سبز ماندن تهران زیر سایه بیآبی

شهرداری تهران بر تابستانی سبز تأکید دارد اما کارشناسان از نیاز فوری به اصلاح الگوی مصرف سخن میگویند
هفت صبح| این روزها خبرهای امیدوارکنندهای از ساختمان شهرداری تهران به گوش میرسد. مسئولان سازمان بوستانها وعده دادهاند که بهزودی ۱۲۹ کیلومتر خط انتقال پساب وارد مدار خواهد شد؛ خطی که قرار است پساب تصفیهخانهها را به بوستانهای پایتخت برساند و تشنگی درختان و فضای سبز را برطرف کند.
مختاری توضیح میدهد که شهرداری در سال ۱۴۰۳ حدود سه همت و برای سال آینده نیز دو همت اعتبار اختصاص داده تا این پروژه حیاتی به سرانجام برسد. به اعتقاد او، این سرمایهگذاریها نشان میدهد که مدیریت شهری نمیخواهد منتظر بماند تا وزارت نیرو به تنهایی وظایفش را انجام دهد؛ بلکه شهرداری خود را موظف دیده تا در نقش شریک و حامی، پروژه انتقال پساب را به ثمر برساند.
او همچنین تاکید میکند که استفاده از پساب یک ضرورت فوری است، چراکه ادامه برداشت بیرویه از چاهها نهتنها باغها و پارکها را با خطر بیآبی روبهرو میکند بلکه فرونشست دشت ورامین را هم سرعت میبخشد؛ پدیدهای که در سالهای اخیر بارها بهعنوان زنگ خطر برای آینده پایتخت مطرح شده است.
محمدعلی مختاری، رئیس سازمان بوستانها، با اطمینان میگوید: «نمیگذاریم بوستانی بیآب بماند.» مختاری باور دارد سال گذشته خزان در تهران اتفاق افتاد اما امسال با وجود درجه گرمای بالاتر و مشکل آب، خزان نداشتیم و تهران تابستان امسال سبز باقی ماند. او حتی دلیل برخی از خشکیها را متوجه حفر چاههای عمیق وزارت نیرو میداند که دبی چاههای شهرداری را کاهش داده است. به گفته او، شهرداری در این مسیر نهتنها پیشقدم بوده، بلکه میلیاردها تومان نیز هزینه کرده است تا پارکهای تهران همچنان سبز بمانند.
پشت پرده: یک تفاهم نیمهکاره
اما روایت دیگری هم وجود دارد؛ روایتی که به سالهای قبل بازمیگردد و نشان میدهد این ماجرا فقط به چند کیلومتر لولهکشی خلاصه نمیشود. آرش حسینی میلانی، مشاور محیط زیست شهری و رئیس پیشین کمیته محیط زیست شورای شهر، یادآوری میکند که سالها پیش تفاهمی میان شهرداری و وزارت نیرو منعقد شد. طبق این تفاهم، قرار بود سالانه ۱۳۵ میلیون مترمکعب پساب تصفیهشده به شهرداری تحویل داده شود تا به جای برداشت از سفرههای زیرزمینی، فضای سبز با آن سیراب شود.
میلانی تاکید میکند که این رقم بزرگ باید در یک بازه 10ساله و همزمان با اجرای برنامه سوم و چهارم شهرداری محقق میشد. به گفته او، شهرداری از همان سالها بخشی از بودجه خود را صرف اجرای لولهکشی و ایجاد زیرساختهای انتقال کرد و در بسیاری از نقاط شهر، تصفیهخانههای محلی آماده همکاری شدند. اما نقطه اختلاف برسر قیمت باقی ماند. وزارت نیرو و شهرداری هنوز نتوانستهاند برسر بهای پساب به توافق برسند. اگر بهای این پساب به گونهای تعیین شود که شهرداری توان پرداخت آن را نداشته باشد، عملا روح قانون نقض میشود.
چمن یا درخت؟ مسئله این است
اگر شهرداری تهران به جای پافشاری بر چمنکاری گسترده، از همان سالها به سراغ گونههای مقاوم به خشکی میرفت، امروز حجم خسارت کمتر بود. کاشت چمن در بسیاری از بوستانهای تهران مصرف آب را چند برابر میکند، در حالی که گونههای مقاوم به کمآبی میتوانند با یکسوم این میزان نیز سرسبز بمانند.
همین نگاه بود که باعث شد شهرداری در دوره پنجم، کاشت چمن در پارکهای جدیدالاحداث را ممنوع کند و به جای آن از درختچهها و گیاهان مقاوم استفاده شود. برای تحقق این هدف، مرکز تحقیقات فضای سبز به وسعت پنج هکتار احداث شد تا الگوهای کشت مناسب برای شرایط تهران شناسایی شود. با این حال هنوز گزارش شفافی در دست نیست که نشان دهد در چند درصد از بوستانها این تغییر عملی شده یا چقدر صرفهجویی واقعی در مصرف آب به دست آمده است.
اضطرار آب و اولویت شرب
از زاویهای دیگر، بحران آب تهران به جایی رسیده که وزارت نیرو گاهی ناچار است برای تأمین آب شرب مردم، از چاههایی استفاده کند که پیشتر به آبیاری فضای سبز اختصاص یافته بود. چنین اقدامی شاید چارهای اضطراری باشد اما نتیجهاش برای پارکها چیزی جز خشکی و سوختگی نیست.
در چنین شرایطی، فضای سبز عملا قربانی اول بحران آب خواهد بود. وقتی منابع آبی شهر در وضعیت اضطرار قرار میگیرد، اولویت بیتردید با آب شرب است اما اگر از سالها قبل استفاده از پساب جایگزین میشد و گونههای مقاوم توسعه پیدا میکردند، خسارتها به مراتب کمتر بود.
تغییر اقلیم واقعیتی انکارناپذیر
تغییرات اقلیمی واقعیتی انکارناپذیر است و دیگر نمیتوان مانند گذشته آب کافی برای آبیاری چمنها در اختیار داشت. بنابراین لازم است پروتکلهای خاصی برای آبیاری در شرایط بحرانی تدوین شود تا در فصلهای گرم و خشک، شهرداری بداند دقیقا چگونه مصرف را تغییر دهد.
سرنوشت بوستانها در دو روایت
از یکسو، شهرداری تصویر شهری سبز و سرحال را ترسیم میکند که حتی در تابستانی گرمتر از سال قبل هم خزان زودرس به سراغش نیامده است. به گفته مختاری، تغییر در زمانبندی آبیاری و انجام آن در ساعات خنک روز، باعث شد که درختان دوام بیاورند و تهران همچنان سبز بماند. او این موضوع را نشانهای از برنامهریزی درست میداند و تاکید میکند که مدیریت شهری حتی در شرایط سخت کمآبی هم موفق شده مانع از خشکی پارکها شود.
از سوی دیگر، کارشناسان از خلأ برنامهریزی جامع سخن میگویند و میخواهند بدانند چرا رقمهای وعده دادهشده در تفاهمنامهها به عمل نرسیده است. نقطه تلاقی این دو روایت، یک پرسش ساده اما اساسی است: سرنوشت واقعی بوستانهای تهران در سایه تغییر اقلیم و کمآبی چه خواهد شد؟