کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۱۷۹۳
تاریخ خبر:

عشاق دلخسته ستارگان قدیمی

عشاق دلخسته ستارگان قدیمی

درباره داستان‌‌های عشقی فوتبالیست‌‌های قدیمی ایران

روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار| یک: ‌این روزها که مغزم درباره تحقیق از زندگی عشق غریب «کوکب» به شجاع‌‌ترین شاعر ایران -میرزاده عشقی- قفلی زده است از خود می‌‌پرسم چطور می‌‌شود که تاریخ، از عشق ثریا به شهریار و عشق آیدا به شاملو، افسانه می‌‌سازد ولی نامی از کوکب‌‌های فداکار و ایثارگر در خاطره‌‌ها نیست؟

 

موازی با این داستان پر از آب‌‌چشم، به پژوهش‌‌هایی شفاهی درباره داستان‌‌های عشقی فوتبالیست‌‌های قدیمی ایران می‌‌پردازم. داستان از آنجا قاطی‌‌تر شد که همسر سابق مهراب شاهرخی به روزنامه‌‌ها گفت «امضا گرفتن دخترها بهانه‌‌ای برای ملاقات با شوهرم است.» آن روزها دخترکان بسیاری برای امضا گرفتن از ستاره‌‌ها در هول و ولا بودند.

 

همسران فوتبالیست‌‌ها گاه از آنها به عنوان دختران عاطل و باطلی نام می‌‌بردند که در کنار زمین تمرین بچه‌‌های تیم ملی می‌‌پلکیدند تا دلی از آنها ببرند و کارشان گاه به دادگاه و گهگاهی نیز به «عشق سیاه» و یا ازدواج می‌‌کشید.

 

عجیب آنکه پرداختن به اخبار اینچنینی به ویژه در میان مخاطبین پاپتی شهرنشین، هواداران بسیاری یافته بود و در این بازار شیرین بود که خبرنگاران بازاری خبره‌‌ با ستاره‌‌ها جیک تو پیک می‌‌شدند و فردایش رازهای آنها را در نشریات خود برملا می‌‌کردند تا تیراژ روزنامه‌‌هاشان بترکد و بترکاند.

 

دو: مثلا این بریده‌‌جریده مربوط به اخبار درگوشی مجله جوانان درباره بازیگوشی فوتبالیست خجالتی تیم ملی که به انگلیس رفته و برای رفقایش از حال و هول آنجا نامه نوشته بود کلی سوکسه پیدا کرده بود. مجله جوانان سال 1353 در اخبار ویژه یکی از شماره‌‌های خود نوشته بود:‌ «آقای نون - عین (اسمش را خودم مخفف نوشتم که الان در آستانه هفتاد سالگی زابه‌راه نشود!)

 

مدافع تیم تاج که مدتی است به انگلستان رفته گویا خیال بازگشت ندارد و آب و هوای غربت به مزاجش سازگار افتاده است. او در نامه‌‌ای که برای یکی از هم‌باشگاهیان خود فرستاده ضمن کلی تعریف نوشته است:

 

«یادت می‌‌آید مدت‌‌ها قبل وقتی در یکی از شهرهای خوزستان قدم می‌‌زدیم، با دودختر آشنا شدیم و تو به من که رنگ به رنگ می‌‌شدم گفتی فقط سه کلمه حرف بزنی کافی‌ست؟ حالا اینجا (در انگلیس) به‌ آن سه کلمه هم احتیاجی نیست.» بدین ترتیب تابلو است که دختران انگلیسی مشکل خجالتی بودن جناب (عین) را حل کرده‌‌اند و فعلا تا مدتی ما نمی‌‌توانیم این فوتبالیست فرنگ‌‌رفته را در تهران زیارت کنیم.»

