کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۳۵۸۳
تاریخ خبر:

مهاجران نامرئی؛ جامعه در معرض تغییر

مهاجران نامرئی؛ جامعه در معرض تغییر

نگاهی جامعه‌شناختی بر پیامدهای حضور گسترده مهاجران غیرمجاز در ایران

هفت صبح|   در دهه‌های اخیر، مهاجرت به‌ویژه مهاجرت غیرقانونی یا غیرمجاز به یکی از چالش‌برانگیزترین مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران بدل شده است. به گفته وزیر کشور حدود ۶ تا 8 میلیون افغانستانی در کشور حضور دارند که حدود ۲ میلیون نفر از آنها غیرمجاز هستند که بر اساس طرح ساماندهی باید برگردند.

 

البته تا امروز یک میلیون نفر افغانستانی به کشورشان بازگشته‌اند که به گفته وزیر بیش از ۷۰ درصد به صورت داوطلبانه بوده است. ایران و افغانستان همسایه‌اند و سابقه تاریخی و مشترکات فراوانی دارند اما به تعبیر وزیر کشور«هر کشور قوانین خاص خود را دارد.

 

آنهایی که غیرمجاز هستند باید برگردند.» این اعداد نه ‌فقط از نظر عددی، بلکه از حیث پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و جمعیتی، پیامدهایی بنیادین به همراه دارد. اما از نگاه جامعه‌شناسی، این پدیده چه تاثیری بر ساختار و عملکرد جامعه ایرانی خواهد داشت؟

 

حاشیه‌نشینی، شکاف‌های هویتی  و گفتمان «ما» و «آنها»

نخستین پیامد مهاجرت گسترده و غیرمجاز، ایجاد شکاف‌های اجتماعی و هویتی است. مهاجران، به‌ویژه آن‌هایی که فاقد اسناد هویتی یا اقامت رسمی هستند، اغلب در حاشیه‌های فیزیکی و نمادین جامعه قرار می‌گیرند. سکونت در بافت‌های فرسوده، دسترسی محدود به خدمات شهری و ناتوانی در بهره‌برداری از فرصت‌های برابر آموزشی و شغلی، منجر به احساس بیگانگی دوجانبه می‌شود؛ هم در ذهن میزبان و هم در روان مهاجر. این وضعیت، بستر مناسبی برای شکل‌گیری روایت‌های ناسیونالیستی، تبعیض‌آمیز و حتی گاه خشونت‌آمیز است؛ آنچه جامعه‌شناسان در قالب «گفتمان طرد» و «دگرسازی» می‌شناسند.

 

   سرمایه اجتماعی در معرض فرسایش

جوامعی که بر پایه اعتماد، همکاری و حس تعلق مشترک عمل می‌کنند، دارای سطح بالایی از سرمایه اجتماعی‌اند. با این حال، حضور گروه‌های بزرگِ نامرئی که در حاشیه قانون و خدمات عمومی زندگی می‌کنند، می‌تواند اعتماد عمومی را تضعیف کند. نه مهاجر اعتماد دارد که نهادهای میزبان او را بپذیرند و نه جامعه‌ میزبان به درستی از نیت و رفتار مهاجر اطمینان دارد. نتیجه، فضای اجتماعی سرد و گاه متخاصمی است که مشارکت مدنی را کاهش داده و ظرفیت حل مسئله در جامعه را تضعیف می‌کند.

 

   بهره‌کشی در اقتصاد غیررسمی

مهاجران غیرمجاز معمولا وارد بازار کار غیررسمی می‌شوند؛ بازاری که به‌دلیل نبود نظارت‌های قانونی و نبود حمایت‌های صنفی، زمینه‌ مناسبی برای بهره‌کشی ساختاری فراهم می‌کند. حضور گسترده این نیروهای کار کم‌هزینه، به‌تدریج باعث کاهش استانداردهای شغلی در بسیاری از مشاغل ساده و فنی می‌شود و سطح دستمزدها را پایین می‌آورد.

 

از سوی دیگر، چنین وضعیتی به ایجاد نوعی اقتصاد دوگانه دامن می‌زند: از یک‌سو اقتصاد رسمی که مشاغل آن تابع قانون، بیمه و حداقل حقوق است و از سوی دیگر اقتصادی پنهان، که قواعد خودش را دارد و در آن، کارگر و کارفرما در فضایی مبهم و بی‌ثبات فعالیت می‌کنند.

 

این شکاف، نه‌تنها عدالت اجتماعی را تضعیف می‌کند، بلکه پایه‌های نظم اقتصادی را نیز سست می‌سازد. این شکاف اقتصادی، در بلندمدت می‌تواند به بی‌ثباتی شغلی، نارضایتی عمومی و حتی خشم طبقاتی منجر شود؛ پدیده‌ای که در برخی از شهرهای پرمهاجر ایران مانند مشهد، کرج یا تهران نشانه‌های آن دیده می‌شود.

