۱۰ روایت از نوروز پرحادثه
قیطریه ، باغ اُزگل ،خودکشی خانم دکتر ،نقش جهان، فرامرز اصلانی ،شاهزاده در گوهردشت ، سیزده به در، مصاحبه سفیر ، خاطرات روحانی و... .
هفت صبح| خود را برای تعطیلات آماده کرده بودیم که فیلمی از خانم یکتا ناصر منتشر شد و همه سکون و رخوت ساعات انتهایی سال کهنه را بر باد داد.
و این شروعی بود بر یک نوروز پرخبر و پرحادثه و پرحاشیه. دیگ سیاست در ایران در ایام نوروز جوشان بود.
برخلاف همیشه که رمضان، عید و حتی ایام پس از انتخابات باعث سکون در تحولات سیاسی میشود؛ امسال بحثهای سیاسی داغ بود و اگر خرافی باشید و معتقد به ضربالمثلهایی مثل «سالی که نکوست از بهارش پیداست» احتمالا نشان دهنده یک سال بسیار خبرساز سیاسی.
از میان تحولات نوروزی، پنج مورد را انتخاب کردیم تا اگر در جریانشان نیستید خلاصهای بدانید و اگر میدانید هم یادآوری شده باشد و البته کمی سویههای تحلیلی به آن اضافه کردهایم. شش مورد را هم از خارج گود سیاست نوشتهایم. باشد که مقبول بیفتد. یادگار از نوروز 1403.
زمین حوزه علملیه ازگل و آیتالله صدیقی
داغترین ماجرای سیاسی مساله زمین حوزه ازگل و آیت الله صدیقی بود. قصه ۲۳ اسفند شروع شد. یاشار سلطانی مدعی شد هزار متر از زمین حوزه علمیه امام خمینی ازگل که رئیس آن آیت الله صدیقی است به نام موسسهای شده که امام جمعه موقت تهران و فرزندان و یکی از محافظان وی عضو هیات مدیره آن هستند. چند روزی سکوت برقرار بود تا اینکه آیت الله صدیقی پذیرفت که اشتباهی رخ داده است.
اشتباه را او اینگونه توضیح داد که اولا هدف این نبوده که آن موسسه تجاری باشد و قرار بوده فرهنگی باشد و ثانیا قرار نبوده آیت الله صدیقی و بستگان عضو هیات مدیره و در نتیجه مالک آن زمین باشند ولی فردی به نام ج.ع. که ظاهرا مورد اعتماد آیت الله بوده، اساسنامه شرکت را به صورت تجاری تنظیم کرده و او و فرزندان را سهامدار کرده است.
آیت الله صدیقی گفته که در جریان این موضوعات نبوده است و حتی ادعا کرد که امضای او جعل شده است.
در ایام عید حوزه علمیه امام خمینی دو بیانیه صادر کرد تا آب رفته را به جوی بازگرداند و آیت الله صدیقی نیز یک کلیپ هشت دقیقهای منتشر کرد و از این «غفلت» عذرخواهی کرد.
با این حال واکنش متفاوت اصولگرایان به این موضوع جالب توجه بود. روزنامه همشهری در یک شماره ویژه تعطیلات خود خواهان «برخورد مومنانه» با موضوع آیت الله صدیقی شد که خود سوژه جنجال بزرگتری شد.
خبرگزاری فارس گزارشی مفصل منتشر کرد و «زمین خواری» را دروغی بزرگ خواند و خواهان برخورد با یاشار سلطانی شد. معاون سیاسی نهاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه یعنی سردار جوانی افشاگری در مورد این پرونده را «شلیک به هسته سخت نظام» دانست و گفت این کارها برای این است که حامیان نظام دلسرد شوند و در رویدادهایی مثل سال قبل دیگر از نظام حمایت نکنند. علی فروغی، رئیس شبکه سه هم حملات به آیت الله صدیقی و علمالهدی را حمله به روحانیت انقلابی از سوی عدالتخواهانی دانست که مثل «خوارج» هستند.
با این حال علی اکبر رائفی پور با کنایه به آیت الله صدیقی که گفته بود امضای او را برای به نام زدن زمین به نام خود او جعل کردند؛ حساب خود را از همه اصولگرایان جدا کرد و البته بعدا هزینه آن هم داد چرا که یک روحانی جدا شده از موسسه او یعنی مصاف هم در یک لایو افشاگری اعلام کرد که رائفی پور حتی معتقد است که برخی از مراجع تقلید هم یهودی هستند!