 

سه: یکی دیگر از عشقولانه‌‌ترین نوشته‌‌های نشریات هوچی‌‌گرای سفید-سیاه درباره مسائل خصوصی و اخلاقی قهرمان‌‌ها، این بریده‌‌جریده از مجله تاج ورزشی در اوایل دهه 50 است که تاثیر تحرکات این‌‌چنینی عروسکان هوادار در زندگی خصوصی و خانوادگی ستاره‌‌ها را برملا کرده است. این مجله با چاپ عکسی از کاپیتان تیم تاج با تیتر «در تهمت زدن هم باید انصاف داشت؛ سمپاشی‌‌ها روشن را کلافه کرده است» نوشته است:

 

-«عصر یکشنبه حسن روشن به سازمان تاج و دفترمجله آمده بود ولی برخلاف همیشه که تنها می‌‌آید تا با ما حال و احوالی بکند، تنها نبود و خانمش نیز او را همراهی می‌‌کرد. گفتیم شاید قصدشان این است که در شهر گردشی داشته باشند و سری هم به باشگاه زده‌‌اند ولی پس از چاق‌‌سلامتی، روشن مثل همیشه آرام کنار گوش ما پچ‌‌پچ کرد، فهمیدیم که این روزها بدجوری عذاب می‌‌کشد.

 

گویا مدتی است که تلفن‌‌های مزاحم، او و خانمش را کلافه کرده است و این وزوزهای تلفنی، جوان آرام تاج را به کلی دگرگون نموده و تازه علاوه بر اینها یکی از نشریات هم خواسته بود نوعی کم کاری روشن و شکست تاج در تبریز (بازی با ماشین‌‌سازی) را توجیه کند و از زبان یکی از «آگاهان» نوشته بود که شب پیش از مسابقه یعنی چهارشنبه شب (تاج صبح پنجشنبه به تبریز حرکت کرد) تا پاسی از شب، بیرون از خانه مشغول شب‌‌زنده‌‌داری بوده است. 

 

  خب معلوم است وقتی آدمیزاده‌‌ای همان شب ساعت 9 و نیم‌‌شب در جوار همسرش استراحت می‌‌کرده است حق دارد که از دست این ناجوانمردی، مثل ترقه بترکد و کلافه شود. روشن می‌‌گفت: «احیانا اگر من آن شب کاری داشتم و مجبور بودم در آن وقت بیرون از منزل باشم، معلوم نبود این سمپاشی‌‌ها چه به روز زندگی خانوادگی ما می‌‌آورد و حداقل اینکه موجب اغتشاش دهنی همسرم می‌‌شد.»

 

اعجوبه فوتبال ما هرچقدر که در زمین مقابل واکنش سخت حریفان،آرام است در اینجور مسائل به سبب علاقه فراوان به همسرش، تاب و توانی ندارد و در همین حال پذیرفته است که دست‌‌هایی می‌‌کوشند تا نوعی تحریک عصبی برای او به وجود آورند که امیدواریم با آگاهی خود او و همسرش این تحرکات هیچگاه فوتبالیست خوب ما را آزرده نکند. روزگاری‌ست که مبارزه ناشرافتمندانه از حربه‌‌های کثیف بازار است.»

 

چهار: درباره داستان‌‌های مواجهه ستاره‌‌ها با موضوع عاشقیت و ازدواج و پدیده هواداران مونث، اطلاعات‌‌هفتگی خرداد 1355 درباره عشق پاک حسن نظری ستاره خوزستانی تیم ملی ایران نوشته است:  « در تیم ملی فوتبال ایران حسن نظری یکی از عناصر موثر خط دفاعی می‌‌باشد. او که هم اکنون جوان‌‌ترین عضو تیم ملی است بعد از دهداری و جاسمیان و برمکی، حالا افتخار تازه آبادانی‌‌ها در فوتبال است.

 

هفته پیش که به اردوی ملی‌‌پوشان رفته بودیم، او را گوشه‌‌گیر و غمگین‌‌تر از همیشه دیدیم. از آنجایی که خوشمزگی‌‌های این آبادانی اغلب نمک اردوی تیم ملی می‌‌باشد بدون‌‌شک گوشه‌‌گیری‌‌اش بی‌‌سبب نخواهد بود. حسن روشن هم‌باشگاهی و دوست نزدیک او می‌‌گفت حسن‌‌آقا (نظری) سخت عاشق شده است.

