صف نان، صف بنزین، صف صبر مردم

روایتی از اقتصاد در دوران بحران طی دو هفته اخیر
هفت صبح، حمید سلیمانی | با پایان درگیریهای اخیر و اعلام آتشبس میان ایران و رژیم اسرائیل، حالا وقت آن رسیده که نگاهی دقیقتر به آنچه در این ۱۲ روز در بازارهای کشور گذشت، بیندازیم. در همین مدت کوتاه، برخی از نشانههای بحران در سطح شهر خود را نشان دادند؛ از جمله افزایش بیسابقه مصرف سوخت در تهران که در یک روز به ۲۸ میلیون لیتر رسید. استاندار تهران دلیل این افزایش را «اطلاعرسانی غلط» و تشکیل صفهای طولانی در جایگاههای سوخت دانست. به گفته او، با مدیریت مصرف و محدودیتهای موقت، مصرف سوخت ظرف یک روز ۴ تا ۵ میلیون لیتر کاهش یافت.
در همان روزهای اول جنگ، حرکت گسترده مردم از شهرهایی مثل تهران و کرج به سمت استانهای شمالی، باعث شد برخی مناطق با کمبود اقلام اساسی روبهرو شوند. صفهای نان، کمبود روغن و برنج، و نگرانی مردم از آینده، فضای عمومی کشور را تحتتأثیر قرار داد. اما با برداشته شدن محدودیت آرد برای نانواییهایی که دو شیفت فعالیت میکردند، صفهای نان کاهش یافت و فعالیت نانواییها به حالت عادی بازگشت. در مورد گوشت، مرغ و سایر کالاهای اساسی هم ذخیرهسازی مناسب انجام شده و به گفته استاندار تهران نیازی به برداشت از ذخایر استراتژیک نبوده است.
استاندار تهران در این ایام امنیت بازار، آرامش روانی جامعه و دسترسی عادلانه مردم به کالاهای اساسی را در اولویت قطعی مدیریت استان اعلام کرد و از مردم کمک خواست تا تخلفات را گزارش دهند و تأکید کرد که هیچ گزارش مردمی بیپاسخ نخواهد ماند.
هرچند دولت تلاش کرد با توزیع بیشتر کالاها و هشدار به محتکران، اوضاع را کنترل کند، اما واقعیت این بود که بازار به حالت عادی برنگشته بود. حتی با وجود ذخایر ششماههای که مسئولان از آن صحبت میکردند، نشانههایی از احتکار و سوءاستفاده دیده میشد. این مسئله نشان داد که هنوز اقتصاد کشور به طور کامل وارد وضعیت «جنگی» نشده است.
اقتصاد جنگی یعنی چه؟
وقتی کشوری وارد وضعیت جنگی میشود، معمولاً اقتصاد آن هم باید با شرایط جدید هماهنگ شود. در این حالت، اولویت اصلی تأمین نیازهای مردم، نیروهای نظامی و امنیتی است. تولید کالاهای غیرضروری کاهش مییابد، کالاهای اساسی به صورت سهمیهبندی و کنترلشده توزیع میشوند، دولت حضور پررنگتری در بازار پیدا میکند و منابع مالی از طریق ابزارهایی مثل مالیات یا اوراق قرضه تأمین میشود.
تجربه ایران در دوران دفاع مقدس
در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷)، کشور به خوبی وارد این آرایش جنگی شد. زیرساختهای نفتی هدف حمله قرار گرفتند و درآمدهای ارزی کاهش پیدا کرد. دولت برای مقابله با این بحران، سیاستهایی مثل سهمیهبندی کالاها، تثبیت قیمتها، کنترل واردات و حمایت از تولید داخلی را در پیش گرفت.
«ستاد بسیج اقتصادی» هم با همکاری نهادهای مردمی، مسئول توزیع کالاها شد. در آن دوران، تعاونیها، مساجد و پایگاههای بسیج به مراکز توزیع تبدیل شدند و نظام کوپنی شکل گرفت تا نیازهای اولیه مردم تأمین شود. در جنگ ۱۲ روزه اخیر، اگرچه ذخایر کالایی کشور به اندازهای بود که نیازی به چنین اقداماتی نباشد، اما کمبود برخی اقلام مانند روغن از همان روزهای اول، زنگ خطر را به صدا درآورد. اینبار مشکل، نبود کالا نبود؛ احتکار بود.
تفاوت امروز با دیروز
اگر بخواهیم مقایسهای داشته باشیم میان وضعیت امروز با دوران جنگ تحمیلی، تفاوتهای زیادی به چشم میخورد. در آن زمان، نبود ثبات در ساختارهای اجرایی کشور، حمله به زیرساختهای حیاتی و محدودیتهای اقتصادی، باعث شده بود کمبودها بیشتر واقعی باشد. اما امروز، امکانات زیرساختی، تجربههای مدیریتی و فناوریهای جدید به دولت کمک کردهاند تا سریعتر واکنش نشان دهد.
مثلاً در همین جنگ اخیر، با وجود صفهای مقطعی نان و مواد غذایی، دولت توانست با استفاده از انبارهای استراتژیک، افزایش ساعت کاری نانواییها و توزیع سریع کالاها، بحران را کنترل کند. تفاوت بزرگ دیگر، استفاده از سامانههای هوشمند برای رصد بازار و مدیریت موجودیها بود؛ چیزی که در دهه ۶۰ اصلاً وجود نداشت. البته این به آن معنا نیست که همه چیز عالی پیش رفته. در برخی موارد، اتکا بیش از حد به سامانهها و اعتماد به آمارهای نرمافزاری باعث شد مسئولان از واقعیتهای کف بازار غافل شوند.
تجارت خارجی در شرایط جنگی
در کشورهای درگیر جنگ، واردات و صادرات هم دستخوش تغییرات اساسی میشود. واردات کالاهای مصرفی کاهش مییابد و تمرکز روی مواد اولیه و تجهیزات جنگی میرود. صادرات هم بیشتر به تأمین نیازهای متحدان اختصاص مییابد. در ایرانِ زمان جنگ جهانی دوم، صادرات نفت افزایش یافت ولی درآمد آن به خزانه کشور بازنگشت. واردات کاهش یافت و مردم با کمبود کالاهای اساسی روبهرو شدند. متفقین کالاهایشان را با قیمت بالا میفروختند و با چاپ پول بدون پشتوانه، ارزش پول ملی را کاهش دادند.
در شرایط بحرانی نقش تجار و بازرگانان هم اهمیت ویژهای دارد. تجربه تاریخی نشان میدهد خوب و بد همه جا هست و ویژه یک جامعه خاص نیست. در بعضی کشورها، آنها با دولت همکاری کردند تا کالاهای اساسی را تأمین کنند، اما در برخی موارد، سودجویی و احتکار آنها به بحرانهای داخلی دامن زد. در ایرانِ زمان اشغال متفقین، برخی تجار با احتکار گندم و فروش آن با قیمتهای بالا، باعث تشدید قحطی شدند. دولت وقت تلاش کرد با بخشنامهها و تشکیل ادارهای برای مقابله با احتکار جلوی این رفتارها را بگیرد، اما فساد اداری و نفوذ محتکران در بدنه قدرت، کار را سخت کرد.
کدام درسها را باید جدی گرفت؟
تجربههای مختلف، چه در ایران و چه در دیگر کشورها، نشان میدهد که ورود به وضعیت جنگی در اقتصاد بدون مشارکت جدی بخش خصوصی، نظارت دقیق دولت و اعتمادسازی در جامعه میتواند بحرانهایی جدی ایجاد کند. در جنگ اخیر با اسرائیل، اگرچه ذخایر کالایی کشور پاسخگوی نیازهای اولیه بود، اما نقش محتکران و ناکارآمدی برخی سامانهها در مدیریت توزیع، نقاط ضعفی بود که باید جدی گرفته شود.
در عین حال، نمیتوان انکار کرد که نسبت به دهه ۶۰، زیرساختهای اقتصادی ما پیشرفتهتر، سیاستگذاریها پختهتر و واکنشها چابکتر شده است. حالا که آتشبس برقرار شده، وقت آن است که مسئولان از این تجربه کوتاه، درسهای مهمی برای آینده بگیرند؛ چرا که در دنیای امروز، شاید جنگ تمام شود، اما فشارهای اقتصادی هیچوقت متوقف نمیشوند.