سوینچ گل محمداف طومار سفیر ایران در باکو را پیچید
سوینچ گلمحمداف، ۵ هفته پیش، طومار سید عباس موسوی، سفیر ایران در باکو را در هم پیچید. گلمحمداف، دختر یکی از روزنامهنگاران مشهور آذری یعنی توفیق گل محمداف و مجری یک برنامه تلویزیونی است در شبکه تلویزیونی باکو که نامش «مقامات رسمی» است.
او ۵ هفته پیش عکسی از خود در اینستاگرام منتشر کرد در حالی که بدون حجاب در جایی نشسته بود که روی دیوار آن عکسی از سردار سلیمانی بود.
لوکیشن این عکس سفارت جمهوری اسلامی ایران بود. عکس در آن زمان کمی سر و صدا کرد ولی وقتی مصاحبه او با سید عباس موسوی، سفیر ایران در باکو منتشر شد؛ صداها به آسمان رفت.
سردمدار این فشارها، خبرگزاری تسنیم بود که در گزارشی نوشت:
«این گفتگو در داخل سفارت ایران در باکو صورت گرفته است؛ به لحاظ حقوقی، داخل سفارت هر کشور، از نظر مقررات و قوانین و مناسبات، به مثابه خاک آن کشور محسوب میشود و مسئولان سفارتهای کشورمان، میتوانند، و البته بهتر است بگوییم، باید آداب ایران اسلامی را رعایت کنند. با این وجود، خبرنگار خانم، بدون حجاب، و بدتر از آن، با ظاهری حتی پایین تر از پوشش عرفی رسمی خانمها در کشورهایی که رعایت حجاب الزام قانونی نیست، در این گفتگو ظاهر شده است که نوعی اهانت به مناسبات درون خاک ایران محسوب میشود. اما این اهانت را متاسفانه بدون واکنش سفیر ایران انجام داده است. این خبرنگار همچنین پرچم جمهوری آذربایجان را در کنار خود قرار داده، حال آنکه اساساً خبرنگار یک کشور، مقام رسمی آن کشور محسوب نمیشود که بخواهد چنین تشریفاتی را برای خود به جا بیاورد. انجام چنین تشریفاتی برای یک خبرنگار، نوعی اهانت به مقام رسمی ایرانی در آن کشور است و متاسفانه این امر هم با واکنش عزتمندانه ای از ناحیه سفیر ایران مواجه نشده است.»
البته هر دوی این ایرادات از نظر حقوقی بی پایه است. این دیدگاه که سفارت خاک کشور است؛ دیدگاهی بسیار قدیمی است و از نظر حقوق بینالملل درست نیست. در واقع کشورها طبق قراردادهای متقابل به سفارتهای هم تعرض نمیکنند نه اینکه خاک یک سفارت، خاک آن کشور باشد.
از سوی دیگر برخی کاربران در توییتر با تصاویری دیگر نشان دادند که برافراشتن پرچم کشورهای میزبان در سفارت نیز عملی غیرقابل قبول نیست ولی به هر حال حوصله اصولگرایان برای سید عباس موسوی پایان یافته بود. به هر حال او یکی از سفرای نزدیک به محمد جواد ظریف و عباس عراقچی بود و شاید از دید دولتیها، دیگر برای تغییرش دیر هم شده بود. مخصوصا با توجه به تحولاتی که اخیرا در رابطه آذربایجان و ایران به وجود آمده و این کشور را از یک همسایه به منطقهای حساس و حتی تحت نفوذ اسراییل تبدیل کرده است.
اصولگرایان البته به هدف خود هم رسیدند و آن طور که خبرگزاری مهر اعلام کرد، ماموریت سید عباس موسوی به پایان رسیده و او به تهران بازگشته است.
درگذشت خانم شجاعی
هفته اول تعطیلات بود که خبر آمد خانم زهرا شجاعی درگذشته است. آخرین قابی که از خانم شجاعی در ذهن داریم مربوط به شبکه افق و حضور او در یک برنامه بود که مجری آن امیرحسین ثابتی، منتخب سوم مردم تهران در انتخابات اخیر بود. در آن برنامه خانم زهرا شجاعی با خانم ابتکار آمده بودند تا از عملکرد خود به عنوان معاونان زن و امور خانواده دولتهای اصلاحات و اعتدال دفاع کنند ولی ثابتی در همان برنامه هم وقتی را به منتقدان این دو اختصاص داد و به همین دلیل این دو برنامه را ترک کردند.