 

او حرف‌‌های عجیب‌وغریبی می‌‌زند و همیشه در فکر است. مثلا همین دیشب قبل از اینکه بخوابد به من می‌‌گفت انگشترم را باید به انگشت دست چپم بزنم چون به قلب نزدیک‌‌تر است. دیروز هم وقتی از او پرسیدم چرا موهایت را اینجوری درست کردی؟ جواب داد:

 

«دیگر ما اختیارمون دست خودمون نیست. از ما می‌‌خواهند که موهایمان را این طوری درست کنیم و لباس‌‌ها را جور دیگری بپوشیم. این با اوست که چگونه مرا بخواهد.» هرچه به نظری اصرار کردیم که او کیست پاسخی نداد. فقط گفت هرکه هست تمام امیدهای من است. چون داشت اشک بازیکن آبادانی در می‌‌آمد دیگر سر به سرش نگذاشتیم. چون افتخار آبادانی‌‌ها در تیم ملی خیلی خیلی دل‌‌نازک است.»

 

پنج: البته همه عشق‌‌های قدیمی هم چندان بی‌‌آلایش نبود. مثل داستانی که برای گلر بانک‌‌ملی پیش آمد و جامعه فوتبال را ملتهب کرد. اگر فوتبال دهه بیست تا چهل ما فضایی بسته داشت که در آن، دخترکان نمی‌‌توانستند سرزده به اردوی تیم ملی بروند و شاید تنها امکان ارتباطی‌‌شان این بود که دائم زنگ تلفن اردو را به صدا درآورند ...

 

اما در دهه پنجاه دیگر فضا چنان اوپن شده بود که دخترکان اهل عاشقیت، ستاره‌‌ها را علنا در امجدیه و اردوها خفگیرشان کرده و به راحتی اظهار عشق و آلودگی و بندگی می‌‌کردند. به عنوان نمونه، شاید این داستان چرکین درباره دام پهن کردن یک دختر شوریده‌‌احوال به فرامرز صباحی- گلر بانک‌‌ملی که پرسپولیسی‌‌ها سخت خواهانش بودند نشانگر اوضاع قمر در عقرب آنها باشد.

 

مجله دنیای ورزش 20 بهمن 1352 نوشت: «چندی پیش فرامرز صباحی دروازه‌‌بان تیم بانک‌‌ملی برابر شکایت دختری به نام مریم تحت بازجویی قرار گرفت که خوشبختانه بعد از رسیدگی کامل به پرونده و جزئیات آن، این فوتبالیست بی‌گناه تشخیص داده و او را تبرئه نمودند. این مسئله با شایعات گوناگونی در محافل ورزشی همراه شد و هرکس به نوعی درباره آن سخن می‌‌گفت.

 

سه‌‌شنبه هفته گذشته در حالی که فرامرز صباحی مقداری نامه و استشهادهای مختلف در دست داشت به دفتر دنیای ورزش آمد و ضمن تاسف از گرفتاری‌ای که برایش رخ داده، خواستار انعکاس کامل جریان گردید. برای هرچه روشن‌‌تر شدن این موضوع بهتر است پای صحبت فرامرز صباحی فوتبالیستی که مورد اتهام قرار گرفته بنشینیم.

 

او می‌‌گوید: «مریم دختری بود که در کارخانه دایی من کار می‌‌کرد. او همیشه خود را طرفدار پر و پا قرص فوتبال و فوتبالیست‌‌ها نشان می‌‌داد. رفت‌وآمدهای من به کارخانه دایی موجب شد تا کم‌کم باهم دوست شویم. هنوز دو هفته از دوستی ساده ما سپری نشده بود که او خودش را عاشق بی‌قرار من نشان داده و حتی چندین بار تهدید به خودکشی نمود!

 

چون من به هیچ وجه زیر بار دوستی غیراصولی با او نمی‌‌رفتم و کم‌کم قصد داشتم که با او قطع رابطه نمایم. یک روز به من گفت که از تو بچه دارم من که از این چنین موضوعی اصلا روحم هم خبر نداشت با اعتراض به او فهماندم که به هیچ شکل زیر پای کلک‌‌های او نخواهم رفت و مریم به من گفت که اگر راضی نشوی با من عروسی کنی از تو شکایت می‌‌کنم و آبرویت را می‌‌برم.

 

من چون هیچ عمل خلافی انجام نداده بودم در مورد خواسته نامشروع او مقاومت نمودم و گفتم هرکاری می‌‌خواهی بکن. مملکت قانون دارد و خودت روسیاه می‌‌شوی. مریم با کمال وقاحت و بی‌‌شرمی از من شکایت کرد و مرا جلب کردند. ولی با روشن‌‌بینی و قضاوت عادلانه مراجع قانونی، بی‌‌گناهی من ثابت شد.

