ممنوعیت در هالهای از ابهام | درباره ممنوعیت سگگردانی در تهران

قانون ممنوعیت سگگردانی در تهران و برخی شهرها ابلاغ شده اما هنوز روشن نیست مسئول اجرایآنکیست، چگونه باید اعمال شود و صاحبان حیوانات خانگی چه باید بکنند
هفت صبح| ممنوعیت سگگردانی در معابر عمومی به تهران هم رسید. تصمیمی که با استناد به ماده ۶۸۸ قانون مجازات اسلامی اعلام شده و هدف آن حفظ نظم عمومی و سلامت جامعه عنوان شده است. البته به نظر میرسد این محدودیتها با قوت و شدت اجرا نمیشود. چون همچنان مردم سگهایشان را به پارکها و سطح شهر میآورند. اما با این اوصاف خبر ممنوعیت سگگردانی بازتابهای زیادی داشته و تاثیر فراوانی روی افکار عمومی برجای گذاشته است.
در حال حاضر تعداد بیشماری از شهروندان در شهرهای مختلف کشورمان سگ دارند و هر روز با حیوان خانگی خود در سطح شهر بهویژه در پارکها رفتوآمد میکنند. ممنوعیت ناگهانی سگگردانی بدون تعیین جایگزین صاحبان سگها را در وضعیت سردرگمی قرار داده است. سگی که در خانه نگهداری میشود، نیاز به تحرک، تخلیه انرژی و دفع مواد زائد دارد. حالا که بیرون بردن آن غیرقانونی اعلام شده است، صاحبان سگ باید چه کنند؟ سگهایشان را کجا ببرند؟
اجرای بخشنامه ممنوعیت سگ گردانی قطعا الزاماتی دارد و وقتی چنین قانونی ابلاغ میشود باید به عواقب نیز توجه شود. این طرح در اجرا با ابهامها و چالشهای زیادی روبهرو خواهد شد. اولین مسئله این که مسئول اجرای این قانون کیست و چگونه باید آن را اجرا کند. بهنظر هنوز توضیح مشخصی در این باره وجود ندارد. چون این احتمال وجود دارد که صاحبان حیوانات خانگی را در خطر برخوردهای قضایی قرار میدهد.
حتی گفته شده که در برخی موارد ممکن است پلیس سگ را توقیف کند، خودرو حمل حیوانات را متوقف کند یا حتی پتشاپها و کلینیکهای دامپزشکی را پلمب کند. خب در چنین شرایطی شهروندان به جای آرامش با ترس از جریمه یا درگیری در خیابان قدم میگذارند.
بگذریم از اینکه با چنین بخشنامهای هر کسی که سگ داشته باشد و با سگ خودش بیرون بیاید میتواند بالقوه یک قانونشکن باشد. در واقع این مصوبه در مدت کوتاهی تعداد بسیار زیادی از مردم کشورمان را قانونشکن معرفی میکند. درحالی که همان طور که گفته شد بههیچ عنوان بستر صدور چنین قوانینی در کشور فراهم نیست.
نگهداری سگ در مناطق شهری به بخشی از سبک زندگی بخشهایی از شهروندان تبدیل شده و سالهاست که عادی شده است. این افراد در بیشتر موارد رابطهای عاطفی و عمیق با حیوان خانگیشان دارند. حالا چه سگ باشد چه گربه یا هرنوع پرندهای. به هر حال نمیتوان از کسانی که تجربه نگهداری حیوانات خانگی بهخصوص سگ دارند، انتظار داشت که بهسادگی از این رابطه دل بکنند یا حضور سگ در زندگیشان را مخفی کنند.
چون برای آنها فقط یک حیوان نیست. بلکه به مثابه عضوی از خانواده به سگشان نگاه میکنند. در چنین شرایطی وقتی ناگهان قانونی بدون راهکار جایگزین اعلام میشود، صاحبان سگ در موقعیتی سخت و گیجکننده قرار میگیرند. چون قطعا نمیخواهند مقابل قانون بایستند. درعین حال نمیتوانند از حیوان خانگیشان دست بکشند. اینجا باید خودمان را جای صاحبان حیوانات خانگی قرار بدهیم که واقعا چه راهی برایشان باقی میماند.
