خاک میبارد ، درد میماند، مردم میروند

گزارشی از اثرات زیستمحیطی و انسانی ناشی از بادهای۱۲۰روزه، خشکی هامون، قطع حقآبه و بیتوجهی به سیستان
هفت صبح، راضیه زرگری| وضعیت این روزهای سیستان فراتر از یک بحران زیستمحیطی ساده است؛ هفته گذشته منطقه سیستان شاهد شرایطی بود که شاید اگر در دیگر نقاط کشور شاهد آن بودیم، قطعا سروصدای خیلی زیادی در رسانهها و شبکههای اجتماعی راه میافتاد. اما شرایط این هفتههای سیستان حتی آنطور که باید در رسانهها هم جریانساز نشد. گرد و غبار حاصل از بادهای 120 روزه که تعداد روزهایش هر سال بیشتر و بیشتر میشود، انگار بر دیدگان همه نشسته است و کسی آنطور که باید به سیستان خشک و غبار آلود توجه نمیکند.
بادهای معروف به «بادهای ۱۲۰ روزه» از دیرباز یکی از شاخصترین پدیدههای زیست محیطی منطقه سیستان و بلوچستان بوده؛ بادهایی که بهطور معمول در فصل تابستان حدود ۱۲۰ روز با شدت بالا میوزیدند و نقش مهمی در اقلیم، کشاورزی و زندگی مردم منطقه داشتند. مدت زمان وزش این بادها در سالهای اخیر به ۱۷۰ روز رسیده و در حالی که با خشک شدن تالاب هامون، که قبلاً مانند کولری طبیعی عمل میکرد و بادهای ۱۲۰ روزه را معتدل میساخت، حالا دیگر ارمغان بادهای تابستانه برای اهالی سیستان، گرد و غبار و ریزگرد است و سوزش گلو و چشم. بادهای تابستانه، منطقه سیستان را به یکی از بحرانیترین مناطق در زمینه گرد و غبار و بیماریهای ناشی از آن تبدیل کرده است.
مسئله آب هیرمند و پیامدهای آن
از اواسط قرن ۱۳ هجری شمسی(حدود سال ۱۲۵۰) و پس از معاهده گلداسمیت که منجر به تقسیم سیستان به دو بخش داخلی و خارجی شد، مسئله آب منطقه به یکی از موضوعات مهم سیاسی و محیطزیستی بدل شد. سهم ایران از رودخانه هیرمند در دورههای مختلف تاریخی دستخوش تغییرات بسیاری شده و با احداث سدها و انحرافهای آب از سوی افغانستان، منابع آبی منطقه به شدت تحت فشار قرار گرفته است.
بر اساس معاهده دلتا در سال ۱۳۵۱، ایران سهم مشخصی از آورد رودخانه هیرمند، معادل ۸۲۰ میلیون متر مکعب در سال داشت؛ اما در عمل، انحرافهای غیرقانونی و ساخت سدهایی مانند بند کمال خان و سد بخش آباد در افغانستان موجب کاهش قابل توجه این سهم شد. این موضوع به بحران کشاورزی در سیستان انجامیده و موجب بیکاری بیش از ۶۰ هزار بهرهبردار کشاورزی شده است.
از سوی دیگر، تأمین آب شرب مردم از طریق انتقال حدود ۲۷ میلیون متر مکعب آب به زاهدان ادامه دارد، اما مسائل زیستمحیطی مانند خشک شدن تالابهای بینالمللی هامون متشکل از سه تالاب (صابری، پوزک و هیرمندی) که بخش عمدهای از آنها در خاک ایران واقع است، باعث افزایش گرد و غبار و فرسایش بادی شدهاند.
