ماجرای جالب سفر دو دقیقهای از امروز به ۳۰ سال قبل محله نارمک
تصویر خیلی عجیب افتتاحیه اتوبان همت
هفت صبح| یک ویدئوی قدیمی از میدان صدم محله نارمک تهران از دیروز سرنوشت عجیبی پیدا کردهاست. ویدئو 32 سال قبل و در بهار 1369 ضبط شده. انگار که آقای فیلمبردار همان موقع میدانسته قرار است همه این تصاویر روزی نوستالژیک شوند. لنز را روی همه چیزهایی ثابت کرده که دیگر فقط در یاد و خاطرهها میشود پیدا کرد. ماجرای این ویدئو از جایی جالبتر شد که افراد توانستند به خاطر کیفیت بالای تصاویر، خودشان، پدرشان، هم محلهایشان را پیدا کنند و کامنتهای خواندنی زیر این پست اینستاگرامی و توئیتری گذاشته شود.
دوربین وارد سوپرمارکت میشود. سوپرمارکت کلمه خیلی مدرنی برای نامیدن این خواروبار فروشی است. مرد جوان چهار بستنی میخرد. نه بستنی پاستوریزه بلکه از همان یخچالی که کره و خامه را گذاشتهاند. چهار اسکوپ کج و کوله بستنی فلهای روی قیفها میگذارند و دست خریدار میدهند. درباره روزهایی حرف میزنیم که همه ردیف شامپوها شامپوی تخم مرغی و همه بیسکوییتها شبیه به هم است.
ماست را فلهای میفروشند. ترازو هنوز دیجیتالی نشده و از هر قلم کالا نهایتا دو نمونه متفاوت تولید شود. مرد در مرکز دوربین با همه افراد محله سلام علیک دارد و آنها را با اسم کوچک میشناسد. میخواهد حسن آقای بقالی باشد یا آقا حجت نجار یا آقا مصطفی نانوا. اصلا همین که وسط شهر نجاری است نشان میدهد این تهران، تهران امروز نیست. اولین کامنت جالب را مردی به نام علیرضا دریانی گذاشته.
او میگوید مرد بقال پدر اوست که سه سال پیش فوت کرده. زن دیگری هم پدر خود را کنار آقای بقال پیدا کرده و نوشته: «آن روزها بابا زود میرفت مغازه و میگفت قراره شیر بیاد.» زن جوان دیگری زیر آن نوشته: «من دختر کوچولوی توی صف نانوایی هستم.» احتمال آن یک در 80 میلیون بود که خیلی اتفاقی مسیر همه اینها به ویدئو بیفتد. ویدئویی که با یک دوربین ویچاس ضبط شده و آن را از آنالوگ دیجیتالی کردهاند.
در یک دقیقه و 38 ثانیه همه المانهای شهری، اقتصادی و پوششی دهه 70 را میتوان در آن دید. درباره زمانی حرف میزنیم که به قول یکی از کاربران محله گیشا غرب تهران بوده و ژیان چپ کرده را با یک صافکاری ساده میشد به روز اول درآورد. در خیابانها هنوز دست مردم روزنامه دیده میشود. شلوارها آنقدر گشاد هستند که باد روی آنها موج میاندازد. مردها پشت مو دارند.
با اینکه دوربین در یکی از پرترافیکترین نقاط امروز تهران ضبط شده اما در این ویدئو هیچ ماشینی رد نمیشود یا تا دلتان بخواهد جا برای پارک هست؛ از اول تا آخر خیابان. کاربرها نوشتهاند که همه مردم داخل فیلم لاغر هستند. انگار که رژیم غذایی آن دهه روی فرم بدنهای آنها هم تاثیر داشته.
دو کاربر در توئیتر مدرسه خود را پیدا کردهاند که درست نزدیک به همین بقالی بوده. یکی دیگر از آنها نوشته که شمال همین میدان، خانه معلمش بوده و تابستانها همیشه نزدیک به میدان آن بازی میکرده. یکی دیگر از آنها که ساکن همینجا بوده از بوی چوب در مغازه نجاری آقا حجت نوشته.
