آقای دکتر بیرانوند؛ به اتاق عمل!

این القاب پرطمطراق واقعا چه دارند که ما میخواهیم و دوست داریم به ابتدای ناممان بچسبد؟
هفت صبح، اسماعیل رمضانی | یک: به روزگار گذشته، در یک دستگاه عریض و طویلی، مدیرکل روابط عمومی بودم. در تغییر و تحولات مدیریتی، معاون بینالملل عوض و شخصی منصوب شد که پیش از این در چند کشور سفیر بود؛ یک مرد دیپلمات طور و اتوکشیده. یکی دو بار در مراسمی سخنرانی کرد و خبرش را خبرنگاران مجموعه تنظیم و منتشر کردند اما از آن خبرها ناراضی بود.
ما هر چه در متنها گشتیم علت ناخشنودی او را نیافتیم تا اینکه یکی از مشاوران او ما را از اصل ماجرا که فراتر از متن بود، آگاه کرد! گفتند که رسیدن به سفارت هر کشوری در جایی دیگر خودش یک مقام، درجه و عنوان محسوب میشود، مثل استاد دانشگاه، سردار یا مهندس، دکتر و... پس باید در برنامهها و همایشها و خبرها اسم او با این رتبه و مقام یادآوری شود. مثلا بگوییم سفیر دکتر فلانی، معاون بینالملل فلان جا. از این لطیفه او آنقدر شوکه شدم که از فرط تعجب نتوانستم بخندم.
حالا ماجرای «دکتر علیرضا بیرانوند» هم چیزی از همین جنس است: خنده دار اما شوک آور. این القاب پرطمطراق واقعا چه دارند که ما میخواهیم و دوست داریم به ابتدای ناممان بچسبد؟ مگر چهار پنج نفر بیشتر در ایران داریم که توانسته و افتخار یافته باشند در بازیهای جامجهانی دروازهبانی کنند؟ و حالا یکی از همین آدمهای بسیار معدود، چرا تلاش میکند لقبی را به خودش بچسباند که فقط در همین زمان فعلی دهها هزار نفر در ایران آن را دارند؟!همه چیز زیر سر «رسانه» است.
دو: مفاهیمی داریم در زبان شناسی و نشانه شناسی به نام «دال» و «مدلول». دال شکل ظاهری یک نام است و مدلول معنایی که به آن شکل در ذهن ما وصل میشود. مثلا وقتی کلمه سگ را میخوانیم میشود دال و آن موجود پشمالوی واق واق کننده که در ذهن ما پدیدار میشود، میشود مدلول. دالها یکسان هستند اما مدلولها میتوانند متفاوت باشند و برحسب شرایط تغییر کنند.
مثلا کسی که سگی او را در کودکی گاز گرفته با کسی که سگی در کودکی او را نجات داده؛ معنای متفاوتی از سگ در ذهن دارد. «دکتر» در قامت یک دال، در گذشتههای نه چندان دور در ذهن ما یا به معنای یک پزشک ارجاع داشت و یا نشان دهنده یک آدم سختکوش و تحصیلکرده دانشگاهی بود. اما کم کم و در سایه توجهات رسانهای آنچنان تکثیر شد که به نشانه و نمادی از تشخص و تفاخر اجتماعی تبدیل و مایه فخرفروشی شد و به یاری محصولات نمایشی برای خودش یک نوع سبک زندگی ساخت.
از سویی دیگر هم به عنوان یک «مدرک» اعتبار، امتیاز و جایگاه پیدا کرد. هر چه القاب و مدارک بیشتر، آن شخص شخیصتر! شکل مضحک آن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ نمود پیدا کرد که یکی از کاندیداهای آن دوره و دورههای بعد، از بس از این القاب در تبلیغات انتخاباتیاش استفاده کرد که به «سردار، دکتر، خلبان» شهره گشت. نتیجه این تحولات معنایی چه شد؟
ایجاد رقابتی گسترده و تلاشی همگانی برای رسیدن به یک لقب که حالا از معنای اصیل خود نیز دورافتاده بود. و برای پاسخ به این نیاز هم تا دلمان خواست، دکان دانشگاهی باز کردیم که فیالفور مدرک و لقب صادر کند. (ماجرای دکتر کردان که یادتان هست؟) این اتفاقی دهشتناک است که در جامعه مدرن امروز به واسطه عملکرد رسانهها به وفور میافتد. فکرش را بکنید که دالی داشته باشیم که از مدلول تهی شده باشد. یعنی صورت از معنای اصیل خود دور افتاده باشد. آن وقت چه میشود؟
همان که حضرت مولانا فرمود: «راه هموار است و زیرش دامها/ قحط معنی در میان نام ها.» یا آنچه بودریار، فیلسوف پست مدرن فرانسوی، «ویرانی معنا» نامید و گفت به یاری رسانهها امروز اطلاعات افزون و افزونتر و معنای آن کم و کمتر شده است. در واقع در این دنیای رسانهای در چنان کلاف سردرگمی از نشانهها و نمادها گرفتار شدهایم که اهمیت معانی از دست رفته و همه چیز به نمایشی تهوع آور از واقعیت تبدیل شده است؛ عصری که در آن حتی مردم ساختگی بودن نشانههای قابل ارسال را نیز میفهمند اما باز هم آنها را میپذیرند.
سه: یکی از فرایندهایی که در آن نامها از معنای اصیل خود تهی میشود، استعمال بیش از حد و نابجای آنهاست، که اغلب در سیطره فضای رسانهای اتفاق میافتاد. چطور یک لباس را زیاد بشوییم، کهنه و مستعمل میشود؛ نامها و مفاهیم هم وقتی زیاد و در هر کجا استفاده میشوند، کهنه و دستمالی میشوند و معنای تمیز خود را از دست میدهند. آنقدر از «دکتر» و «مهندس» و «پروفسور» و... برای همدیگر استفاده _و به اصطلاح برای خودمان نوشابه باز کردهایم_ که دیگر اصالت و معنای واقعی خود را از دست دادهاند.
و باید بدانیم که بزرگترین خدمت را در این زمینه محمود احمدی نژاد به این مملکت کرد. او در مصوبهای در دوران ریاست جمهوریاش، استفاده از عناوین دکتر، مهندس و غیره را در پای امضای مسئولین کشوری در نامههای رسمی و اداری ممنوع کرد تا همه بدانند القابشان حداقل در فضای مبادلات اداری اعتباری ندارد!