طلا؛ بخریم یا بفروشیم؟

جنگ، مکانیسم ماشه و قانون جدید مالیات، طلا را به پرنوسانترین دارایی این روزها بدل کرده است
هفت صبح، امید محسنی| بازار طلا این روزها روی خط سیاست میلغزد، گاهی با یک خبر سیاسی یا اقتصادی و گاهی در بیخبری نوسان میگیرد اما واقعیت بیش از اینکه این روزها توسط بازارساز و سیاستگذاران پولی رقم بخورد، روی انتظاراتی حرکت میکند که از ساعت 11 صبح به بعد و براساس تحلیلهای دمدستی راسته بازار و حتی در صف نانوایی یا مترو و اتوبوس دهان به دهان میچرخد. اقتصادیون برای این شکل از تغییرات قیمتی اصطلاح علمی معروفی دارند؛ «وضعیت انتظاری».روند نوسانی قیمت طلا و ارز را در روزهای گذشته باید بر همین اساس دید؛ وضعیتی که قیمت طلا را در میانه گرمی 7 میلیون و 350 تا 7 میلیون و 800 هزار تومان به نوسان واداشته است.
هراس جنگ یا تحریم؟
در شرایطی که جنگ به پایان رسیده و ظاهرا بخشی از دولت میگویند مردم باید به زندگی عادی بازگردند و خبری از جنگ دیگری نیست اما مردم باورهای متفاوتی دارند. هیچکس جنگ نمیخواهد اما درصد زیادی از مردم هم بر این عقیدهاند که ممکن است هر لحظه اتفاقی در راه باشد، چنانکه مسئولان غیردولتی و نظامیان به طور مستمر این آمادگی را در فضای نظامی و سیاسی کشور تکرار کردهاند که ایران برای گزینه جنگ در آمادگی کامل به سر میبرد و حتی روزهای گذشته برخی گفتهاند باید به جای دفاع، در وضعیت تهاجمی قرار بگیریم. با این حال، بر اساس گفتوگوهای میدانی که خبرنگار «هفتصبح» با برخی کسبه بازارها و مردم عادی داشته، روایتهای متفاوتی گفته میشود که به نظر میرسد در نوسانهای شدید طلا و ارز در روزهای گذشته بیتأثیر هم نبود.
برخی معتقدند ایران در نهایت ناگزیر به جنگ با اسرائیل خواهد شد چراکه آنها این آتشبس را برای توقف مقطعی جنگ دادهاند و تقریبا همه موافقند که این آتشبس در صورت پرهیز ایران، اروپا و آمریکا از مذاکرات روزهای آینده، تبدیل به درگیری دوباره خواهد شد. اما این همه ماجرا نیست، چراکه نقطه اشتراک همه مولفههای نوسانی بودن بازار یکجا جمع شدهاند.
برخی دیگر از مردم عادی بر این عقیدهاند که حتی اگر جنگی رخ ندهد، ممکن است با فعال شدن مکانیسم ماشه و تحریمهای مفصلتر و چندجانبهای که تحمیل خواهد شد، روایت، بازارها را به یک صعود طولانیمدت و انتظارات در قیمتهای بالاتر هدایت کند. موضوعی که البته در گفتههای رسمی دوسویه دارد: نخست کسانی که مکانیسم ماشه را چیزی فراتر از تحریمهای سنگین فعلی نمیدانند و میگویند تحریمهای حاصل از تصمیم شورای امنیت جنبه روانی دارد. تحلیل دوم را در سطح نخبگان اقتصادی و سیاسی میشنویم که تأثیر مکانیسم ماشه را فراتر از تحریمهای متعدد و متنوع فعلی میدانند.
اما گزارشهای میدانی نشان میدهد که نظریه دوم در میان مردم و کسبه خریدار بیشتری دارد، چراکه آنها معتقدند احتمال درگیری و تنشهای بیشتر پس از اقدام خصمانه اروپاییها بیشتر خواهد شد؛ همانطور که گزارش منفی آژانس دستمایه تحرکات نظامی علیه ایران شده بود.
