کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۸۷۸۵
تاریخ خبر:
نگاهی به مناقشه ای که ‌از دایره حمایت از حیوانات بیرون افتاد

نمایشی با بازی سگ‌ها

نمایشی با بازی سگ‌ها

‌پدیده‌های مدرن هم‌زیستی با حیوانات، حمایت از حیوانات را به عنصر زندگی نمایش گونه تغییر داده است

هفت صبح|  حامی حیوانات کیست؟ اگر این سوال را هر روز از خودتان نپرسید احتمالا در طول هفته و به وقت عبور از یک کوچه یا خیابان با آن مواجه خواهید شد. به وقت دیدن آن زن میانسالی که یک بسته جگر مرغ در دست دارد، گربه‌های خیابانی را دور خود جمع کرده و با وسواس وصف‌ناپذیری مشغول باز کردن کیسه روی بسته جگر است تا این غذای سالم و مقوی از حیوانی دیگر را برای گربه‌های آن خیابان بریزد.

IRAN-FESTIVAL-NOWRUZ-ECONOMY

یا به وقت عبور عصرگاهی از خیابانی در محله‌تان، دیگر فرقی ندارد در کدام محل زندگی می‌کنید شاهد چنین صحنه‌هایی خواهید بود و با زنان یا مردان جوانی روبه‌رو می‌شوید که قلاده‌ای در دست دارند و با سگ‌‌شان مشغول قدم زدن هستند. به وقت دیدن همین تصاویر است که احتمالا گوشه ذهن‌تان این سوال پررنگ می‌شود. حامی حیوانات کیست؟ آنکه بسته جگر مرغ را با وسواس برای گربه‌های خیابان باز می‌کند یا اویی که سگی از نژاد هاسکی را در گرمای تابستان تهران به پیاده‌روی عصرگاهی آورده است.

 

اگر کمی کنجکاوی بیشتر داشته باشید برای رسیدن به پاسخ سری به منابع مختلف می‌زنید، اما قطعا به جواب درستی نخواهید رسید! حامیان حیوانات حمایت را در قالب حقوق حیوانات تعریف می‌کنند. حقوقی که از خرید و فروش حیوانات آغاز شده تا کمک به تأمین غذا و محلی برای زندگی می‌رسد که عموما بخشی از خانه خودشان است. این حامیان دوآتشه توصیه بزرگ دیگری دارند؛ اگر حامی واقعی هستید پس گیاه‌خوار شوید.

 

حمایت از حیوانات شامل رعایت زیستگاه طبیعی آنان، عدم مداخله در چرخه طبیعت‌شان، عدم به اسارت گرفتن آنان با عنوان حیوان خانگی (سگ و گربه تا حیوانات عجیبی چون ببر و شیر!) و البته عدم توصیه به گیاه‌خواری می‌شود. دعوای میان این دو گروه حالا سال‌هاست در ایران به یکی از دعواهای اصلی فضای مجازی تبدیل شده است، همه با یک پرسش بنیادین «حامی حیوانات کیست؟»

 

 پدیده الزام‌آور شهرنشینی در دل تهران 

هم‌زیستی عاطفی و حیاتی انسان با حیوان، پدیده‌ای که یقینا الگویی از زندگی غربی به ایران وارد شده است و حالا نمایی از زندگی طبیعی به خود می‌گیرد! هم‌زیستی با حیوانات در سابقه فرهنگی ایران همواره وجود داشته است. سبک زندگی ایران در تمام ادوار تاریخ همان‌طور که اکنون هنوز در روستاها زیست می‌شود با حضور حیوانات بوده است. آنچه امروز در جامعه شیوع پیدا کرده، در دورترین معنا با سابقه فرهنگی ایرانی قرار دارد.

 

اگر از نگهداری حیوانات عجیب و غریب؛ مثل آن زن از دیار کویر که کروکودیل، مارمولک و آفتاب‌پرست را کنار مرغ و خروس‌اش نگه می‌دارد و با آن‌ها شب یلدا برگزار می‌کند و برایشان هندوانه قاچ می‌کند، بگذریم؛ به هم‌زیستی متعارف‌تری می‌رسیم. گربه و سگ‌هایی که حالا پای ثابت زندگی آپارتمان‌نشینی شهری شده‌اند. حضوری که تا پیش از این به راهکاری برای کمک به افراد از تنهایی و افسردگی پیشنهاد می‌شد، حالا به یکی از الزامات زندگی در کلان‌‍‌شهری چون تهران بدل شده است. 

