۸ خیانت در بازی های ویدیویی که هرگز فراموش نمیشوند

خیانت المانی رایج در عناوین داستان محور است. به ندرت پیش میآید که در یک روایت طولانی، همه تا پایان در همان جبههای بمانند که در ابتدا بودهاند. همیشه کسانی پیدا میشوند که به دوستان یا هم تیمیهای خود پشت میکنند. در برخی موارد، حتی میتوان این خیانت را موجه دانست؛ زیرا آن فرد مورد بدرفتاری قرار گرفته یا به او دروغ گفته شده. با این حال، در بیشتر مواقع پای فرد خوبی در میان است که برای پول یا قدرت، جبهه خود را تغییر میدهد.
به گزارش هفت صبح، رمز یک خیانت موفق در روایت بازی، شوک و غافلگیری است. اگر بتوانید ساعتها قبل حدس بزنید که قرار است از پشت به شما خنجر بزنند، نه لذت چندانی دارد و نه تأثیرگذار است. اما آن خیانتهایی که ناگهانی و بیمقدمه رخ میدهند، برای همیشه در ذهنتان میمانند.
۸. A Way Out – وینسنت پلیس است
A Way Out یک بازی دونفره است که در آن هر بازیکن کنترل یک محکوم به زندان را در دست میگیرد. شخصیتهای اصلی بازی وینسنت و لئو نام دارند و هر دو ابتدای بازی در زندان هستند. آنها باید با هم فرار کنند و از کسی که به آنها بدی کرده است انتقام بگیرند. پس از وقوع این اتفاق، وینسنت هویت خود را به عنوان یک پلیس مخفی افشا میکند و میکوشد لئو را دستگیر کند، اقدامی که به درگیری میان این دو قهرمان میانجامد.
حتی اگر با خود وینسنت بازی کنید، از پیش آمدن این خیانت خبر ندارید. پیشبینی آن واقعا دشوار است، زیرا به ندرت پیش میآید که یک شخصیت قابل بازی بی هیچ زمینهای به دیگری خیانت کند.
۷. Red Dead Redemption – ماموران دولت جان مارستون را میکشند
Red Dead Redemption شما را در نقش یک قانونشکن سابقهدار به نام جان مارستون قرار میدهد. ماموران دولت به او دستور میدهند همدستان سابقش را پیدا کرده و حذف کند. و وقتی او این کار را انجام میدهد، اجازه پیدا میکند به مزرعهاش بازگردد و دوباره کنار خانوادهاش باشد. اما مدت زیادی نمیگذرد که همان ماموران دولتی به مزرعه مرستون حمله میکنند تا آخرین اثر باقی مانده از گروه ون در لیند را حذف کنند. جان میکوشد از خود دفاع کند، اما در نهایت با رگبار گلوله کشته میشود.
همه میتوانستند چنین پایان دلخراشی را پیشبینی کنند؛ بالاخره همیشه گفته میشود به دولت اعتماد نکنید و کشتهشدن قهرمانان در وسترنها هم چیز نادری نیست. با این حال، چون Red Dead Redemption یک بازی ویدیویی است، بهسادگی میشد باور کرد که قرار است پایان خوشی داشته باشید.
۶. Call Of Duty: Modern Warfare 2 – ژنرال شپرد شما و گوست را یک مهره اضافی میبیند
در Modern Warfare 2 شما در نقش اعضای Task Force 141 بازی میکنید و عمدتا در نقش سربازی به نام روچ قرار میگیرید. ژنرال شپرد فرمانده روچ است؛ البته تا زمانی که در مأموریت Loose Ends هر دو، یعنی روچ و دوست وی یعنی گوست را میکشد. او این کار را میکند تا از افشای نقشه خود برای آغاز جنگ میان آمریکا و روسیه جلوگیری کند.
این خیانت بسیار ناگهانی است؛ زیرا او در پایان یکی از ماموریتها، بیمقدمه به روچ شلیک میکند. پیش از آن، هیچ دلیلی برای سوءظن به ژنرال وجود ندارد. افزون بر این، در بازیهای Call of Duty معمولا فردی که حین ماموریتها به شما دستور میدهد قابل اعتماد است، زیرا معمولا فقط مسیر و کارهای لازم را گوشزد میکند اما در این مورد حسابی رو دست میخورید و هیچ چیز طبق روال همیشگی نیست.
۵. GTA: San Andreas – خیانت بیگ اسموک و رایدر به CJ
شخصیت اصلی Grand Theft Auto: San Andreas، یعنی CJ، در ابتدای بازی پس از مرگ مادرش به خانه دوران کودکی خود بازمیگردد. او همچنین با اعضای دارودسته خانواده گروو استریت تجدید دیدار میکند. این افراد در ساعات اولیه بازی نزدیکترین متحدان شما هستند؛ تا اینکه روشن میشود دو نفر از آنها، یعنی رایدر و بیگ اسموک، با گروهها و باندهای رقیب همکاری دارند. در واقع، آنها در مرگ مادر CJ نیز نقش داشتهاند.
