگشت بخورد و حکم جلب خانم حجازی وقتی در حال دفاع از دروازه تیم ملی در آرژانتین است صادر شود.
ناصر در کیهانورزشی ریز به ریز قضایا را تعریف کرده که چگونه حشمتخان مجبور شده 20هزار تومان از جیب خودش پرداخت کند تا بعد از بازگشت از کوردوبا بعد از دریافت پاداشهای جامجهانی از فیفا با هم تسویه کنند. جالب اینکه بعد از بازگشت تیم از آرژانتین، آتش انقلاب روزبهروز شعلهورتر شده و مسئولین فدراسیون فوتبال وقت بعد از استعفا از ایران رفتند.
اکنون مسئولین ورزش جدید سر کار آمده بودند که دیدگاههای ضدحرفهایگری داشتند و در پاسخ به برخی از بازیکنان در قبال اینکه پاداشهای فیفا چه شد؟ میگفتند که این پولها متعلق به کشاورزان و خانوادههای فوتبالیستهای محروم است که البته نه به کشاورزان تعلق گرفت و نه به ... با این همه اما هنوز که هنوز است بعد از گذشت 45سال، برخی از بازیکنان وقت تیم ملی در حسرت اینند که کاش آنها هم در فرودگاه به حرکت اعتراضی ناصر میپیوستند و پولشان را پیشپیش خفگیر میکردند.
دو: این عین گفتههای ناصر به کیهانورزشی درباره پول پاداش فیفاست: «من پیش از سفر به آرژانتین، موفق شدم با فروش فرش زیرپا و سایر لوازم زندگی و استفاده از پساندازهای خودم و همسرم، پولی تهیه کرده و پیشقسط یک آپارتمان را بپردازم و 15سال زیر بدهی باشم و هر ماه حدود 4000 تومان قسط بدهیم.
در چنین شرایطی مبلغ 20هزار تومان کم آوردم. کسی نمانده بود که ازش قرض نکرده باشم. فکر کردم فدراسیون میتواند مبلغی به عنوان وام یا پیشپرداخت پاداش به من بپردازد تا اگر بعدا از فدراسیون جهانی پولی رسید و خواستند مبلغی هم به من بپردازند بدهی مرا از آن کم کنند. موضوع گرفتاری خود را با حشمتخان در میان گذاشتم و او گفت «هیچ نگران نباش، برو معامله خانه را انجام بده، من وقتی که تیم به آرژانتین پرواز کند پول را از فدراسیون برایت میگیرم.»
تاریخ چک ما، فردای حرکت ما به آرژانتین بود. پای پله هواپیما که رسیدیم به حشمتخان گفتم من تا حالا روی قول شما حساب میکردم اما حالا قرار است همسرم به زندان بیفتد. من به آرژانتین نمیآیم. حشمت از جیب خود این پول را به من قرض داد. هنوز که هنوز است حتی ده شاهی از این پول را نتوانستهام به حشمت بازگردانم.»
سه: کیهانورزشی در سندی ارقام پرداختی پاداش فیفا از جامجهانی 1978 به بازیکنان و مربیان و سرپرستان تیم ملی را به قرار زیر اعلام کرده است:
هشت بازیکن که سه بازی کامل در جامجهانی انجام دادهاند هر یک مبلغ 40هزارتومان (حجازی، پروین، نظری، کازرانی، عبدالهی، قاسمپور، صادقی، غفور)
سه بازیکن که دو بازی در جامجهانی انجام دادند بین 35 تا 36هزارتومان (آندرانیک، داناییفرد، نایبآقا)
چهار بازیکن که فقط یک بازی در جامجهانی انجام دادند بین 32 تا 33 هزارتومان (بهتاش، اللهوردی، فرکی، روشن)
هفت بازیکن همراه تیم که در جامجهانی بازی نکردند بین 29 تا 30 هزارتومان (مودت، کربکندی، قشقاییان، بشکار، مجدتیموری، شجاعی، نورایی)
چهار بازیکن که تا لحظه آخر در اردوی تیم ملی بودند هر کدام 9 هزار تومان (عادلخانی، رشیدی، حقیقیان، پنجعلی)
هفت بازیکن که در بازیهای مقدماتی جامجهانی برای تیم ملی بازی کردند 7 هزار تومان (علیدوستی، فداکار، مسلم خانی، مسلمی و...)
حشمت مهاجرانی مربی تیم 36 هزارتومان، اصغر شرفی کمکمربی 34 هزار تومان. حسین صدقیانی سرپرست 25 هزار تومان.
چهار: پاداشهای «آدامس خروسنشان» که از چندوقت مانده به آغاز جامجهانی 1978 با چاپ پوسترهای تیم ملی فوتبال ایران، زیرش درشت نوشته بود «برای هر پیروزی در جام جهانی، 3 میلیون ریال و برای هر مساوی یک میلیون ریال در اختیار سرمربی وقت تیم ملی میگذارد تا بین قهرمانان تیم ملی قسمت کند» چه شد؟ نمیدانم.
پاداشهای فیفا چه شد؟ نمیدانم. یک انبار گرمکنهای شیک آدیداس که این شرکت به عنوان اسپانسر تیم ملی در جامجهانی 1978، برای فدراسیون وقت فرستاده و آنها نیز بدون عافیت گمرکی ترخیص کرده و در انبار این نهاد بود چه شد؟ نمیدانم.
غیر از آن گرمکنهای سهخط اعلا که نمیدانم برخی از حضرات انقلابیون فوتبالی که معتقد بودند آدیداس یک نهاد استعماری است با آنها چه کردند، آن همه کاپ و جام که در بوفه فدراسیون وقت بود و نمیدانم بعدها به دست چه کسی، هپلیهپو شد که ببرد روی رفِ خانه خود بگذارد باز نمیدانم. آقا من هیچ نمیدانم. اما مگر نباید «تاریخ»، روزی روزگاری با آن هیبت قاطع خود، غربال به دست، از پشت کوهها آفتابی شود؟ کدام کوه؟ کدام آفتاب؟ کدام تاریخ؟