 

باید به ترس از گلدن رتریور فائق آمد!

عصر یک روز زمستانی کافه‌ای در مرکزشهر، میز و صندلی‌های نقلی‌اش را در پیاده‌رو چیده تا به سیاق کافه‌های اروپایی مشتری‌هایش طعم قهوه‌ را در پیاده‌رو مزه کنند. او می‌داند که میز و صندلی‌های عموما خالی مانده‌اش نه برای طعم قهوه که به دلیل ساختار چیدمان اروپایی‌ آن است. اگرچه امیدوار است که کسی پیدا شود کنار آن خیابان شلوغ و پرسر و صدا کافه خیابانی را تجربه کند.

 

ما امیدش را ناامید نکردیم. زمان حضور پت‌های ریز و درشت به همراه صاحبان قلاده به دست بود. این محل، از محلات محبوب پیاده‌روی برای پت‌داران است. دوستم که آنسوی میز نشسته بود بعد عبور چند قلاده سگ ریز و درشت خودش را تا منتها الیه صندلی کشاند و اعتراف کرد فوبیا دارد. اما می‌خواست با ترسش مواجه شود. این صحنه آن‌قدر تکرار شد که او کم‌کم با شرایط آن پیاده‌رو خو گرفت.

 

اما یک گلدن بی‌قلاده و با فاصله زیاد از صاحبش که پشت سر او مشغول برانداز مغازه‌ها بود، از راه رسید. فوبیا کار خودش را کرد، دوستم فریاد بلندی کشید. صاحب سگ بلافاصله خودش را به محل حادثه رساند و داد و قال راه انداخت و سوال بنیادین را مطرح کرد، «تو باید به حقوق حیوانات احترام بگذاری،‌ فریاد تو باعث شد سگم بترسد»! ما فقط به این اعتراض داشتیم: «سگ چرا قلاده ندارد؟!»

 

 سگ‌هایی که حریم مشتری‌ها را می‌بلعند

غروب یک روز بهاری، در کافه شلوغی در دل غرب تهران، به انتظار سفارش‌ها نشسته‌ایم. دو دختر نوجوان با سگی در بغل! وارد کافه می‌شوند. سفارش می‌دهند، شیطنت سگ به گه‌گاه پارس اعتراضی برای رها شدن از بغل دختر نوجوان رسیده، اما او برای حفظ حریم دیگر مشتری‌ها باید همان‌جا بماند. سفارش می‌رسد، سفارش آن دو دختر جوان هم؛ سگ مدام پارس می‌کند، بوی غذا و تصویری که مقابلش روی میز قرار گرفته بی‌تابش کرده.

 

صاحب نوجوانش اجازه می‌دهد اول سگ تمام پیتزایش را لیس بزند و بعد شروع به غذا خوردن می‌کند. آن‌ها با هم شریک غذا می‌شوند، اما این کافی نیست، سگ سرک می‌کشد که خودش غذایش را بردارد، خوی‌اش این است و در یک حرکت موفقیت‌آمیز ظرف سس روی میز را با زبانش می‌بلعد. دستم که ظرف سس را گرفته، روی هوا خشک می‌شود. نگاهی به مسئول سالن می‌اندازم که با چشم‌های مشتاق به صحنه شیطنت‌های سگ نگاه می‌کند!

 

 گربه‌هایی که تستر کافه هستند

خانه‌ای قدیمی در دل محله قدیمی در تهران را بازسازی کرده‌اند؛ حالا کافه‌ای است پر سر و صدا. آن‌قدر که حتی رزروی برایش انجام نمی‌شود تا صف انتظار طویل مقابل در به سر و صدای بیشترش کمک کند. خوش‌شانس باشید، روز خلوت به کافه می‌رسید و بدون انتظار پشت یک میز در دل خانه‌ای مانده از دوران قاجار جا می‌گیرید. حیاط بزرگ خانه که حالا صحنه میز و صندلی‌های کافه شده، پر است از گربه‌های خیابانی که از همان در ورودی که شما آمدید، می‌آیند و می‌روند.

