شما هنوز خسته نشدید؟
درباره تلاش دوباره دولت برای واگذاری استقلال و پرسپولیس به بخش خصوصی
روزنامه هفت صبح| سال ۱۳۷۲، وقتی نویسنده این متن سه ساله بوده و مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور و مرحوم حسن غفوریفرد، رئیس سازمان تربیت بدنی و کشور نه در کشاکش انتخابات مجلس دوازدهم که در سال اول مجلس چهارم بوده، برای اولین بار بحث واگذاری باشگاه پرسپولیس مطرح میشود و حالا، سی سال بعد از آن روزها، هنوز پرونده این ماجرا بسته نشده است.
پرده جدید ماجرا از شامگاه یکشنبه آغاز شد. وقتی مدیرکل نظارت بر امور مشترک شرکتهای سازمان تامین اجتماعی در شبکه خبر گفت این سازمان تقاضایی برای خرید تیم پرسپولیس نداشته بلکه این دولت بوده که پیشنهاد واگذاری به این سازمان (یا به بازوی سرمایهگذاری آن یعنی شستا) را داده آن هم در ازای بخشی از بدهی سنگینی که به این سازمان دارد ولی سازمان تامین اجتماعی به چند دلیل مخالف این کار است.
نخست اینکه این سازمان سهامدار باشگاه ذوبآهن است و بر اساس قواعد بینالمللی فوتبال نمیتوان در همان لیگ یک باشگاه دیگر هم داشته باشد. دوم اینکه باشگاهداری سود ندارد. سوم اینکه بازنشستگان این سازمان مخالف این موضوع هستند و چهارم اینکه نمایندگان مجلس نیز با این موضوع مخالف هستند.
با این حال معاون وزیر ورزش، نگذاشته یک روز از ماجرا بگذرد و باز هم مصاحبه کرده و وعده داده که:«وزیر ورزش در حال پیگیری است که وزارت ورزش دنبال تیمداری نباشد و این جزو وظایف وزارت ورزش و جوانان هم نیست. این وزارتخانه نهاد ناظر بر عملکرد باشگاه است و انشاءالله این اتفاق رخ خواهد داد. امیدواریم تکلیف این دو باشگاه محبوب روشن شود و این دغدغهای که هواداران عزیز و مسئولان کشور و ورزش دارند، برطرف شود.»اما بیایید با هم در سه گام، یک بار برای همیشه این موضوع را بررسی کنیم و ببینیم نسخهای برای این موضوع وجود دارد؟
۱. چرا دولت میخواهد استقلال و پرسپولیس را واگذار کند؟
ماجرا این است که دولت میگوید باشگاهداری نوعی تصدیگری است و من باید کار حاکمیتی کنم و نه تصدیگری. برای همین هم نمیخواهم دیگر این کار را انجام بدهم ولی در واقع این فقط یک بهانه است. چرا؟ چون دولت در حال تصدیگری در کشور است. بانک ملی متعلق به کیست؟ کارش چیست؟ شرکت پست برای کیست؟ کارش چیست؟ هواپیمایی هما برای کیست؟ کارش چیست؟ همه این نهادها در حال تصدیگری هستند. حالا برخی میگویند که نه! دولت نمیخواهد تصدیگری زیانده کند. اتفاقا برخی از آنها مثل شرکت پست یا هما زیانده هم هستند ولی دولت دارد همچنان بار آنها را به دوش میکشد.
توجیه دیگر دولت مقررات حرفهای فوتبال است که طبق آن نباید یک نهاد صاحب دو باشگاه باشد. در این صورت چرا مدل عربستان پی گرفته نمیشود؟ النصر، الهلال و الاتحاد هر سه شخصیت حقوقی مجزایی دارند ولی پول را از صندوق سرمایهگذاری عربستان یا به عبارتی دولت عربستان میگیرند. بنابراین این توجیه هم راهحلی دارد.
۲. چرا خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس موفق نمیشود؟
اما بیایید فرض کنیم که تنها راه موفقیت این دو باشگاه و سعادت دولت در این است که دو باشگاه خصوصی شوند. حالا مشکل دولت برای خصوصیسازی چیست؟
مشکل را خیلی ساده میتوانیم این طور توضیح بدهیم. دولت برای واگذاری این دو باشگاه با یک معذوریت امنیتی روبهرو است. معذوریت امنیتی هم این است که مالک این دو باشگاه، هر که باشد؛ اگر در تیمداری خود موفق باشد به چهرهای محبوب تبدیل میشود و میتواند با بدنه هواداران این باشگاه برای خود یا هر طیف سیاسی یا هر موضوعی در جامعه که بخواهد ظرفیتسازی سیاسی و اجتماعی کند و اگر ناموفق هم باشد؛ باز هم دود اعتراضات هواداران که در سالهای اخیر چندین و چند تجمع هم برگزار کردند؛ به چشم دولت خواهد رفت. دولت تجربه سه بار ورود سرمایهداران کلان به فوتبال را هم دارد (زنوزی در تراکتور و هدایتی در استیل آذین و شفیع زاده در استقلال اهواز) و نتیجه به دلایل مختلف اصلا موفق نبوده است.
البته این را هم بگوییم که در طرف تقاضا یعنی خریدار هم مسائلی وجود دارد. مثلا فردی که خریدار این دو باشگاه باشد، مطمئنا برای درآمدزایی به سمت این خواهد رفت که از صداوسیما حق پخش مطالبه کند. موضوعی که تاکنون صداوسیما زیر بار آن نرفته و میگوید اگر قرار باشد حق پخشی بپردازد باید بودجهای متناسب با آن در مجلس به این سازمان داده شود تا در نهایت این سازمان هم آن را به باشگاهها بپردازد. جالب است بدانید که حتی همین موضوع حق پخش هم موضوعی امنیتی است؛ نشان به این نشان که در جلسات شورای عالی امنیت ملی در مورد آن بحث شده است.
۳. چه باید کرد؟
دولت با اصرار بر خصوصیسازی و برای فرار از مشکل امنیتی تصمیم گرفته باشگاهها را به دو نهاد پولدار خصولتی واگذار کند. پرسپولیس را به شستا و استقلال را به پتروشیمی خلیج فارس. پروژهای که احتمالا در یک صورت موفق خواهد شد و آن هم اینکه دستور قاطعی از شخص وزرا یا حتی رئیس جمهور به این دو مجموعه برسد.
ولی راه حل دیگری هم وجود دارد. مدل واگذاری هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۲. آن مدل چه بود؟ در آن زمان شخصی به نام امیر عابدینی که از مدیران ارشد وزارت معادن و فلزات بود و رابطه بسیار خوبی با وزیر وقت یعنی حسین محلوجی داشت؛ به نمایندگی از این وزارتخانه باشگاه پرسپولیس را از سازمان تربیت بدنی دریافت کرد و حدود چهار سال مدیریت آن را به عهده داشت. پرسپولیس هم در این مدت نتایج خوبی گرفت و دو بار قهرمان لیگ ایران شد. ممکن است دولت بگوید پولی که در آن زمان داشته را حالا ندارد ولی این حرف چندان درست نیست. بگذارید کمی با عدد و رقم صحبت کنیم.
بودجه دولت در سال ۱۳۷۲ چقدر بوده است؟ ۵ هزار و ۴۳۹ میلیارد و ۲۳۶ میلیون تومان. گردش کنیم و بگوییم ۵ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان. میدانید اگر این مبلغ را با توجه به ارزش روز سکه طلا، به ارزش پول سال ۱۴۰۰ تبدیل کنیم چقدر خواهد شد؟ دو هزار و ۴۲۵ هزار میلیارد تومان. حالا فکر میکنید بودجه سال ۱۴۰۰ دولت چقدر بوده است؟ ۴ هزار و ۷۴ هزار میلیارد تومان. بله. جمعیت کشور هم در این مدت تقریبا ۵۰ درصد نسبت به سی سال پیش بیشتر شده است ولی بودجه دولت هم1/68 برابر شده است. بنابراین در شرایطی که طبق صورت مالی دو باشگاه، در سال ۱۴۰۰، این دو باشگاه در مجموع کمتر از ۲۰۰ میلیارد تومان ضرر داشتند؛ نمیتوان مدعی بود که دولت پولی برای این کار ندارد.
در واقع همیشه دولتها مغلوب ترندها و مد روز شدهاند. مد امروز هم خصوصیسازی است. در حالی که همین بیخ گوش ما یعنی در عربستان، دولت دارد خرج میکند و از رونالدو تا نیمار را برای باشگاهها آورده است. ولی ماجرا به یک کل کل سیاسی تبدیل شده و دولت جدید هم که مبنای گفتمانیاش این بوده که دیگران نتوانستند ولی ما میتوانیم دارد همان مسیر را پیش میرود در حالی که این مسیر به طور کلی غلط است.
تا وقتی آن ملاحظه امنیتی هست، که بعید است به این زودیها برطرف شود، تنها راه چاره همین واگذاری به نهادهای پولدار است آن هم در حالی که همیشه داشتن یک مالک پولدار به معنای موفقیت نبوده است. نفت تهران و صنعت نفت آبادان برای وزارت نفت بودند و هستند و نتیجه انحلال اولی و جنگ دومی برای عدم سقوط در هر فصل بوده است.
به جای چنین کارهایی شاید بهتر باشد یک صندوق ملی برای ورزش تاسیس شود با بودجهای مشخص از دل درآمدهای همین شرکتهای بزرگ و با سهمی مشخص برای این دو باشگاه و البته با مدیرانی حرفهای و سازوکارهای مالی شفاف. مشابه کاری که عربستان و قطر کردند. آن انرژی معطوف به خصوصی سازی هم برود به سراغ روشهای مهم درآمدزایی برای باشگاهها. از تلاش برای عدم نقض مالکیت فکری باشگاهها تا بتوانند کیت و لباس تیمشان را به صورت انحصاری بفروشند تا حق پخش تلویزیونی. این چیزی است که به ذهن ما میرسد. تا ببینیم پروژه آقایان برای خصوصیسازی کی به کجا خواهد رسید!