اما خانم شجاعی که بود؟
خانم شجاعی متولد سال ۱۳۳۵ در تهران بود. کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم سیاسی و دکترای علوم سیاسی و مدیریت استراتژیک از دانشگاه تهران داشت و سابقه تدریس در دانشگاههای تهران و الزهرا دارد.
او فعالیتهایش را از ابتدای انقلاب آغاز کرده بود و یکی از معدود زنانی بود که عضو ستاد استقبال از امام خمینی بود.
در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، او رئیس مرکز امور مشارکت زنان بود. این سمت در آن دولت تاسیس شده بود.
در واقع نخستین زنی که در دولتهای ایران سمت مشاور را گرفت شهلا حبیبی نام داشت که در دولت هاشمی به سمت مشاور و رئیس دفتر امور زنان منصوب شد ولی سید محمد خاتمی کلمه مشارکت را به جای «امور» نشاند و زهرا شجاعی را به مدت هشت سال به این سمت منصوب کرد. بعد از آن در دولت احمدینژاد بود که کلمه خانواده به کلمه زنان هم افزوده شد.
خانم شجاعی به جز این سمت، سابقههایی مثل عضویت و ریاست شورای فرهنگی اجتماعی زنان و مشاور آموزش و پرورش و مشاور وزیر کشور را هم داشته است و با مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیز مجلس نیز همکاری داشته است.
خانم شجاعی در عرصه سیاسی زنان هم فعال بود و در چهار نهاد حزبی جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران، جبهه مشارکت ایران اسلامی، جمعیت زنان مسلمان نواندیش و مجمع زنان اصلاحطلب عضویت و ریاست داشت و در سال ۱۴۰۰ هم بهعنوان کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ ایران ثبتنام کرد که البته تایید صلاحیت نشد.
نکته جالب توجه در مورد فوت خانم شجاعی پیام تسلیت محسنی اژهای، رئیس قوه قضاییه بود. در واقع میشد انتظار داشت که معاون زنان و خانواده ریاست جمهوری در دولت رئیسی یعنی خانم خزعلی برای شجاعی که سابقا همین منصب را در اختیار داشته پیامی بدهد ولی محسنی اژهای تقریبا ارشدترین و اصولگراترین فردی بود که در این خصوص پیام تسلیت صادر کرد.
ظریف، پایاب شکیبایی و ناگفتههای سیزده تا بیست دی ۹۸
شاید خیلی چیزها در این دنیا به پایان برسد ولی بعید است که روایتهای ناگفته از آن یک هفته طوفانی سیزده تا بیست دی یعنی ترور سردار سلیمانی، حمله به عین الاسد و اصابت موشک خودی به هواپیمای اوکراینی به پایان برسد. جدیدترین روایت را آقای دکتر ظریف در کتاب جدید خود یعنی «پایاب شکیبایی» که خاطرات اوست ارایه کرده است.
روایت ظریف این بود که «آمریکاییها قبل از روحانی و وزارت خارجه از حمله به عینالاسد آگاه شده بودند. خبر حمله قبل از ما به اطلاع نخست وزیر عراق رسید و به آمریکاییها اطلاع داد.» کانال روزنامه کیهان در واکنش به اظهارات ظریف نوشته: «علیرغم تلاش مقامات برای اطلاعرسانی به آقای روحانی پیش از عملیات و حتی پیش از اطلاع به نخستوزیر عراق، اما ناباورانه هیچکس نتوانست در آن ساعات آقای روحانی را از خواب بیدار کند! بدیهی است وزارت خارجه نیز باید از طریق رئیسجمهور مطلع میشد، پس بهتر است آقای ظریف در این مورد به آقای روحانی گله کنند.»
پس از آن سایت حسن روحانی نوشت این ادعا دروغ بوده و حقیقت این بوده که: «مقامات ارشد نظامی از رئیسجمهور درخواست ملاقات فوری کرده بودند و او در منزلش منتظر آنها بود اما این قرار از سوی درخواستکنندگان در آخرین ساعات لغو شد.
تا وقتی که رئیسجمهور ایران از طریق زیرنویس شبکه خبر صداوسیمای جمهوری اسلامی از حمله به عینالاسد در بامداد ۱۸ دی ۱۳۹۸ مطلع شد. علت لغو جلسه و دلیل عدم اطلاع به رئیسجمهور که رئیس شورای عالی امنیت ملی است، مشخص نیست...وقتی اصرار بر این بود که رئیسجمهور را از تصمیم حمله به عینالاسد (پیش از نخستوزیر عراق) بیاطلاع بگذارند، طبیعتاً نمیتوانسته وزیر خارجه را مطلع کند!
هرچند کیهان نمیداند اما وزیر خارجه عضو حقوقی شورای عالی امنیت ملی است و رئیسجمهور به عنوان رئیس این شورا نمیتواند به جای اعضا تصمیم بگیرد، حتی اگر مطلع باشد.»
به هر حال حرفها همان حرفهای تکراری قبلی است. حسن روحانی و ظریف و به طور کلی اصلاحطلبان قصد دارند بگویند که بخشی در حاکمیت وجود دارد که انتصابی هستند یا نظامی یا ... و آنها در چنین مواردی، بخش انتخابی را در جریان تصمیمات نمیگذارند و به همین دلیل از جامعه میخواهند آنها را مسئول عملکرد بخش نظامی و انتصابی نداند و از آن سو اصولگرایانی که دوست دارند بگویند که روحانی همیشه خواب آلود است و تنبل است و اصلا نمیخواهد کار کند و از این صحبتها. خیلی خستهکننده نشده است این حرفها؟
وزیر کشور آخرین چهره سیاسی تعطیلات
آخرین چهره سیاسی در تعطیلات امسال، سردار احمد وحیدی بود. در اواخر تعطیلات بود که موضوعی به وجود آمد به نام تقارن سیزده فروردین و روز طبیعت با شهادت حضرت علی.
این تقارن باعث شد تا در نماز جمعه روز ده فروردین برخی ائمه جمعه از مردم بخواهند که حرمت این روز را نگهدارند ولی ماجرا به این درخواستها اکتفا نشد و بعد از آن گفته شد که پارکها و مراکز گردشگری بعد از اذان مغرب باز خواهد بود و قبل از اذان تعطیل خواهد بود.
جالب توجه اینکه برخی از آن سوی مرزها برای بنزین ریختن روی آتش این دوقطبی، نقلقولهایی هم بیان کردند که هیچ منبعی در مراجع رسمی نداشت و به خبر دروغین میآمد. مثل این جمله که به رئیس دفتر رهبری نسبت داده شد:
شرم بر مردمی که به جای عزاداری برای امیرالمومنین، در پی جشن و سرور برای ایام خرافی مانند سیزده بدر باشند!
اما اصل ماجرا در روز ۱۱ فروردین رخ داد که از ساعات اولیه بعدازظهر، خبرگزاری صداوسیما از قول برخی مقامات استانی ولی در نهایت به نقل از وزارت کشور اعلام کرد که باید همه پارکها، بوستانها و تفرجگاهها تا یک ساعت قبل از اذان مغرب بسته باشد.
ماجرا ولی وقتی عجیب شد که در ساعات اولیه بامداد روز ۱۲ فروردین، معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور، صدور اطلاعیه مبنی بر تعطیلی پارکها و بوستانها را در ۱۳ فروردین روز طبیعت تکذیب کرد و یک دقیقه بعد، اکانت منتسب به وزیر کشور، در توییتر نوشت: «مردم فهمیم ایران همیشه حرمت ماه مبارک رمضان را حفظ کردند. نوروز و سنت اسلامی یک پیوند دیرینه دارد. در وزارت خانه هیچ تصمیمی برای تعطیلی گرفته نشده است. مواظب توطئه دشمنان باشیم.»
با این حال تصاویری که از سیزده فروردین منتشر شد نشان میداد که واقعا این تصمیم اجرا شده بود. در واقع مثل ماجرایی که در خصوص حضور حجاب بانها در مترو دیده شد؛ وزارت کشور واقعا تصمیمی گرفته بود و برای آن برنامهریزی کرده بود یا دست کم در جریان آن بود و آن را به استانها نیز ابلاغ کرده بود اما به طور عجیبی مسئولان ارشد این وزارتخانه حاضر نیستند مسئولیت این کنشها را قبول کنند.
حالا معلوم نیست این یک تاکتیک است برای اینکه این رفتارها به مقبولیت و محبوبیت دولت رئیسی آسیبی وارد نکند یا اینکه واقعا فشاری از مراجع بالاتر به وزارت کشور وارد شده که باعث این تکذیبیهها شده است.
اما سوال این است که اگر واقعا این فشارها بوده است؛ چطور در نهایت به جایی نرسیده و وزارت کشور کاری که خود تکذیب کرده را اجرا هم کرده است!