 

اینجا کافه گربه‌ها هم هست. تا این‌جای کار صحنه‌ای آشنا در همه کافه‌های امروز شهر تهران است. داستان از جایی مختص خانه قدیمی می‌شود که گربه‌ها مشتاق‌تر از مشتری‌ها، به وقت رسیدن سفارش، زودتر از انسان‌های نشسته دور میز طعم قهوه، کیک و غذاها را می‌چشند. کافه‌دار جوان در جواب اعتراض به مزاحمت گربه‌های خیابان بغلی که خانه‌زاد کافه شده‌اند، می‌گوید:‌ «کسی اینجا به حریم حیوانات اهانت نمی‌کند»!

 

سگ‌ها هنوز به سینما سه‌بعدی نرسیدند

عصر یک آخر هفته شلوغ در پارک قیطریه است. زنی میانسال با نگاه نگران، همان‌طور که دست فرزندش را محکم در دست دارد، روی نیمکت مقابل سینمای سه بعدی ضلع جنوب شرقی پارک کنارم می‌نشیند. منتظر است تا نوبت‌اش برسد و به داخل سینما فراخوانده شود.

 

نگرانی زن در نگاهی که مدام به راست و چپ می‌چرخاند، گویی حواس‌اش به یک اتفاق ناگوار در شرف وقوع جمع است، هویدا می‌شود. از او می‌پرسم چرا به جای انتظار برای سینمای شلوغ، فرزندش را به محوطه بازی نمی‌برد؛ می‌گوید:‌ «پسرم از سگ می‌ترسد، اینجا هم که پر از سگه! هر بار که برای بازی می‌آییم باید برگردیم خانه.»

 

چمن‌های پوشیده از حضور حیوانات

فضای سبز کوچکی است وسط یک تقاطع، همه پارک صدایش می‌کنند؛ چون پارکی تا دوردست‌ها وجود ندارد. هر روز بین ساعت 5 تا 7، بسته به فصل روشنایی یا تاریکی زودرس، این‌جا وعده‌گاه پت‌های خانگی می‌شود. گروه گروه زنان و مردان، در سنین مختلف با قلاده‌هایی که یک سرش به سگ‌‍‌شان وصل است از راه می‌رسند. قلاده‌ها به وقت رسیدن به فضای سبز باز می‌شوند و سگ‌ها پارس‌کنان مشغول بازی می‌شوند.

 

روبه‌روی این وعده‌گاه، محل کوچکی برای بازی کودکان است. کودکانی که سوار تاب و سرسره چشم‌شان به سگ‌ها می‌افتد و با جیغ و التماس می‌خواهند به میدان بازی آن‌ها بروند. کودکان نوپا تا خردسالان یک قدم مانده تا نوجوانی، میان چمن‌ها با سگ‌ها بازی می‌کنند درحالی که تمام چمن را ادرار و مدفوع سگ‌ها پوشانده و هیچ‌کدام از آن صاحبان حیوانات برای پاکسازی چمن تلاشی نمی‌کنند.

 

 برای ماندن باید فحش مردم را به جان بخرد

وارد مجتمع آپارتمانی می‌شوم، ساختمان بزرگ با واحدهای بسیار در دو بلوک. برق رفته و آسانسور هوشمندی که بدون برق هم کار می‌کند از کار افتاده است، باید پنج طبقه شرمنده پاهایم شوم و بالا بروم. طبقه اول؛ به پله‌ها نگاه می‌کنم، نفس می‌گیرم تا ماراتن آپارتمان‌نوردی را آغاز کنم.

 

صدای پارس سگی از پشت در یکی از واحدها می‌آید. بو کشیده و حضور کسی را احساس کرده. طبقه دوم می‌ایستم تا نفس تازه کنم، سگ دوم پارس می‌کند. طبقه سوم، صدای پارس چند سگ می‌آید، مشخص نیست چندتا هستند. داستان تا طبقه پنجِ مقصد تکرار می‌شود. طبقه پنج به واحد موردنظر که می‌رسم گربه‌ای میومیوکنان از در کنار اعلام حضور می‌کند. ساختمان بیش از اینکه میزبان صاحبانش باشد، هاستلی برای حیوانات خانگی است!

 

صاحب آن واحد طبقه پنج، پت ندارد. از حضور این همه حیوان حاضر در ساختمان نالان است. او از هم‌زیستی ساکنان ساختمان با حیواناتشان گریزان است، نه چون حیوانات داخل خانه‌اند، چون حیوانات در همه‌جای ساختمان دیده می‌شوند. داخل آسانسور، در پله‌ها، کنار استخر، روی پشت‌بام! او می‌گوید «یکی از همسایه‌ها خرابکاری حیوانش را جمع نمی‌کند. سرایدار بیچاره هربار بعد از رفتنش مجبور است همه‌جا را چک کند مبادا مدفوع سگ جایی افتاده باشد»!

 

تازه سرایدار شغل دیگری هم جز سرایداری دارد. عصرها چوپان است! سگ‌های ریز و درشت صاحبان واحدهای آپارتمان را که پر از مشغله زندگی هستند و نمی‌توانند حیواناتشان را برای قدم‌ زدن عصرگاهی بیرون ببرند، از کل واحدها جمع می‌کند و به پارکی، کمی آن‌سوتر می‌برد.

 

از سرایدار درباره شغل جدیدش می‌پرسم، می‌گوید: «بعضی وقت‌ها واقعا معذب می‌شوم. رهگذرها ناسزا می‌گویند، بعضی‌ها راه را عوض می‌کنند. خودم هم می‌دانم که تعداد سگ‌ها زیاد است ولی این کار نان شب من است». برای ماندن در این ساختمان به عنوان سرایدار باید فحش مردم را به جان بخرد.

 

 انتخاب سگ بود

ساختمانی در جنوب شهر است؛‌ از آن آپارتمان‌های بدقواره که جای یک خانه قدیمی را گرفته‌اند و به جای چهارنفر صاحب قبلی، حالا ده‌ها نفر را در خود جا داده است. یکی از خانه‌ها متعلق به دختر و پسر جوانی است که سگ کوچکی نفر سوم خانه‌شان شده. قبل از آمدن به این خانه نفر سومی در کار نبود. چند ماه بعد از آمدنشان تصمیم گرفتند برای پر کردن سکوت خانه‌ای که تنها شب‌ها میزبانشان است، پت داشته باشند.

 

انتخاب سگ بود. صاحب‌خانه خیلی موافق نبود، می‌دانست همسایه‌ها دوست ندارند. یکی از همسایه‌ها مذهبی بود و دیدن سگ حتما باعث اعتراضش می‌شد. دختر و پسر جوان قول دادند سگ بدون صدا و مزاحمت فقط در چهاردیواری اختیاری‌شان بماند.

 

یک ماه توانستند مخفیانه پوزه سگ را در دست بفشارند و بدون صدا او را برای چرخاندن بیرون ببرند، اما سرانجام سگ صدایش درآمد. این آغاز جنجال ساختمان شد. همسایه‌ها به دو گروه تقسیم شدند. گروهی مدافع زوج جوان و گروهی مدافع همسایه مذهبی، صاحبخانه آمد میانه‌داری کند، اما دعوا به درگیری فیزیکی رسید،‌ پلیس خبر شد و سرانجام یک ماه بعد زوج جوان آن خانه را ترک کردند.

 

 هم‌زیستی ره‌آوردی از غرب

این هم‌زیستی نه برآمده از فرهنگ ایرانی و نه شبیه الگویی از فرهنگ غربی است. آنچه اکنون از زندگی با حیوانات در ایران شایع شده است، ملغمه‌ای از حیوان‌دوستی و زندگی با حیوانات اهلی در غرب است. حیوان خانگی به عنصری برای نمایش زندگی در سطح و نوع دیگر، تبدیل شد.

 

همین شد که از محلات بالایی چسبیده به دامنه کوه، تا پایین‌ترین محلات که مشکلات اقتصادی از سر و روی در و دیوارش می‌بارد، وجود سگ و گربه به امری نمایشی برای زندگی بدل شد. همین شده که در تمام محلات چند پت‌شاپ و کلینیک حیوانات قد علم کردند.

 

همین شد که مشاغلی چون داگ واکری،‌ در دسته مشاغل قرار گرفته و سایت‌های خدمات آنلاین بخشی مجزا برای این شغل تازه به ایران رسیده باز کرده‌اند. همین شد که تهران در قرق گربه‌های خیابانی و سگ‌های لوکس قلاده به گردن درآمد. همین شد که شما به وقت اعتراض به مزاحمت حیوانات خانگی که در هرجای کوچه و خیابان دیده می‌شوند، متهم می‌شوید که حامی حیوانات نیستید.

 

برای پیگیری اخباراجتماعیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۱۸۷۸۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر