روانشناسی اینستاگرامی| چرا مردم دنبال روانشناسی زرد میروند؟

بسیاری از دورههای روانشناسی در فضای مجازی هیچ پایه علمی یا درمانی ندارند
هفت صبح، راضیه زرگری| «خودتو دوست داشته باش، اونوقت همهچی درست میشه!»؛ «هرچی بخوای، میتونی با قدرت ذهنت جذب کنی! کافیه عبارت قدرت ذهن رو کامنت کنی تا بهت راهکارش رو نشون بدم»؛ قطعا همه ما این جملات رو بارها در استوریهای رنگارنگ اینستاگرام دیدهایم. جملاتی که در نگاه اول امیدبخش و الهامبخش بهنظر میرسند و حتی میتوانند افراد زیادی را وسوسه کنند تا پکیجهای انگیزشی متفاوت را با وعدههای رسیدن به زندگی شادتر و ارتباطات سالمتر، از صاحبان پیجهای انگیزشی خریداری کنند.
اما آیا واقعا این جایگزینهای مجازی که اکثرا غیر علمیاند، میتوانند جای روانشناسی واقعی را بگیرند؟ یا فقط ظاهر فریبندهای هستند برای پنهان کردن یک حقیقت تلخ. با گسترش شبکههای اجتماعی، چیزی به نام «روانشناسی زرد» در حال رشد انفجاریست؛ جریانی که با شعارهای ساده و جملات کلیشهای، خودش را به جای علم روانشناسی جا زده.
روانشناسی بدون علم و تجربه
روانشناسی اصطلاحا زرد، به مطالب و محتواهایی گفته میشود که گرچه ظاهری علمی دارند، اما فاقد پایههای تحقیقاتی و شواهد علمیاند. این سبک روانشناسی معمولا شامل توصیههای عام، تستهای بیپشتوانه و ادعاهای اغراقآمیز است که بیشتر از آنکه بر درمان تاکید داشته باشند، بر احساس خوب لحظهای تمرکز میکنند.از پیجهایی با جملات انگیزشی کلیشهای مثل «تو فقط باید بخوای! جهان با تو همدست میشه»
یا «اگر امروز ناراحتی، حتما فردا خوشحالی در راهه» تا فروش دورههای «خودشناسی» یا «پاکسازی ذهن» بدون مجوز؛ محتواهای فضای مجازی برای کاربری که در زندگی روزمره شلوغ خود غرق شده، ظاهر دلگرم کنندهای دارند اما اکثرا از هیچ پایه علمی برخوردار نیستند و میتوانند مشتریان ساده انگار را سرخوردهتر از امروزشان کنند.
فضای مجازی میتواند بستر مناسبی برای هر استفاده و سوءاستفادهای باشد؛ آن هم در روزگاری که کمتر کسی میتواند ادعا کند روان سالمی دارد و از توصیههای روانشناسی بینیاز است. پس کجا بهتر از شبکههای اجتماعی که در دسترس همه هست و هیچ نظارت و بگیر و ببند درست و حسابی هم ندارد. همین میشود که فضای اینستاگرام پر شده از«کوچینگهای ذهن» یا «متخصصان تحول فردی» که اتفاقا در بایو(معرفی) صفحاتشان همه از بهترین دانشگاههای ایران یا حتی خارج از کشور، مدرک گرفتهاند و در قالب متخصص دورههایی گرانقیمت به مردم میفروشند. پشت پرده اغلب این صفحات افرادی سودجو هستند که نه مجوز روانشناسی دارند و نه تحصیلات مرتبط. در همین دورههاست که توصیههای عجیب و غریبی میشود؛ مثل اینکه «هر روز ۵ دقیقه بخند تا افسرده نشی!»