برای بسیاری از کاربران این ویدئو بو دارد. انگار که از همان زمان هنوز توی مشام مانده باشد. کاربر دیگری نوشته که پایینتر از بقالی یک قنادی بوده. آن دست خیابان یک بانک صادرات و یک عکاسی قرار داشته که دو برادر آنجا را میچرخاندند. فرد دیگری نوشته که 12 سال در همین محله زندگی میکرده، شاگر این مرد نانوا را میشناسد و توصیف کرده که نصف صورت او سوخته بوده. کاربر دیگری هم که کودکی را در همین محله گذرانده میگوید هنوز خوابهایش در همین نقطه و به همین شکل میگذرد.
کات؛ 20 سال بعد
ساسان توکلی فارسانی عادت به انتشار بسیاری از این ویدئوهای آرشیوی دارد. در ادامه همین ماجراجویی در تاریخ محله نارمک، عکس 360 درجهای از همین نقطه شهر در سال 1389 گرفته که در هایلایتهای استوری او در دسترس است. حتی در سال 1389 هم هنوز شامپوهای تخممرغی در قفسهها دم دست مردم است ولی در عوض هم تراکم و تنوع وسایل سوپرمارکت چندین برابر بیشتر شده و ردیف شکلاتهای خارجی به ویترین اضافه شده که قبلا جایی در آن نداشته است.
یخچال فلزی رنگ و رو رفته به یک یخچال نارنجی جدید تغییر شکل داده. به جای دو مرد پشت دخل، یک مرد و یک زن فروشنده بقالی شدهاند. به جای آن زن خریدار با مانتو گشاد، زنی با مانتو کوتاه و شالی رنگی در صف ایستاده. حالا همه این تغییرات را دیدید؟ دو دهه بعد باز هم ویدئوی جدیدتری از همین نقطه منتشر کرده. ویدئویی که در شهریورماه امسال ضبط و پست شده است. سوپرمارکت همان جاست و نانوایی همان جا. مهمترین تفاوت آن هم این بوده که نانوایی وسیعتر و پیشرفتهتر شده است.
تصویر خیلی عجیب افتتاحیه اتوبان همت
اینکه این فیلم کجا بوده به حرفه فیلمبردار، ساسان توکلی فارسانی برمیگردد. او بعد از راه اندازی وبسایت تهران 24 که در آن تصاویر خود را بارگذاری میکرد، عکسهای مستند زیادی از تهران میگیرد. در ماههای گذشته بسیاری از این عکسها و ویدئوها را در اینستاگرام خود منتشر کرده که بازدید زیادی داشته. تهران، بلوار میرداماد، سال 1377.غرب به شرق اتوبان همت چند روز بعد از افتتاح. بازی فوتبال ایران و ژاپن در ورزشگاه آزادی.
کرمانشاه، میدان گاراژ، سال 1374. سیاهکل، رشت، سقز، کندوان و بسیاری از شهرهای دیگر در دهههای پیش. خود فیلمبردار شخصیت جالبی دارد. این تیتراژهای اول و آخر فیلم محصول خلاقیتی بوده که ساسان در دهه 60 نشان میدهد. به خاطر همین هم اگر از این به بعد خوب به آثار سینمایی و تیتراژهایشان دقت کنید میبینید که معمولا تعداد زیادی از آنها از فردی به نام ساسان فارسانی تشکر کردهاند. او اوایل یک مغازه چاپخانه در بازار داشت که به خاطر چاپ عکسهای اوشین روی تیشرت تعطیل میشود.
ساسان کم کم با استفاده از کامپیوتر موفق میشود که شکل جدیدی از تیتراژ فیلم و سینما تهیه کند که تا قبل از این رایج نبود. این ابداع در عنوان بندی فیلم ها حالا مدیون خلاقیت های او است که از دهه 70 برای فیلم و سریالها شروع میشود. همین موضوع باعث شده که بعضی به او بگویند آقای تیتراژ سینمای ایران. «او یک فرشته بود»، «میوه ممنوعه»، «اشکها و لبخندها»، «متهم گریخت»، «شمسالعماره» فقط چند نمونه از 70 فیلم و سریالی هستند که این مرد 52 ساله تا امروز برای تیتراژهایشان طراحی کرده.