ماجرای خبرساز یکتا ناصر و منوچهر هادی
خبرهای خیلی کمی هستند که میتوانند درست یک روز مانده به تحویل سال و در بیرونقی شبکههای اجتماعی و تعطیلی رسانهها چنان توجهها را جلب کنند که مردم تمام روزهای اول عید حواسشان به حاشیهها و دنبالههای آنها باشد اما ویدئویی که یکتا ناصر، بازیگر ۴۵ ساله سینما درست در شب ۲۸ اسفند از خودش منتشر کرد توانست چنین خبری باشد.
در این ویدئو او را با ظاهری بسیار آشفته که نشان میداد برای مدتی طولانی گریه کرده دیدیم آن هم به خاطر دختربچهاش که میگفت دزدیده شده اما به دست چه کسی؟ همسر سابقش یعنی منوچهر هادی. (یک کارگردان مشهور تلویزیون و سینما که در کارنامه اش چندین سریال بسیار پربیننده مثل نیسان ابی و چند فیلم بسیار پرفروش مثل آینه بغل و رحمان 1400وجود دارد و در اکثر آنها هم یکتا ناصر هنرنمایی کرده. هرچند یکتا ناصر تا قبل از وصلت باهادی هم یک بازیگر شناخته شده بود) این ادعای بزرگی بود.
ناصر در این ویدئو گفت که مدتها است از هادی جدا شده و با وجود اینکه سالها خشونت دیده حرفی نزده اما حالا چون شوهر سابقش بچه را بیخبر برده و نیاورده دیگر طاقتش تمام شده.
از آنجایی که او به حضور در کلانتری و دادسرا هم اشاره کرد بلافاصله قوه قضائیه در خبری کوتاه اعلام کرد که گویا پدر بچه مجاز به دیدن او در کلانتری بوده و حالا که بچه را برده موضوع به سرعت پیگیری خواهد شد.
بعد از آن منوچهر هادی وارد عمل شد و در صفحه اینستاگرامش نوشت که دخترش در آرامش مشغول گذراندن تعطیلات در سفری چند روزه با پدرش است چون پدر باید از روز پنجم عید سراغ کارش برود و وقت دیگری برای سفر نیست.
جالب اینکه از اینجا به بعد پای خانواده منوچهر هادی هم به ماجرا باز شد و هر کدام جداگانه در پستهایی نوشتند که یکتا ناصر بیحرمتی کرده و سراغ مادر خانواده رفته و حریم خانواده را رعایت نکرده است.
در تمام این مدت هم کاربران شبکههای اجتماعی به دو گروه کاملا روبهروی هم تبدیل شده بودند.
عدهای سفری چند روزه با بچه را حق پدر میدانستند و میگفتند یکتا ناصر حق نداشته موضوع خانوادگی را در شبکههای اجتماعی افشا کند، عده دیگری هم با توجه به اشاره ناصر به خشونت و همچنین محدودیت ملاقات منوچهر هادی با بچه میگفتند که قانون باید پیش از رسیدن کار به این مرحله از یکتا ناصر حمایت میکرد و حالا او چارهای جز فریاد زدن نداشته است.
در نهایت روز ۵ فروردین محمد شهریاری سرپرست دادسرای جنایی تهران در اینستاگرام تصویری از حضور یکتا ناصر و منوچهر هادی در دادسرا منتشر کرد و نوشت که بچه به مادر برگردانده شده و طرفین به توافق رسیدهاند اما ماجرا به همین جا ختم نشد، یکتا ناصر که بعد از تحویل گرفتن بچه پستهای مربوط به ماجرا را از صفحهاش پاک کرده بود به عکسهایی که از او و هادی منتشر شده اشاره کرد و نوشت که این عکسها بدون اجازه او گرفته شدهاند و او برای مسکوت گذاشتن ماجرا تحت فشار قرار گرفته است.
یکی از حاشیههای جالب این عکسها که توجه کاربران شبکههای اجتماعی را جلب کرد لباسهای منوچهر هادی بود و خیلیها اینکه او با شلوار ارتشی شش جیب و گرمکن به دادسرا رفته را به شکلهای مختلف تحلیل و نشانه شناسی کردند. نکته جالب دیگر اینکه پروژه جدید منوچهر هادی با نام «حدود ۸ صبح» با حضور یکتا ناصر در حال حاضر روی پرده سینماها است و ممکن است فروش آن تحت تاثیر این ماجرا قرار بگیرد.
