یادداشت| من یه پتوئم، آرزو دارم وبالم باشی!

روزگاری مرا لای پتو میپیچیدند و با دعا و ترس در خیابان جابهجا میکردند تا خانواده دور هم از تماشای فیلم شعله گرم شوند
هفت صبح| سلام. من دستگاه ویدیوی ویاچاس خوار هستم. شما یادتان نمیآید، روزگاری مرا لای پتو میپیچیدند و با دعا و ترس در خیابان جابهجا میکردند تا خانواده دور هم از تماشای فیلم شعله گرم شوند؛ تا با نگاهی نگران از ورود ناگهانی مهمانان ناخوانده، اژدها وارد میشود بروسلی را برای بار صدم ببینند.
حالا مثل همان روزها لای پتو پیچیده شدهام، منتها در گوشه انباری. آنقدر گرد بر هدم نشسته که احساس میکنم اگر در آینه خودم را تماشا کنم، موی سپید را در آینه میبینم و بعد از سالها تنها کسی که تمایل دارد مرا ببیند، خودم هستم. خواب دیدم:
در خیابان پتوپیچانه! داشتم قدم میزدم، یک دفعه یک چیز گردِ پتو بهسر با سرعت به سمتم نزدیک میشود. گفتم: کیستی؟ خندید و گفت: نوهتم آقا جون، دیش ماهواره! دارم میرم خونه یه عروس و داماد تا بشم همدم شب و روزشون. براشون آهنگای قشنگ پخش کنم، فیلم بذارم و خلاصه هزار تا برنامه دارم تا حوصلهشون سر نره. گفتم: درود بر تو عزیزم. زنگ و روی زرد از صورتت دور باشد و پارازیت بر تن و ذهنت خش نپاشد.
لوح وجودت از آهنگ غمناک پاک باد و دلت همچون سریالهای طنزت شاد. ناگهان گوشی موبایلی لای پتوی مسافرتی به سمت ما دوید. گفت: بهبه! پرچم پتوپیچا بالاس! چطوری جداندرجد عزیزم؟! عمو جون شما چطوری؟ شنیدم پارازیتارو کم کردن فشارت اومده پایین؟ روالی دیگه؟ ناگهان پتوی پرنده بیهیچ همراهی و به شکل خالیخالی را دیدیم که در ارتفاع پایین پرواز میکرد و آواز میخواند: من یه پتوئم، آرزو دارم وبالت باشم!
خوابگذار:
درود بر شما ویدیوی عزیز که اصالتترو حفظ کردی و هنوز با زبان معیار حرف میزنی! خواب شما از لحاظ فرمی هم با توجه به حضور پررنگ پتو، جذاب و خوابآوره. البته برای کسانی که سالهاست خودشون رو به خواب زدن تا بیداری و حقیقت رو نبینن و درس نگیرن، جذاب نیست.
از زمان حافظ چون به خلوت رفتهاند آن فیلم دیگر دیدهاند و البته که فیلمها و ماجراها در خلوت ساختهاند اما واسه مردم متاسفانه ممنوع بوده که یک وقت به اشتباه نیافتند. الغرض شما پتوپیچان، همیشه سمت مردم بودید و بعد از گذشت زمان و فهمیدن اینکه مقابل مردم نباید ایستاد، شکست میخوردند و از زیر پتو درمیاومدید.
بعد از ویدیو و دیش، رسیدیم به فیلتر که نقش پتوی مجازیرو بازی میکنه و داستان سر کردن در برف کبکه که نبینند اکثر قریب به اتفاق مردم فیلترشکن دارند و اون درصد کم هم گوشیهای بیاینترنت قدیمی هستند! کار من خوابگذار اینه که مثل اون کودک معروف داد بزنم استاد پتویی که انداختید روی تنتون کار نمیکنه و همه چیز مثل روز معلومه. به قول دوستی: داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشاند، صد و یک عیب که شد دلق من از کار افتاد! خلاصه دوره دلق و دغلبازی گذشته و پتوهای پرنده هم نمیتونن جلوی روشنگری و شادی مردمرو بگیرن.