مسئله دیگر مشخص نبودن متولی اجرای این ممنوعیت است. مثلا در پارکها آیا پارکبانها مسئول هستند؟ اگر بله، مجازند با شهروندان برخورد کنند یا فقط باید گزارش دهند؟ اگر در خیابان سگگردانی شود، پلیس راهور یا مأموران سد معبر باید وارد عمل شوند؟ چقدر اجرای این قانون سلیقهای است و چه میزان منطبق با متن قانون؟ چون ممکن است هر مأمور یا نهاد به شیوهای متفاوت برخورد و همین مسئله زمینهساز درگیری و بینظمی در شهر شود.
صد البته که نبود زیرساخت هم مشکلساز است. در بسیاری از کشورهای دنیا برای سگگردانی مسیرها و فضاهای مشخص تعریف شده است. در ایران نه تنها چنین فضایی وجود ندارد، بلکه ممنوعیت بهطور کامل اعمال شده است. در نبود فضاهای جایگزین، صاحبان حیوانات مجبور میشوند یا مخفیانه سگ را بیرون ببرند یا آن را برای مدت طولانی در خانه محبوس کنند. هیچکدام از این راهها انسانی و پایدار نیست.
نگهداری سگ برای بسیاری از شهروندان نه سرگرمی بلکه سبک زندگی است. سگ در بسیاری از خانوادهها مانند یکی از اعضای خانواده تلقی میشود. ناگهان غیرقانونی اعلام کردن این سبک زندگی، نتیجهای جز تعارض اجتماعی ندارد. از این منظر میتوان این نقد را وارد کرد که اگر چنین تصمیمی بدون گفتوگو با دامپزشکان، جامعهشناسان، کارشناسان حقوق شهروندی و نهادهای مدنی گرفته شده است، از همان ابتدا با واکنش منفی مواجه خواهد شد.
از همه این مسائل که بگذریم این پرسش را بیپاسخ نمیتوان گذاشت که چرا ناگهان چنین ممنوعیتی صادر شد و اساسا هدف از این ممنوعیت چیست؟ نمیشد قبل از اعلام بخشنامه فرهنگسازی مناسبی منطبق با آنچه سیاستگذاران میخواهند انجام میشد؟
مثلا قوانین برای جمعآوری فضولات حیوانات تعیین میشد. به عبارتی بهتر نیست به جای برخوردهای قانونی به دنبال راهحل مدنی باشیم. از این منظر به نظر میرسد برخورد با صاحبان سگ، نه تنها مشکل را حل نمیکند بلکه میتواند منجر به بحران اعتماد شود. این تصمیم بهجای آنکه نظم را برقرار کند، نوعی تنش دائمی میان شهروند و مأموران اجرایی ایجاد خواهد کرد. نتیجه چنین دستورالعملهایی هم چیزی جز افزایش نارضایتی و سردرگمی عمومی نیست.
گفتن از این مسئله تکراری شده که برای اجرای هر قانونی باید زمینهسازی کرد. باید اطلاعرسانی صورت پذیرد. باید درباره آن موضوع گفتوگو و تبادل نظر عمومی صورت بگیرد. نمیتوان سبک زندگی بخشی از مردم را بدون هیچ جایگزینی محدود کرد و انتظار داشت جامعه با آرامش آن را بپذیرد.
پس همین ابتدای کار میتوان گفت که اجرای این قانون بدون تعیین متولی، بدون هماهنگی نهادی و بدون زیرساخت از همین حالا با شکست مواجه است. این ممنوعیت اگر با شفافسازی و طراحی راهکار همراه نشود، نمیتواند قابل اجرا باشد. درعین حال به گسترش شکاف میان مردم و تصمیمگیران منجر خواهد شد. تصمیمهایی از این دست باید با درک زندگی واقعی مردم و پذیرش تنوع سبک زندگی در جامعه همراه باشد؛ نه با ممنوعیت، برخورد و اضطراب.