تستهایی که به بازی شبیه است
این محتواها به دلیل اینکه طراحی جذابی دارند و آگاهانه دست بر روز نیاز فعلی و رو به رشد جامعه گذاشتهاند، به راحتی از خلأ نبود آگاهی رسانهای در میان عموم مردم استفاده میکنند و مرتب در کانالهای تلگرامی و استوریهای اینستاگرامی دست به دست میشوند. مثلا تستهایی با عنوان «بفهم شخصیتت چیه!» یا «کدام رنگ، روح تو را نشان میدهد؟» که هیچگونه اعتبار روانسنجی ندارند ولی مرتب در کانالها و استوریها بازنشر میشوند.
تستهای غیرعلمی روانشناسی که بیشتر شبیه بازی هستند تا ابزار تشخیص. اما چون حس خودشناسی کاذب ایجاد میکنند، باعث میشوند فرد تصور کند واقعا به درک عمیقتری از خودش رسیده. گروهی دیگر چسبیدهاند به جملات انگیزشی و با سوءاستفاده از روانشناسی مثبتگرا، فقط نیمهپر لیوان را نشان میدهند و با عباراتی مثل «افکار منفی رو بنداز دور» یا «فقط مثبت باش!» افراد را از تجربهکردن احساسات واقعیشان دور میکنند.
روانشناسی زرد؛ از تاریخچه تا مفهوم امروزی
«اصطلاح «زرد» در ابتدا از دنیای روزنامهنگاری و نشریاتی به نام «یلو ژورنالیسم» نشأت گرفته است. این نشریات در اوایل قرن بیستم در اروپا فعالیت میکردند و با انتشار اخبار جنجالی و عکسهای خصوصی افراد مشهور، توجه مخاطبان را جلب میکردند. خبرنگاران این سبک، که بعدها به «پاپاراتزی» معروف شدند، با ثبت لحظههای خصوصی بازیگران، ورزشکاران، خوانندگان و سیاستمداران، تیترهایی جنجالی میساختند. این اخبار اغلب بدون سند و مبتنی بر شایعات بودند، اما جذابیت آنها در تحریک حس کنجکاوی و هیجان مخاطبان بود.»
علی اکبر زینالعابدین، نویسنده و روانشناس در گفتوگو با هفتصبح این مقدمه را درباره اصطلاح زرد که در هر حوزهای باب شده، میدهد. او معتقد است با گذشت زمان، مفهوم «زرد» از دنیای روزنامهنگاری فراتر رفت و به سایر محصولات فرهنگی نیز سرایت کرد. امروزه این اصطلاح به هر نوع محتوایی اطلاق میشود که به نیازهای فوری، سطحی و هیجانی مخاطبان پاسخ میدهد. از سینما و رمان گرفته تا کتابها و حتی روانشناسی؛ هر محصولی که بدون پشتوانه علمی یا محتوایی عمیق، صرفا برای جلب توجه و رفع نیازهای لحظهای تولید شود، به عنوان «زرد» شناخته میشود.
به گفته این محقق حوزه روانشناسی، در این حوزه تخصصی، مفهوم «زرد» به محصولاتی اطلاق میشود که تلاش میکنند مشکلات و رنجهای انسان امروزی را با راهحلهای ساده و سریع برطرف کنند. این محصولات شامل کتابها، پکیجهای آموزشی آنلاین و آفلاین و محتوای رایج در شبکههای اجتماعی هستند که با ارائه نسخههای فوری، مخاطب را به این باور میرسانند که مشکلات پیچیده روانی را میتوان در کوتاهترین زمان ممکن حل کرد. روانشناسی زرد، مانند فستفود، به دنبال پاسخگویی سریع و سطحی به نیازهای مخاطبان است.
چرا مردم دنبال روانشناسی زرد میروند؟
در واقع دلایل زیادی وجود دارد. محتوای روانشناسی زرد، ساده است و راحت. نیازی به فکر عمیق یا مواجهه با احساسات ناخوشایند ندارد و همهچیز در قالب جملات کوتاه، رنگهای شاد و موسیقی آرامبخش بستهبندی میشود. شاید بتوان گفت در شرایطی که زندگی پر از استرس و اضطراب و فشار است، خیلیها ترجیح میدهند به جای درمان واقعی، با چند استوری حس خوبی بگیرند حتی موقت. این نوع روانشناسی با جذابیتهای سطحی و پاسخهای فوری، ممکن است در نگاه اول مخاطب را جذب کند، اما در بلندمدت نمیتواند جایگزین روانشناسی علمی و عمیق شود.