این گزارههای ذهنی در میان مردم عادی هرچند بسته مشخصی از تحلیل را شکل نمیدهد اما این کلافگی در تحلیل را به وجود آورده است: بخریم یا بفروشیم؟ این سوال تقریبا هر روز صبح تا عصر همان روز در بازارهای طلا و ارز در حال تکرار است.
تحلیلگران مجازی؛ از تکنیکال تا هیجان
بیش از حرف مردم و تصور سیاستگذاران درباره آینده بازارها در پیوستگی با ریسکهای سیاسی، تحلیلگران مجازی هم مشغول کارند. گرچه این افراد تحلیلهای اغلب نادقیق خود را به قیمت طلا به مردم میفروشند اما نادیده گرفتنشان هم چندان آسان نیست. تحلیلهای مجازی چند دسته مشخص دارند.
بخشی از به اصطلاح تحلیلگران تکنیکال و الیوت و شعبده خطوط و موجهای عرضه و تقاضا و اشباع خرید سروکار دارند که نقش آنها در هجوم سال 98 مردم به بورس و پس از آن کاملا معلوم است. این دسته از کاسبان مجازی بازارها همزمان با شکلگیری انتظارات سیاسی و اقتصادی مردم، خطکشهایشان را روی صعود یا سقوط تنظیم میکنند تا از قافله پیشبینیهای دقیق عقب نمانند.
دسته بعد روی خط هیجان بازار بدون تکنیکال و ترسیم خطوط حرکت میکنند. این افراد با اخبار هیجانی روز، قیمتگذاری طلا و ارز را در اینستاگرام و کانالهای تلگرامی ارائه میکنند که البته طرفداران بیشتری دارند چراکه حرفها و پیشبینیهایشان برای مردم ملموستر است. این روزها از این گروه میشنوید که هرگونه مذاکره ممکن است طلا را تا کانال 6 میلیون و 900هزار و حتی در صورت توافق تا پلههای پایینتر یعنی 6 میلیون و 300هزار تومان برساند. حدس و گمان آنها برای گزینه فعال شدن مکانیسم ماشه یا درگیری دوباره، بالای 8 میلیون و 500هزار تومان است.
گروه سوم در اینستاگرام، طرفداران سرمایهگذاری روی طلا هستند که همچنان و در هر شرایطی معتقدند سرمایهگذاری روی طلا مثل گرفتن ماهی از آب است. دیر و زود دارد اما حفظ ارزش پول در این بازار مستمر خواهد بود. این افراد که اغلب شناسنامه یا مدرکی از تبحر خود به مردم ارائه نمیدهند، لایکهای زیادی دریافت میکنند و با کامنتهای بستگان، دوستان و آشنایان و به تبع آن برخی مردم، بازارشان داغتر از طلاست.
قانون مالیات و سردرگمی تازه
میگویند گل بود به سبزه نیز آراسته شد. بعد از ابلاغ قانون مالیات بر عایدی سرمایه، تغییراتی در بازار طلا رخ داد که جالب توجه است. اگر از داراییهای خودرویی و مسکن فاکتور بگیریم، ریاضی ذهنی جدید بعد از این قانون، وارد معاملات طلا شد. طبق این قانون سود ناشی از خرید و فروش هرگونه طلا، نقره، پلاتین، جواهرات و حتی رمزارزهای طلا، در بازه کمتر از یک سال تا ۴۵درصد مشمول مالیات میشود و در صورت نگهداری بلندمدت این مالیات به صورت پلکانی کاهش پیدا میکند. پیوست دیگری هم دارد: قانون تنها معاملات صندوقهای طلا (که اغلب متشکل از سکه و شمش طلا هستند) را از مالیات معاف کرده است.
این وضعیت نوعی سردرگمی را در تقاضای بازار ایجاد کرده که برای سرمایههای خرد و گریزپذیر بیشتر اهمیت دارد. در نگاه اول، این وضعیت خریداران را به سمت صندوقهای طلا سوق میدهد؛ چنانکه در یک هفته گذشته با زمزمههای ابلاغ این قانون روند ورودی پولهای حقیقی به صندوقها به شدت افزایش داشته است. این موضوع حتما مورد استقبال سیاستگذار پولی قرار گرفته اما این مزیت چند نگرانی به همراه دارد.