 

دوگانه‌ فرهنگی و بحران‌های هویتی

در غیاب سیاست‌گذاری موثر برای ادغام مهاجران، جامعه با چندپارگی فرهنگی مواجه می‌شود. نه مهاجران به‌راحتی در فرهنگ میزبان جذب می‌شوند و نه جامعه میزبان از ظرفیت کافی برای پذیرش تفاوت‌ها برخوردار است. این وضعیت، در نسل دوم و سوم مهاجران، اغلب به بحران هویت، احساس تعلق دوگانه و رفتارهای متناقض منجر می‌شود؛ نسلی که نه به کشور پدری تعلق دارد و نه از سوی کشور میزبان به رسمیت شناخته می‌شود. در بستر این بحران، احساس محرومیت نسبی می‌تواند بسترهایی برای بزهکاری، گسست اجتماعی یا حتی افراط‌گرایی فراهم کند.

 

 فشار بر نهادهای خدمات عمومی

افزایش جمعیت بدون سیاست‌های حمایتی هم‌زمان، نهادهای آموزش، بهداشت، مسکن و حمل‌ونقل را دچار بحران می‌کند. نظام‌هایی که خود درگیر چالش‌های مالی، مدیریتی و زیرساختی‌اند، توان پاسخگویی به نیازهای چند میلیون مهاجر را ندارند. این ناترازی در توزیع خدمات، می‌تواند منشا نارضایتی شهروندان و کاهش سرمایه سیاسی دولت شود؛ به‌ویژه زمانی که مهاجران، هرچند ناخواسته، به‌عنوان «رقیب» در عرصه اشتغال یا آموزش دیده می‌شوند.

 

 بمب جمعیتی خاموش؟

نکته‌ای که کمتر مورد توجه قرار گرفته، تاثیرات بلندمدت مهاجرت بر ساختار جمعیتی ایران است. ایران در حال حاضر یکی از پایین‌ترین نرخ‌های باروری در منطقه را دارد (کمتر از ۱.۶ فرزند به‌ازای هر زن در سال ۱۴۰۳)، در حالی‌که نرخ زاد و ولد در میان مهاجران افغان، به‌ویژه در جوامع روستایی یا حاشیه‌نشین، به‌مراتب بالاتر است. اگر این روند ادامه یابد، ایران در دهه‌های آینده ممکن است با نوعی واژگونی هویتی جمعیتی مواجه شود: جامعه‌ای که در آن نرخ رشد جمعیت مهاجران از نرخ زاد و ولد بومیان پیشی می‌گیرد.

 

این پدیده، اگر مهار و مدیریت نشود، در بلندمدت می‌تواند تبعاتی عمیق بر ساختار اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی ایران بر جای بگذارد. در برخی مناطق، ترکیب جمعیتی به‌تدریج دگرگون خواهد شد و رنگ و بوی زبانی و فرهنگی تازه‌ای به خود خواهد گرفت؛ امری که هم می‌تواند غنای فرهنگی ایجاد کند و هم، اگر بی‌پاسخ بماند، منشا سوءتفاهم و واگرایی شود.

 

در میان نسل‌های مختلف نیز نوعی شکاف تجربه‌ای و ارزشی به‌وجود خواهد آمد؛ نسل جوان‌تر مهاجران، که در ایران متولد و بزرگ شده‌اند، میان دو هویت سرگردان خواهند بود: آنچه از خانه می‌آموزند و آنچه از جامعه پیرامون می‌بینند. در چنین فضایی، پرسش دیرپای «ایرانی کیست؟» بار دیگر، اما این‌بار با حساسیت‌ و پیچیدگی‌ بیشتری، به مرکز بحث‌های فرهنگی و ملی بازخواهد گشت.

 

 ضرورت بازاندیشی در سیاست مهاجرت

مهاجرت، اگر سامان نیابد، نه‌تنها به حل بحران‌های اقتصادی و جمعیتی کمکی نمی‌کند، بلکه خود به منشا بحران‌های ثانویه بدل می‌شود. حضور گسترده مهاجران غیرمجاز در ایران، آینه‌ای است برای ضعف در سیاست‌گذاری، نابرابری منطقه‌ای و غفلت از عدالت اجتماعی. امروز در پرونده‌ای ویژه تبعات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این پدیده را در صفحات سیاست، اقتصاد و فرهنگ می‌خوانید. 

 

برای پیگیری اخباراجتماعیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۱۳۵۸۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر