جبهه متحد علیه افزایش قیمت بنزین
اینبار هیچ کس از سیگنال افزایش قیمت بنزین از سوی دولت دفاع نمیکند. حتی طرفداران بازارآزاد!
هفت صبح| همه میدانستند که پزشکیان بالاخره سراغ ماجرای بنزین میرود اما نه به این زودی.اما او بالاخره دست گذاشت روی بنزین و ناگهان هنگامه به پا شد و صدای مخالفت از هر طرف به گوش رسید حتی از طرف مدافعان بازار آزاد و کسانی که متهم بودند برای افزایش قیمت بنزین در سال ۹۸ به روحانی مشورت دادهاند. آیا میتوان گفت چشمها حتی چشمان مدافعان آزاد سازی قیمتها از بلواهای سال ۹۸ ترسیده یا واقعا مخالفت با افزایش قیمت بنزین در اقتصاد ایران دلایل علمیدارد؟
دور ما را خط بکش
پزشکیان دیروز در جریان معارفه وزیر اقتصاد گفت: «هیچ منطقی وجود ندارد که ما بنزین را به قیمت دلار آزاد بخریم و به قیمت سوبسید دار بفروشیم» افزود: «حالا که بنزین را (به این قیمت) بدهیم، جای بحث است که (آیا واقعاً) ما باید این را بدهیم؟ علم اقتصاد، دانشمندان و تجربه بینالمللی این حرف را از ما قبول میکنند؟ اقتصاددانان و کارشناسان ما باید بلند شوند و نسبت به سیاستهای نادرستی که اجرا میکنیم، اعتراض کنند. اما حالا کارشناسان و اقتصاددانان اعتراض نمیکنند... من (به عنوان دولت) پول گندم، پول دارو و پول نهاده و حقوق بازنشستهها را ندارم، اما بنزین دلار ۵۰ تومان را میفروشم ۱۰ تومان. کدام منطقی این را از ما قبول میکند که ما داریم این کار را میکنیم؟»
طبیعتا حرفهای پزشکیان صدای اعتراض مخالفان سنتی کاهش یارانه بنزین را بلند کرد، کسانی که اساسا موافق سوبسیدهای دولتی برای بالاتر رفتن کیفیت زندگی مردم هستند و هیچ گونه سیاستی که به پرداخت اضافی از طرف مردم منتهی شود تحمل نمیکنند که اقتصاددانهای مایل به چپ هم در همین گروه میگنجند. منتقدان سیاسی دولت هم طبیعتا در بین اعتراض کنندهها بودند و از این حرفها برای انتقاد از پزشکیان استفاده کردند اما حضور بعضی از چهرههای شناخته شده مدافع آزادی بازار و مخالفان دخالت دولت در اقتصاد بین منتقدان افزایش قیمت بنزین توجه زیادی جلب میکرد، چهرههایی که بارها متهم شدند که افزایش قیمت فاجعه بار بنزین در دولت روحانی اصلا زیر سر آنها بوده است.
یکی از آنها مسعود نیلی بود که از همان روز جمعه سیبل انتقادها شد که سیاست سازمان بینالمللی پول را در ایران اجرا کرده و افزایش ناگهانی بنزین در قالب و شوک درمانی تجویز او بوده است در حالی که بارها توضیح داد متدی که او و همفکرانش و چندین کارشناس اقتصادی دیگر برای افزایش تدریجی قیمت بنزین در نظر داشتند، به نسخهای که اجرا شد حتی شبیه هم نبود. او اینبار اما صبر نکرده که اتهامات شروع شود و فورا در گفتوگویی توضیح داده که حتی افزایش قیمت بنزین در شرایط فعلی نمیتواند مشکلی را حل کند و خودش مشکل ساز خواهد شد: «بسیاری فکر میکنند مسئله عدد است و اگر قیمت بنزین همان عدد تعیین شود، مشکل حل میشود. در حالی که چند بار این اقدام انجام شده و باز هم بینتیجه بوده، چون مخرج کسر که سطح عمومیقیمتهاست دائم با تورم بزرگتر میشود. در سال ۱۳۸۹ متوسط قیمت حاملهای انرژی ۵۳۰ درصد افزایش یافت، اما امروز در حضیض تاریخی قیمت بنزین قرار داریم. چون نهتنها اصلاحات ثباتساز انجام نشد، بلکه به ناترازی دامن زده شد.»
