دور زدن قانون در خیابانهای یکطرفه

بیشترین آمار تخلفات تهران سرعت غیرمجاز، عبور از چراغ قرمز و دنده عقب گرفتن در خیابانهاست
هفت صبح| تهران، شهری که هر روز میلیونها خودرو در خیابانهایش به حرکت درمیآیند، با چالشی مزمن و گاهی مرگبار یعنی رانندگی پرخطر روبهروست. شاید برای خیلی از ما تخلفات رانندگی فقط چند رقم جریمه باشد اما آنچه در خیابانها و بزرگراهها میگذرد، چیزی فراتر از اعداد و آمار است. ماجرا گاهی به قیمت جان تمام میشود.
پلیس راهور تهران اعلام کرد در تیرماه امسال و فقط در ۲۷ روز، بیش از ۳۴ هزار تخلف عبور ممنوع در شهر ثبت شده است. این فقط یک مورد از فهرست بلندبالای تخلفاتیست که رانندگان تهرانی مرتکب میشوند. تخلفاتی که گاهی باعث ترافیکهای سنگین میشوند و گاهی هم ما را به سوگ از دست دادن عزیزی مینشانند.
بیش از ۳۱ هزار خودرو با سرعت غیرمجاز در سطح شهر شناسایی شدهاند. چیزی حدود هشت هزار راننده چراغ قرمز را نادیده گرفتهاند و پنج هزار نفر در بزرگراهها دنده عقب رفتهاند. رانندههایی که نه فقط جان خود، بلکه امنیت دیگران را هم به خطر انداختهاند. اما سوال اینجاست: چرا با وجود این همه هشدار، باز هم خیابانهای تهران صحنه تکرار همین تخلفات است؟
شب، نهانخانه قانونگریزان
کارشناسان پلیس میگویند تخلفات شبانه در تهران با سرعت نگرانکنندهای در حال افزایش است. رانندگان جوان بهویژه در ساعات پایانی شب با این تصور که شب است و پلیسی نیست، دست به رفتارهایی میزنند که اغلب پیامدی جز پشیمانی ندارند. شبها، به خاطر محدودیت دید و خستگی رانندهها، احتمال تصادف بیشتر است اما همین زمانها، به جولانگاه جسوران قانونگریز تبدیل شده است.
برخی رانندهها حتی تحت تاثیر الکل یا مواد مخدر هستند و اساسا در موقعیتی نیستند که بتوانند در ۰.۶ ثانیهای که انسان میتواند با نشان دادن واکنش جان خود و دیگران را نجات دهد، عکسالعمل مناسبی نشان دهند. در واقع، بخش بزرگی از تصادفاتی که خبرش را میشنویم، نتیجه همین «رانندگی در وضعیت غیرعادی» است.
رانندگی؛ صحنهای برای بروز خشم پنهان
روانشناسان معتقدند مشکل فقط در قوانین یا نبود دوربین و پلیس نیست، بلکه به هیجانهای کنترلنشده ما هنگام رانندگی هم ریشه دارد. سه عامل اصلی پشت بسیاری از تصادفها و تخلفات رانندگی وجود دارد که عبارتند از اضطراب، پرخاشگری و تکانشگری.
وقتی فرد پشت فرمان مینشیند و استرس دارد یا عصبانی است، احتمال اینکه ناگهان دست به تصمیمی خطرناک بزند بسیار است. شاید دیده باشید که گاهی با کوچکترین بوق یا اشارهای از سوی یک راننده دیگر، بعضیها کنترلشان را از دست میدهند. این همان تکانشگری است، یعنی واکنش لحظهای و هیجانی بدون آنکه به پیامدهای آن فکر شود.
حلقه گمشده
بیشتر ما عادت کردهایم همه تقصیرها را گردن جادهها و خودروها بیندازیم. بله، پراید ایمنی ندارد و آسفالت خیلی از جادهها مشکل دارد اما تحقیقات نشان میدهد در خوشبینانهترین حالت، این عوامل فقط ۵۰ تا ۶۰ درصد ماجرا را توضیح میدهند. باقی ماجرا به خود ما و شیوهای که رانندگی میکنیم برمیگردد.
واقعیت این است که در کشور ما فرهنگ ترافیکی هنوز درونی نشده است. خیلی از رانندهها فقط وقتی پلیس هست درست میرانند و به محض اینکه احساس کنند نظارتی در کار نیست، قانون را زیر پا میگذارند. این یعنی هنوز به نقطهای نرسیدهایم که قانون را برای حفظ جان خود و دیگران و نه برای فرار از جریمه رعایت کنیم.
جریمه یا آموزش؟
روانشناسان میگویند جریمه تاثیر بلندمدتی ندارد. ممکن است برای مدتی کوتاه رانندهای را محتاطتر کند اما راهحل ریشهای نیست. راهحل از جایی شروع میشود که آموزش جای جریمه را بگیرد. در کشورهای پیشرفته، پیش از دریافت گواهینامه، افراد دورههای آموزشی برای کنترل تکانه و مدیریت خشم پشت فرمان میگذرانند.
این دورهها نهتنها روی ایمنی تاثیر دارند، بلکه باعث میشوند رانندگی به فعالیتی اجتماعی و اخلاقمدار و نه صرفا یک مسابقه در خیابان تبدیل شود. چنین دورههایی میتواند در مدارس، دانشگاهها یا حتی در قالب دورههای آنلاین برگزار شود.
قهرمانهایی شکستناپذیر
یکی دیگر از عوامل روانی که در بین جوانترها دیده میشود، پدیدهایست به نام «قهرمان شخصی». این یعنی «من تصادف نمیکنم، فقط دیگران تصادف میکنند!» بسیاری از رانندههای جوان تصور میکنند مهارت کافی دارند و از خطرات مصوناند. همین اعتمادبهنفس کاذب است که آنها را به دل حادثه میبرد. این طرز فکر نه فقط در رانندگی، بلکه در زمینههایی مثل مصرف مواد و رفتارهای پرخطر هم دیده میشود. راه مقابله با آن، آموزش، تجربه و البته گفتوگوی مداوم در خانهها و مدرسههاست.
امنیت، حق همه ماست
رانندگی فقط مهارت کنترل فرمان و گاز و ترمز نیست؛ رانندگی تعامل اجتماعی است و هر تصمیم ما در خیابان، میتواند بر زندگی دیگران تاثیر بگذارد. شاید آن لحظهای که چراغ قرمز را رد میکنیم یا وارد خیابان یکطرفه میشویم، تصور کنیم چیزی نمیشود.
اما همه فاجعهها از همین «چیزی نمیشود»ها شروع میشوند. برای داشتن شهری ایمن، نه فقط پلیس، بلکه تکتک ما باید وارد میدان شویم. فرهنگسازی، آموزش روانی، نظارت پیوسته و حتی گفتوگو با جوانترها در خانواده میتواند بخشی از این راه باشد.