مردی که با تورم ازدواج کرد

انگار طلاق فقط روی کاغذ معنی داشت، اما در زندگی واقعی، تورم مثل مهمان ناخواندهای بود که نمیشود بیرونش کرد.
هفت صبح| بعد از سالها زندگی مشترک، وقتی هر روز مشکلات تازهای سر راه میآمد، مرد کمکم به این فکر افتاد که شاید بهترین راه، جدا شدن از خانم تورم باشد. طلاقی که شاید آرامش بیاورد و بتواند زندگی تازهای شروع کند. اما واقعیت این بود که تورم هم مثل یک سایه سنگین کنار او بود؛ رها نمیکرد و اجازه نمیداد قدم از قدم بردارد.
همه اطرافیان میگفتند: «باید طلاق بگیری و زندگیات را نجات بدهی.» اما مرد میدانست که تورم دست از سرش برنمیدارد؛ حتی اگر به صورت رسمی هم اعلام طلاق کند، همسر سابقاش، در عمل همیشه سر راهش است. تمام زندگی او با تورم گره خورده بود، مثل یک طناب محکم که نمیشود آن را برید.
تصمیم به طلاق گرفت اما هر بار که میخواست فرایند جدایی را شروع کند، تورم با هزار بهانه و دلیل خودش را نشان میداد؛ قیمت دلار بالا رفت، نرخ اجاره خانه چند برابر شد، هزینه خورد و خوراک سرسامآور بالا رفت. همه اینها مانند زنجیری بود که مرد را به تورم متصل نگه میداشت.
حتی وقتی خواست از نو شروع کند، دیدن شرایط اقتصادی اجازه نمیدهد. هر راه فراری که فکر میکرد پیدا کند، تورم همانجا بود، ایستاده و منتظر. انگار طلاق فقط روی کاغذ معنی داشت، اما در زندگی واقعی، تورم مثل مهمان ناخواندهای بود که نمیشود بیرونش کرد.
با این حال، مرد هنوز امیدوار بود که روزی بتواند از بند این وضعیت خلاص شود. میدانست ادامه این زندگی مشترک با تورم سخت است، اما شاید با صبر و تلاش بتوان راهی برای آرامش پیدا کرد. شاید روزی طلاق رسمی اعلام شود، اما تورم همچنان در پسزمینه زندگی باقی بماند و باید یاد گرفت چگونه با او کنار آمد.
در این میان، مرد فهمیده بود که طلاق از تورم، یعنی جنگیدن با مشکلاتی که فراتر از توان یک فرد یا خانواده است. یعنی روبهرو شدن با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی که همه را تحت فشار گذاشتهاند. طلاق گرفتن از تورم فقط یک آرزو نیست؛ یک چالش بزرگ است.
پس مرد همچنان کنار تورم ماند؛ گاهی با خشم، گاهی با سازش، اما هرگز از تلاشهای خود برای رهایی از این همسر عجوزه دست نکشید. چون میدانست که تورم مثل نفس کشیدن است؛ اگر نباشد، زندگی سخت میشود، اما بودنش هم رنجآور است. این رابطه مثل یک معمای پیچیده بود که باید حل میشد.