 

البته پزشکی‌‌قانونی نیز در پایان معاینات اعلام داشت که این دختر حامله نیست و حتی سقط جنین هم نکرده است. از آنجایی که اینچنین ماجرایی ممکن است برای دیگر برادران ورزشکار من هم اتفاق بیفتد در اینجا وظیفه خود می‌‌دانم که برای جلوگیری از چنین حوادث غافلگیرکننده‌‌ای که در عین بی‌‌گناهی دردسرهای بزرگی را درست می‌‌کند، باید به تمام فوتبالیست‌‌ها هشدار بدهم که فریب این نوع دوستداران را که در لباس گرگ ظاهر می‌‌شوند نخورده و با آنها طرح دوستی نزیزند.»

 

صباحی بعد از رهایی از دادسرای تهران، دوشنبه این هفته باید رهسپار دادگاه فدراسیون فوتبال شود چرا که او بدون در دست داشتن رضایتنامه، استعفای خود را از باشگاه بانک‌‌ملی اعلام و تقاضای عضویت در تیم پرسپولیس را نموده است. برای روشن شدن وضع این بازیکن باید کمیته قضایی تصمیم بگیرد.»

 

شش: گمان نبرید که همه عشاق خسته‌‌جان توپچی‌‌های دهه پنجاه، از قالتاق‌‌هایی بودند که از دامن ستاره‌‌های شهیر آویزان می‌‌شدند. در میان همه آن عاشق‌‌نماها صدالبته عشق‌‌ بی‌‌آلایش یک دختر کرمانشاهی به صفر ایرانپاک نیز تا ابد بر دلش زخم انداخته بود. دنیای‌‌ورزش با تیتر «حکایتی دیگر از روح پراحساس صفر» روایتی از زبان خود ایرانپاک نقل کرده است که نشانگر حال و احوال رمانتیک او بود:

 

  «به کرمانشاه رفته بودیم با تیم پرسپولیس. مسابقات منطقه‌‌ای قهرمانی کشور در آنجا انجام می‌‌شد. می‌‌دانید که پرسپولیس در همه جای ایران طرفدار دارد و من در کرمانشاه شاهد مردمی بودم که هرروز در اطراف زمین یا محل خوابگاه ما جمع می‌‌شدند و به نفع ما شعار می‌‌دادند اما هیچکدام از این احساسات هواخواهان به اندازه احساس پاک یک دختر افلیج، مرا تحت تاثیر قرار نداد.

 

یک روز که از تمرین برمی‌‌گشتیم یک مرد مسنی آمد جلوی مرا گرفت و خواهش کرد که به خانه‌‌اش برویم. تردید کردم که او از من چه می‌‌خواهد؟ دوست است یا دشمن؟ چرا همین جا حرفش را نمی‌‌زند؟ اصرار من در جمع بازیکنان و هواداران بی‌‌فایده بود. مدام خواهش می‌‌کرد بی‌‌آنکه چیز دیگری بگوید. یکوقت دیدم گوشه چشمانش اشک حلقه زده است.

 

دیگر تاب نیاوردم و گفتم هرچه می‌‌خواهد بشود. بالاخره به خانه‌‌اش رفتم و با منظره‌‌ای مواجه شدم که تصورش هم برایم مشکل بود. در و دیوار یک خانه پر از عکس‌‌های من و تیم پرسپولیس بود. همین‌طور که حیرت‌‌زده توی اتاق بودم و هاج و واج به عکس‌‌ها نگاه می‌‌کردم دختری را دیدم که با یک صندلی چرخدار وارد شد.

 

تعجب من وقتی بیشتر شد که گفتند این اتاق به او تعلق دارد و او یکی از هواخواهان من است که به تقاضای پدرش مرا به خانه‌‌شان دعوت کرده بود. داشتم مثل بید می‌‌لرزیدم. نمی‌‌دانستم باید خوشحال باشم یا گریه کنم؟ دفترچه‌‌اش و تعدادی عکس را امضا کردم و او گفت این روز را فراموش نمی‌‌کند. من هم آن روز را فراموش نکرده‌‌ام .»

 

 

کدخبر: ۵۵۱۷۹۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر