مادری که نمیخوابد | روایتی از ایستادگی لیلا سویف، پس از ۲۴۲ روز اعتصاب غذا

مادری که هر روز، با دستانی خالی، روبهروی قدرت میایستد، فقط یک هدف دارد: «زندگیِ فرزندش»
هفت صبح| جهان بارها قدرتهای بزرگ دیده، اما هیچ قدرتی به اندازه قلب نگران یک مادر تاثیرگذار نبوده است. مادری که هر روز، با دستانی خالی، روبهروی قدرت میایستد، فقط یک هدف دارد: «زندگیِ فرزندش». قصه لیلا سویف، مادر فعال حقوق بشر بریتانیاییمصری، علاء عبدالفتاح، داستان همین ایستادگی بیصداست؛ قصهای که حالا، پس از ۲۴۲ روز اعتصاب غذا، او را به تخت بیمارستان در لندن رسانده اما ارادهاش را نشکسته است.
لیلا سویف، در لحظه نگارش این سطور، نه فقط مادری دلتنگ که صدای رسای عدالتخواهی است. او پس از آغاز اعتصاب غذا از ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، یعنی روزی که فرزندش باید آزاد میشد اما در زندان ماند، حتی قطرهای غذای واقعی به لب نزده و حالا، با افت قند خون خطرناک، بستری است. خانوادهاش میگویند با وجود وخامت وضعیت جسمانی، همچنان از دریافت درمانی که کالری به بدنش برساند سر باز میزند. پزشکان میگویند او ۴۲ درصد وزنش را از دست داده و هر ساعت، خطر مرگ بالای سرش است؛ اما او همچنان به قولش پایبند مانده است.
در عصری که واژهها تهی شدهاند، شاید «اعتصاب غذا» برای ما شنوندگان دور، فقط تکرار خبری باشد؛ اما برای مادری مثل لیلا، هر روز اعتصاب، قدم گذاشتن در میدانی بیپایان از درد و امید است. او، یک روزنامهنگار و استاد دانشگاه که سالها پیش از این نیز در اعتراض به وضعیت حقوق بشر مصر، سکوت نکرده بود، اینبار همه هستی خود را گذاشته تا فرزندش «آزاد» شود. علاء عبدالفتاح، پس از سالها فعالیت مدنی، از سپتامبر ۲۰۱۹ در زندان مصر است؛ به اتهام «انتشار اخبار دروغ» پنج سال محکوم شد و حالا یک سال از پایان رسمی محکومیتش گذشته اما هنوز پشت میلههاست.
سویف تنها با چای گیاهی، قهوه تلخ و مقدار اندکی مکمل مایع روزگار میگذراند. حتی زمانی که چند ماه پیش و پس از تماس نخستوزیر بریتانیا با رئیسجمهور مصر، اندکی اعتصاب خود را کاهش داد، بازهم بلافاصله با ناامیدی از بیتوجهی دولتها، به اعتصاب کامل بازگشت. او در مصاحبهای گفت: «هیچوقت ندیدم دولت بریتانیا مسئله را واقعاً فوری ببیند، مگر وقتی من به بیمارستان منتقل شدم. اما برای ما، برای خانوادهام، مسئله از همیشه فوریتر است. ما روزهایی را پشت سر گذاشتیم که هرگز فکر نمیکردیم داشته باشیم. ما به علاء نیاز داریم، همین حالا، در کنارمان.»
این ایستادگی فقط یک کنش فردی نیست. نماد نسلی است که در خاورمیانه، بیوقفه صدای دادخواهی را بلند میکند؛ نسلی که در برابر سرکوب، در برابر زندان و در برابر سکوت دولتها، عقب نمینشیند. سازمان ملل هم زندانی بودن علاء را خلاف قوانین بینالمللی دانسته؛ اما هنوز، هیچ وعدهای به آزادی او نرسیده است. حتی نخستوزیر بریتانیا هم قول «همه تلاش» را داده اما تا این لحظه هیچ چیز تغییر نکرده است.
اما رنج لیلا، بازتاب رنج بسیاری از مادران، پدران و فرزندانیست که تصویرشان هر روز در خبرها تکرار میشود. از خیابانهای قاهره تا دیوارهای غزه؛ قصه مادرانی که سالهاست در صف انتظار دیدار دوباره با عزیزانشان، پیر میشوند و باز امید را رها نمیکنند.
در جهانی که اخبار تلخ، هر روز بیوقفه تکرار میشود، شاید لازم باشد گاهی مکث کنیم. به یاد بیاوریم که پشت هر تیتر، انسانی ایستاده که نامش «مادر»، «فرزند»، «همسر» یا «دوست» است؛ و ایستادگی لیلا سویف، چیزی فراتر از اعتراض سیاسی است: یادآوری است برای ما که انسانیت، حتی وقتی همهچیز از دست میرود، میتواند در قلب یک مادر، روشن بماند.