کاهش 100 هزار نفری جمعیت سیستان در طول 50 سال
خشکی تالاب هامون و افزایش روزافزون گرد و غبار، به یک بحران بزرگ زیستمحیطی و اجتماعی برای مردم سیستان تبدیل شده است. این بحران، نه فقط از منظر اقتصادی بلکه از جنبه فرهنگی و روانی نیز زندگی ساکنان این دیار را عمیقا تحت تاثیر قرار داده است.سیستان با رتبه نخست بیماریهای تنفسی و پوستی مواجه است و آمارها از افزایش بیماری سل و مشکلات قلبی و چشمی در این منطقه حکایت دارند. گرد و غبار نه فقط سلامت جسمی، بلکه سلامت روانی مردم را هم تهدید میکند. افسردگی و اضطراب بین مردم منطقه بیشتر شده و برخی از اهالی سیستان از دردهای مزمن و مشکلات پوستی ناشی از شرایط محیطی شکایت دارند.
فرشید عابدی، محقق و روزنامه نگار محلی است. او با این توضیحات میگوید :« مجموع این شرایط در طول دههها باعث شده جمعیت سیستان نسبت به سال ۱۳۵۱، حدود ۱۰۰ هزار نفر کاهش یابد و کوچ گستردهای به مناطق دیگر کشور صورت گیرد. یکی دیگر از پیامدهای خشکی هامون، بیکاری و مهاجرت گروههای جوانتر جامعه محلی است. کسانی که آیندهای روشن در روستا نمیبینند، به شهرها و حتی کشورهای دیگر مهاجرت میکنند.»
یکی از جوانان مهاجرت کرده سیستان و بلوچستان که تالاب خشکیده را نماد بیتوجهی و نادیده گرفته شدن مردم استانش میداند، میگوید: «وقتی میبینی آب نیست و زندگی در حال از بین رفتن است، مجبور میشوی به دنبال کاری در شهر باشی. شاید روزی برگردم، اما الان هیچ امیدی نیست.»
وقتی هامون خشکید، دل ما هم خشکید
پیرمرد از بزرگان روستاهای اطراف هامون است؛ آن دسته از معدود اهالی قدیمی که در میان گرد و غبار دل از خاک سیستان نکندهاند: «وقتی هامون خشکید، دل ما هم خشکید. روزگاری وقتی از خانه بیرون میآمدیم، صدای آب و پرندگان و سبزی گیاهان کنار تالاب، ما را آرام میکرد. اما حالا باد که میآید، همهجا گرد و خاک است، چشمها میسوزد و نفس تنگ میشود.»
مردم محلی بارها از بیماریهای تنفسی و مشکلات سلامتی ناشی از گرد و غبار شکایت کردهاند. کودکان بیشتر از همیشه بیمار میشوند و بزرگترها به دلیل کمبود آب و زمینهای کشاورزی به سختی روزگار میگذرانند. همانطور که یک کشاورز میگوید:«یک وقتی در زمینهای کنار هامون گندم و جو میکاشتیم و از این راه زندگیمان را میچرخاندیم، اما حالا زمینها خشک شده و حاصل نمیدهد. با خشک شدن آب، ماهیها هم از تالاب رفتند و ما کار و درآمدمان را از دست دادیم.»
مسئولین چه میگویند؟
مدیرکل حفاظت محیطزیست سیستان و بلوچستان در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴ اعلام کرد که منشأ گرد و غبار اخیر در منطقه سیستان، بستر خشکیده تالاب هامون پوزک و منطقه برینگک در خاک افغانستان است. وی افزود که تصاویر ماهوارهای نشان میدهد این پدیده از مناطقی در خاک افغانستان آغاز شده که به دلیل موقعیت جغرافیایی، خارج از دسترس اقدامات حفاظتی ایران هستند و سالهاست آبگیری نشدهاند.
محمدرضا علیمردانی، با انتقاد از نبود سازمان حفاظت محیطزیست در کمیساریای آب ایران و افغانستان، اظهار کرد: این سازمان خود یکی از قربانیان اصلی انحراف رود هیرمند و عدم آبگیری تالاب هامون است. وی تأکید کرد که وزارت خارجه و وزارت نیرو باید دریافت حقابه ایران را با تمرکز ویژه بر جداسازی حقابه تالاب هامون از حقابه شرب و کشاورزی دنبال کنند. مدیرکل هواشناسی استان سیستان و بلوچستان نیز در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴ گزارش داد که غلظت ریزگردها در هوای زاهدان به چهار برابر حد مجاز رسیده است.
ابعاد سیاسی و دیپلماتیک
کارشناسان محیطزیست معتقدند که برای کاهش شدت گرد و غبار در منطقه سیستان، باید حقابه منطقه سیستان و تالاب هامون از افغانستان تأمین شود. در کنار این احقاق حق، مرطوبسازی بستر تالاب و توسعه پوشش گیاهی میتواند به تثبیت کانونهای گرد و غبار کمک کند.سخنگوی وزارت امور خارجه نیز در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ با اشاره به تعهدات طالبان به حسن همجواری، بر مطالبه ثابت حقابه تأکید کرد و گفت عدم شفافیت طالبان در اجرای تعهدات، از جمله ممانعت از بازدید سد کجکی، نشاندهنده نبود اراده واقعی برای همکاری است.
فرشید عابدی، محقق و روزنامه نگار اهل سیستان است. او با تاکید بر اینکه بحران آب سیستان ریشه در مسائل سیاسی و دیپلماتیک دارد، به هفت صبح میگوید:« وزارت نیرو و سازمان محیط زیست ایران بهرغم داشتن معاهدات مشخص، نتوانستهاند سهم ایران از آب هیرمند را به طور کامل حفظ کنند.به طوری که جلسات متعدد کمیساریای آب با طرف افغانستانی بینتیجه مانده و طرف افغانستانی به بهانه خشکسالی و کمبود آب، به تعهدات خود عمل نمیکند. از سوی دیگر، ساخت سدهایی مانند بند کمال خان در امتداد رودخانه فرا (که منبع آب تالاب هامون صابری است) موجب نگرانیهای جدی زیستمحیطی و انسانی شده است.»
وضعیت کنونی و آینده پیش رو
در حال حاضر، هنوز سد بخشآباد به طور کامل تکمیل نشده و آب ورودی به تالاب هامون بسیار محدود است. خشک شدن تالاب و افزایش کانونهای بحرانی گرد و غبار نه تنها سلامت مردم منطقه را به خطر میاندازد بلکه توسعه و سکونت در سیستان را که همین الان هم چالشی است، بسیار غیرمحتمل خواهد کرد. عابدی ادامه میدهد:«نگرانی اصلی این است که اگر روند فعلی ادامه یابد، بخش بزرگی از سیستان به کانون اصلی ریزگردها تبدیل شده و کیفیت زندگی به شدت کاهش مییابد.
به علاوه اینکه درباره پیامدهای زیستمحیطی سدسازیهای افغانستان در حوضه آبریز هیرمند نه در سازمان حفاظت محیطزیست و نه وزارت نیرو هیچ مطالعه و پژوهشی صورت نگرفته است. این یعنی درصورت تکمیل و آبگیری سد بخشآباد، تشدید گردوغبار طبیعیترین ماحصل برای اهالی سیستان است و به گواه کارشناسان پس از تکمیل سد، شرایطی بر سیستان حاکم خواهد شد که به حال شرایط اسفناک و امروزی سیستان غبطه خواهیم خورد و قطعا کوچ اجباری مردم سیستان بیشتر خواهد شد.» به گفته این محقق محلی، نبود هماهنگی بین وزارت نیرو، وزارت خارجه و سازمان محیط زیست و رویکرد منفعلانه دیپلماسی ایران درباره آب، باعث شده تا از فرصتهای حقوقی و بینالمللی برای حفظ حقابه و حل بحران به خوبی استفاده نشود.