گرچه پیش از افشا، نشانههای ظریفی از مبهم بودن رفتار آنها وجود دارد، اما تشخیص و پیشبینی خیانتشان آسان نیست. از آنجا که رایدر و بیگ اسموک هر دو بخشی از حلقه اصلی متحدان شما هستند، واقعا انتظار خیانت از سوی آنها را ندارید.
۴. Assassin’s Creed: Brotherhood – لوسی هنوز یک تمپلار است
در پایان Assassin’s Creed: Brotherhood، قهرمان داستان، دزموند مایلز، به یک شیء قدرتمند دست پیدا میکند. سپس موجودی فرازمینی کنترل او را بهدست میگیرد و وادارش میکند نزدیکترین همپیمان خود، یعنی لوسی، را بکشد. بعدتر معلوم میشود که لوسی پنهانی به دزموند خیانت کرده بود. او در چند بازی نخست وانمود میکرد در صف اساسینها (Assassins) است، اما در واقع یک تمپلار بود. پس او در خفا علیه قهرمانان داستان فعالیت کرده است.
این خیانت موردی عجیب به نظر میرسد، زیرا در واقع هیچ افشای بزرگی در کار نیست و زمانی هم که حقیقت را میفهمید، او از قبل مرده است.
۳. Portal 2 – ویتلی با قدرت دیوانه میشود
داستان Portal 2 در یک مرکز علمی میگذرد که توسط هوش مصنوعی سادیستی، یعنی گلادوس (GlaDOS)، اداره میشود. او عاشق این است که قهرمان داستان، چل، را مجبور به انجام آزمایشها کند و در طول مسیر او را تحقیر نماید. با این حال، چل یک همراه پیدا میکند، ربات شوخ طبعی به نام ویتلی. او به چل کمک میکند تا به سلطه گلداس پایان دهد. اما ویتلی بلافاصله با دستیابی به قدرت دیوانه شده و مانع خروج دوست سابقش میشود.
پیشبینی این خیانت دشوار است، زیرا ویتلی با شوخ طبعی بامزه خود شما را خلع سلاح میکند. بله، تبهکارها هم میتوانند خندهدار باشند، اما معمولا طنز آنها تاریک یا بدخواهانه است؛ همانند گلداس. در مقابل، طنز ویتلی نسبتا سالم و بیضرر بهنظر میرسد و همین باعث میشود به او اعتماد کنید.
۲. Bioshock – اطلس شما را بازی میدهد
Bioshock 1 شما را در نقش مردی به نام جک بازی قرار میدهد که سر از شهر زیرآبی «رپچر» (Rapture) درمیآورد. کشف این مکان گیجکننده است، اما جک مردی به نام اطلس (Atlas) را دارد که به او اطلاعات و دستورالعمل میدهد. بیشتر این دستورها با عبارت «Would You Kindly» [لطفا انجام بدهید] شروع میشوند. بعدها درمییابید که این عبارت در واقع یک محرک هیپنوتیزمی است که اطلس برای وادار کردن شما به اجرای خواستههایش استفاده میکند. در نهایت متوجه میشوید که اطلس صرفا یک آدم خیرخواه نیست، بلکه جنایتکاری به نام فرانک فونتین (Frank Fontaine) است که قصد دارد رپچر را تحت سلطه خود بگیرد.
احتمالا تا لحظه افشاگری اصلا به این موضوع فکر نمیکنید، زیرا او عملا تنها فرد مفیدی است که در شهر زیرآبی ملاقات میکنید. افزون بر این، در بازیهای ویدیویی معمولا کسی که مدام شما را راهنمایی میکند قابل اعتماد است.
۱. Uncharted 4: A Thief’s End – سم به برادرش دروغ میگوید
در آغاز Uncharted 4 برادر بزرگتر نیتن دریک، یعنی سم، او را متقاعد میکند که از بازنشستگی خارج شود. سم این کار را با افشای این موضوع انجام میدهد که به یک قاچاقچی مواد بدهکار است، کسی که به او برای فرار از زندان کمک کرده بود. بنابراین برادر بزرگتر نیاز دارد که نیتن برای پیدا کردن یک شیء مهم به او کمک کند، وگرنه کشته خواهد شد.
اما بعدها متوجه میشوید که سم دروغ گفته است. او تحت تهدید هیچ قاچاقچیای نیست. در حقیقت مردی به نام رِیف (Rafe) او را از زندان بیرون آورده و این دو مدتی را با هم صرف یافتن آن شیء کردهاند. با این حال، سم به رِیف نیز خیانت کرده و تصمیم میگیرد با نیت همکاری کند. آنچه این پیچش داستانی را غافلگیرکنندهتر میکند این است که شما در قالب یک فلش بک، صحنهای را بازی میکنید که در آن همان قاچاقچی مواد به سم برای فرار کمک میکند. بنابراین فرض میکنید داستان واقعا رخ داده است، زیرا خودتان آن را تجربه کردهاید. اما بعدا مشخص میشود که آن بخش از گیمپلی نیز دروغی بیش نبوده است.