او تنها چهره مدافع بازار آزادی نیست که با افزایش قیمت بنزین به معنی عرفی که تجربه ایرانیها نشان میدهد، مخالف است و حتی چهرهای مانند موسی غنینژاد برجستهترین چهره علمیو دانشگاهی مدافع بازار آزاد در بین اقتصاددانهای ایرانی هم بارها توضیح داده که ماجرای بنزین در ایران پیچیده تر از این حرفها است اما این پیچیدگی چیست و آیا اینکه حتی اقتصاددانهای راست هم به راحتی زیر بار افزایش قیمت بنزین نمیروند از ترس حمله و انتقاد افکار عمومیاست یا واقعا ریشه علمیدارد؟
اصل کاری را علاج کن
همانطور که مسعود نیلی هم در بخشی از حرفهایش اشاره کرد تا وقتی که مخرج کسر در حال بزرگ شدن است هر چقدر هم دولت جنجال و اعتراض و احتمال بحران را به جان بخرد و قیمت بنزین را افزایش بدهد باز با تورم رسمی۸۰ درصدی روی زخم فقط برای مدت خیلی کوتاهی بسته خواهد شد. بنابراین دولت قبل از هر کاری باید تورم را مهار کند. بعضیها در جواب میگویند که اصلیترین راه کاهش تورم این است که دولت پول چاپ نکند یا به زبان علمیتر دست از خلق نقدینگی و اعتبار بی پشتوانه بردارد و برای این کار هم اول از همه باید بودجه را طوری بچیند که کسری نداشته باشد.
در آخر هم اینکه بخشی از کسری بودجه به واسطه همین یارانههای پنهان و آشکار به وجود میآید پس تصور دولت بدون کسری بودجه در حالی که هزاران میلیارد صرف یارانه بنزین میشود چطور ممکن است؟ اقتصاددانها در جواب میگویند که بنزین صرفا یکی از عوامل ایجاد کسری بودجه است بلکه بیانضباطیهای مالی دیگر، وعدههای بیپشتوانه و یارانههای پنهان و خود هزینههای گزاف دولتی و... میتوانند کسری بودجه ایجاد کنند.
ضمن اینکه اگر دولت بتواند روابط بینالمللیاش را تقویت کرده و راحتتر به پول نفت دسترسی داشته باشد میتواند ثبات اقتصادی ایجاد کرده و فرصت برنامه ریزی بلند مدت داشته باشد. بنابراین تا وقتی دولت تحریمی داریم که با کسری بودجه مواجه است و مجبور است پول چاپ کند و تورم بالای ۵۰ درصدی خلق کند حتی اگر قیمت بنزین هم بالا برود در نهایت راه به جایی نخواهد برد و دولت هزینه بیفایده پرداخت خواهد کرد. ضمن اینکه تا وقتی دولت با خلق تورم در حال کاهش روز به روز قدرت خرید مردم است نمیتواند درباره قیمت جهانی بنزین با مردم حرف بزند و اصلا پذیرش چنین چیزی در جامعه وجود نخواهد داشت.
سوراخهای دیگر را ببند
بارها توضیح داده شده که بنزین در ایران موضوع حیاتی است و افزایش قیمت آن میتواند انتظارات تورمی بسیار بزرگی ایجاد کند آن هم در اقتصاد بیثباتی که یک جمله در یک گوشه دیگری از جهان میتواند نرخها را در آن بالا و پایین ببرد بنابراین حتی اقتصاددانهای راست و مدافع واقعی شدن قیمتها که با سوبسید مخالفند میگویند بنزین آخرین چیزی است که دولت باید به آن دست بزند.
اگر هم کسری بودجه شدید دارد، که دارد، باید از بستن سوراخهای دیگر شروع کند مثلا تخصیص ارز دولتی به واردات که هم فضای دلالی را داغ میکند هم بار مالی دلاری برای دولت دارد و هم به تولید داخلی صدمه میزند و... لیست بلند بالای کارهایی که برای دولت بار مالی سنگین ایجاد میکنند و نه تنها به اندازه بنزین اهمیت ندارند بلکه مخرب هم هستند بلندتر از این حرفها است.
انتخاب کن
موضوع قیمت و کیفیت خودرو هم از دیگر موضوعاتی است که اقتصاددانهای مدافع بازار آزاد به آن اشاره میکنند آنها میگویند که نمیتوان بازار آزاد را ناگهان از یک بازار خاص و البته خیلی حساس شروع کرد در حالی که بقیه بخشهای اقتصاد به شدت دستوری و تحت کنترل دولت است. در واقع تا وقتی که مردم بنابر صلاحدید دولت باید قیمت بسیار هنگفتی برای خرید خودرو بپردازند و واردات هم چنان قطره چکانی است که تاثیر خاصی روی بازار نمیگذارد نمیتوان انتظار داشت که بردن قیمت بنزین حتی به سمت قیمت واقعی منطقی به نظر برسد.
در نهایت میتوان گفت که اقتصاددانهای بازار آزادی یا اصطلاحا دست راستیها میگویند اقتصاد ایران باید تغییرات جامع تدریجی داشته باشد که همراه با انضباط شدید مالی باشد و هر کدام از قطعات این پازل به تنهایی اجرا شود نه تنها فایدهای نخواهد داشت بلکه با توجه به آتش زیر خاکستر رضایت مردم میتواند بحران آفرین هم باشد.