زینالعابدین با بیان اینکه روانشناسی علمی برخلاف روانشناسی زرد، به فرآیندهای بلندمدت و عمیق توجه دارد، ادامه میدهد:« روان انسان نتیجه تاریخچهای طولانی از فرهنگ، محیط و تجربیات فردی است که در طول سالها شکل گرفته. برای درک و درمان مسائل روانی، نیاز به زمان، تحلیل دقیق و کار مداوم است. روانشناسی علمی، چه در قالب روانکاوی و چه در سایر رویکردها، به دنبال ریشهیابی مشکلات و ارائه راهحلهای پایدار است. این در حالی است که روانشناسی زرد با ارائه توصیههای کلی و غیرشخصی، تلاش میکند تا به همه افراد یک نسخه واحد ارائه دهد.»
زینالعابدین معتقد است انسانها با تاریخچهها و تجربیات منحصر به فرد خود، نیازمند رویکردهایی هستند که به ریشه مشکلات آنها بپردازد و نه صرفا به رفع موقت علائم. اینجاست که اهمیت تمایز بین روانشناسی زرد و علمی بیش از پیش آشکار میشود.
اهمیت سواد رسانهای، ارتباطی و اطلاعاتی
این روانشناس با اشاره به اینکه کارشناسان معتقدند که برای رشد و توسعه فردی و اجتماعی در جامعه امروز، داشتن سه نوع سواد شامل سواد رسانهای، سواد ارتباطی و سواد اطلاعاتی از اهمیت ویژهای برخوردار است، توضیح میدهد:« این مهارتها نه تنها به شناخت بهتر اطلاعات و منابع کمک میکند، بلکه به افراد امکان میدهد تا در تعاملات اجتماعی و حرفهای خود موفقتر عمل کنند.»
در این میان، سواد رسانهای به توانایی تشخیص و ارزیابی منابع معتبر اطلاعاتی و رسانهها اشاره دارد. این مهارت به مردم عادی کمک میکند تا از میان حجم عظیم اطلاعات موجود، دادههای صحیح و قابل استناد را شناسایی کنند. زینالعابدین میگوید:«با این حال، در کشور ما آموزش سواد رسانهای تنها در یک کتاب درسی در مقطع متوسطه دوم ارائه میشود و هنوز جای کار بسیاری وجود دارد تا این مهارت بهطور گسترده و از سنین پایینتر آموزش داده شود.»
از سوی دیگر، سواد ارتباطی به توانایی برقراری ارتباط موثر با دیگران میپردازد.به گفته این کارشناس، این مهارت شامل درک پیامها، تعامل با دیگران و ارزیابی کیفیت ارتباطات است. به بیان دیگر سواد ارتباطی به افراد کمک میکند تا در مواجهه با منابع اطلاعاتی یا حتی در تعامل با مشاوران و متخصصان، توانایی تشخیص صحت و صداقت طرف مقابل را داشته باشند. زینالعابدین در نهایت به سواد اطلاعاتی که جایگزین رشته کتابداری سنتی شده است، اشاره میکند که به توانایی مدیریت، تحلیل و استفاده از اطلاعات برمیگردد.«این مهارت در دنیای امروز که اطلاعات به سرعت در حال گسترش است، اهمیت زیادی دارد.»
شعارهایی که میتوانند منجر به انزوای اجتماعی شوند
فضای مجازی پر از محتوای فریبندهست. همه میخواهند حال آدمها را خوب کنند و در این میان خیلیها این کار را بدون دانش و مسئولیت انجام میدهند. روانشناسی واقعی شاید همیشه راحت نباشد، اما تنها مسیریست که میتواند به درک عمیق، سلامت روان و تغییر پایدار منجر شود. پس این ما هستیم که باید فرق بین یک لیموناد شیرین ولی بیخاصیت و یک داروی تلخ اما درمانگر را بشناسیم.