احیای هامون نیازمند نگاه ملی است
گفتوگوی هفتصبح با «فرهاد شهرکی»، نماینده مردم زابل، هامون و هیرمند در مجلس
با توجه به شرایط بحرانی زیستمحیطی در سیستان با شروع بادهای ۱۲۰ روزه و تشدید شرایط خاستگاههای داخلی گردوغبار، چه اقداماتی برای بهبود وضعیت فعلی در نظر گرفته شده است؟
بادهای ۱۲۰ روزه، زمانی عامل حیات و تهویه طبیعی منطقه بودند؛ اما اکنون با خشکشدن تالاب هامون و گسترش کانونهای گردوغبار داخلی، به تهدیدی جدی برای سلامت، امنیت و معیشت مردم تبدیل شدهاند. در سطح فوری، پیگیریهایی برای تأمین منابع مهار فرسایش بادی از طریق پاشش مالچهای غیرنفتی، بذرپاشی و آبیاری محدود صورت گرفته است. همزمان، ارتقاء سامانههای پایش هوا و تأمین اقلام بهداشتی برای مردم مناطق پرریسک نیز به دستگاههای ذیربط منتقل شده است. اما اصل راهحل، بازگشت آب به بستر هامون و احیای پوشش گیاهی طبیعی است که بدون نگاه ملی، تحققپذیر نخواهد بود.
مجلس و سازمان محیطزیست چه اقداماتی برای نظارت و بهبود وضعیت تالاب هامون و کانونهای گردوغبار انجام دادهاند؟
مجلس در حوزه قانونگذاری و نظارت فعالانه وارد شده است. در برنامه هفتم پیشرفت، پیشنهادهای مشخصی برای احیای تالابها، تخصیص بودجه پایدار مقابله با گردوغبار و ارتقا اختیارات سازمان محیطزیست ارائه شده است. در سطح نظارت نیز، کمیسیون اصل ۹۰ و کمیسیون کشاورزی بارها موضوع هامون و بحرانهای اکولوژیک سیستان را در دستور کار قرار دادهاند. متأسفانه، در سطح اجرا، نبود انسجام نهادی و تخصیص اعتبارات کافی باعث شده عملکرد دستگاههای مسئول، از جمله سازمان حفاظت محیطزیست، نتواند پاسخگوی عمق بحران باشد. نیازمند بازنگری در ساختار اجرایی محیطزیست کشور هستیم.
در حوزه دیپلماسی آب، دولت چه تدابیری برای تعامل با افغانستان و کاهش آسیبهای ناشی از سدسازیهای این کشور اتخاذ کرده است؟
مسئله حقابه هیرمند، موضوعی فنی نیست؛ یک مسئله راهبردی، امنیتی و زیستمحیطی است. در ماههای اخیر، جلساتی با حضور وزرای نیرو، خارجه، اطلاعات، جهاد کشاورزی و نمایندگان نیروهای مسلح در کمیسیون اصل ۹۰ مجلس برگزار شد و موضوع با پیشنهاد بنده به شورای عالی امنیت ملی ارجاع شد. دولت نیز تیم فنی برای مذاکره با افغانستان در چارچوب معاهده ۱۳۵۱ تعیین کرده است. اما تجربه ثابت کرده که صرف مذاکرات دوجانبه کافی نیست. باید از ظرفیت نهادهای بینالمللی استفاده کرد.
برای جلوگیری از کوچ اجباری مردم سیستان چه راهکارهایی پیشنهاد میدهید و آیا برنامهای برای بازگشت به شرایط پایدار وجود دارد؟
کوچ اجباری مردم، نشانه شکست حکمرانی در منطقه است. برای جلوگیری از آن، باید ابتدا معیشت جایگزین برای مردم فراهم شود: کشاورزی گلخانهای، دامداری سبک، مشاغل خرد و صنایع تبدیلی از جمله راهکارهاست. دوم، زیرساختهایی مانند آب آشامیدنی پایدار، راه دسترسی، بهداشت و آموزش باید تقویت شود و سوم، احیای محیطزیست از طریق آبرسانی به تالاب، توسعه کمربند سبز و مشارکت مردم در حفاظت منابع طبیعی باید محور توسعه قرار گیرد. من معتقدم تشکیل یک کارگروه ملی ویژه با اختیارات فرادستگاهی برای نجات سیستان، ضروری و اجتنابناپذیر است.