با اینکه امنیت و نقدشوندگی دو مزیت مهم صندوقهای طلا به شمار میرود اما تعطیلی چندروزه بورس در وضعیت جنگی اخیر، سهامداران را همچنان نادم و امیدوار نگه داشته است. برخی از مردم میگویند از خرید طلا در بورس رضایت دارند اما دو نکته مهم برای آنها وجود دارد که ناظران باید به آن توجه کنند. تعطیلی بورس و همزمان توقف معاملات صندوقهای طلا، سرمایهها را قفل کرد و برخی از سرمایهگذاران خرد دسترسی به فروش و تأمین نیازهای کوتاهمدت خود را از دست دادند. وقفه طولانی در معاملات باعث شد سرمایهگذاران با ظن کنترل دستوری قیمت در صندوقها مواجه شوند.
برخی از مردم میگویند روزهای پرنوسان طلا در بازار غیررسمی بهرغم کاهش عرضه و تقاضا، امکان فروش به قدر نیاز را برای آنها فراهم میکرد اما صندوقهای طلا کاملا از دسترس خارج بودند. سرمایهگذاران از تکرار چنین روندی نگران هستند.اما نگرانی مهمتری که آنها را این روزها به سمت صندوقها هل میدهد، مقدار مالیاتی است که با خرید طلای فیزیکی باید بپردازند. این دغدغه البته بیشتر به سرمایهگذاران خرد برمیگردد که گاهی برای جبران کمبود مالی ناچارند بخشی از طلای خود را برای گذران روزمره بفروشند؛ وگرنه سهامداران کلان یا سرمایهگذاران بلندمدت کمتر به این مسئله فکر میکنند.
بازار داخلی زیر سایه اونس جهانی
بازار طلا این روزها یک چشم به جنگ و مذاکره در ایران دارد، چشم دیگر را به وضعیت صلح اوکراین و آتشبس در غزه دوخته است. اونس جهانی طلا گرچه در ماههای اخیر به یک مولفه فرعی در بازار داخلی بدل شده، اما این روزها که نرخهای داخلی روی مقاومت 7 میلیون و 600هزار تومانی در حال جمع شدن است، بازار به دنبال بهانههای دیگری برای صعود یا اصلاح میگردد.
اونس جهانی که چند بار عبور از 3 هزار و 400 دلار را تجربه کرده، پس از یک دوره نوسانهای شدید زیر سایه سیاستهای تعرفهای رئیسجمهور ایالات متحده، در محدوده 3 هزار و 300 دلار منتظر نتایج نمایش صلح ترامپ، پوتین و زلنسکی با بازیگری پشتپرده اروپاییهاست.
معلوم نیست که مکانیسم ماشه یا جنگ احتمالی زودتر بر بازار طلای داخلی اثر میگذارد یا صلح و آتشبس اوکراین و غزه. با این حال طلا برای مشخص کردن مسیر خود نیاز به یک خبر و اتفاق مهم دارد. چند سناریو برای این شرایط وجود دارد که هرکدام محتمل است. بازارها در انتظار سناریوهای احتمالی اوکراین، ایران و غزه همچنان روی خط خرید یا فروش داراییها ایستادهاند.
با این وجود هرکدام از اتفاقات موثر بر بازارهای جهانی میتواند به حرکت تدریجی بازار طلای ایران هم جهت بدهد. هیچ تحلیلگر سیاسی و اقتصادی امروز دقیقا نمیداند روند بازارهای داخلی ایران به کدام سو هدایت خواهد شد. همان اندازه تصمیم برای خرید یا فروش طلا در کوتاهمدت میتواند پرریسک باشد. توصیه بازاریان باتجربه در این مواقع این است که صبر کنید تا حداقل تکلیف یکی از مولفههای مهم تعیین شود. در بازار طلا، گاهی حفظ دارایی و گاهی خرید و فروش نکردن، یک استراتژی مطمئن است.