ساخت مسجد در پارک قیطریه
ما حتما در بوستانها مسجد میسازیم…مسجد خوب هم میسازیم…» همین اظهار نظر علیرضا زاکانی شهردار تهران در حاشیه جلسه هیات دولت در جمع خبرنگاران کافی بود تا در روزهای پایانی سال گذشته خبر ساخت مسجد در بوستان قیطریه به یکی از خبرهای پربازدید روز تبدیل شود و حتی در روزهای تعطیلی نوروز هم انتشار ابعاد مختلف آن در صدر گفتوگوهای کاربران شبکههای اجتماعی باقی بماند و تصاویر مربوط به حصارکشی بخشی از پارک با هدف ساخت مسجد دست به دست شود.
واکنشها آنقدر زیاد شد که سخنگوی شهرداری تهران وادار به واکنش شد. او در رشته توئیتی طولانی زیاد بودن فاصله بوستان تا مساجد اطراف و نا آشنایی شهروندان به مختصات و خیابانهای جانبی بوستان را دلیلی بر ساخت مسجد در دل بوستان عنوان کرد. او این اقدام مدیریت شهری را لبیک به درخواستها و مکاتبات پرشمار مردمی اهالی ساکن در اطراف بوستان قیطریه اعلام کرد که خواهان ساخت این مسجد شدهاند.
او گفت که پارک قیطریه خیلی بزرگ است و مسجد حتی یک درصد از فضای آن را به خود اختصاص نخواهد داد و مساحت آن چیزی در حدود ۷دهم درصد از پارک خواهد بود و حق شهروندان حاضر در آن بخش از پارک است که در اوقات مربوط به نماز بتوانند نمازشان را در مسجد بخوانند.خیلیها در شبکههای اجتماعی میگفتند که به تعداد کافی در نزدیکی همان مکان مسجد و نمازخانه وجود دارد و میتوان شهروندان را به محل نماز هدایت کرد. از یک جایی به بعد پای درختان پارک هم به میان آمد.
ناصر امانی عضو شورای شهر تهران در تذکری در صحن شورای شهر تهران درختان دارای ارزش در این پروژه را که حتی امکان جا به جایی آن ها نیست را بالای ده اصله برشمرد. او روز چهارشنبه، ۸ فروردین، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت که ساخت مسجد در بخشی از بوستان قیطریه نه تنها «تعظیم شعائر اسلامی نیست، بلکه موجب بدبینی بخش وسیعی از شهروندان خواهد شد، تا کی قرار است خودزنی کنیم؟»
اما علیرضا زاکانی شهردار تهران با نفی این موضوع درختان قد کشیده در محل پروژه را تعدادی نهال دانست که میخواهد آن را جابهجا کند. بعضی رسانههای نزدیک به شهرداری نوشتند که پارک قیطریه محل انواع بزه و سگ گردانی شده و اتفاقا ساخت مسجد در آن یک کار فرهنگی خیلی خوب است.
از یک جایی به بعد اما ماجرا رنگ و بوی سیاسی و اقتصادی هم گرفت. سیاسی ماجرا آنجا بود که یاشار سلطانی در سایتش پای عصمتالسادات محتشمیپور خواهر همسر مصطفی تاجزاده و همسرش جواد سعیدینژاد را به ماجرا باز کرد و نوشت که آنها قصد دارند پولی که پدرشان برای ساخت مسجد در مناطق محروم به ارث گذاشته برای ساخت مسجد قیطریه هزینه کنند.
عصمتالسادات محتشمیپور سال گذشته با نوشتن نامهای از مصطفی تاجزاده اعلام برائت کرده و به این ترتیب روابط خانوادگی خود را از تاجزاده و خواهرش جدا کرده بود.
ابعاد اقتصادی ماجرا هم با توئیتی از علی خسروانی، یکی از چهرههای مشهور فضای مجازی فارسی زبان داغ شد. در بخشی از توئیت او آمده بود: «عزیزان عرصههای تجاری و اداری کنار مسجد رو فراموش کردید، هر مراسم ختم یکساعته میلیونها تومن رو فراموش کردید. بحث بیزینسه دنبال چی میگردید؟»
در کنار این حاشیهها یک ماجرای بامزه هم شنیده شد و آن گمانه زنی در مورد احتمال وجود گنج بود در محلی که برای مسجد در نظر گرفته شده است. تا اینجای کار تازهترین خبر در مورد این ماجرا، ورود میراث فرهنگی است.
گویا محسن سعادتی معاون میراث فرهنگی استان تهران گفته که با هماهنگی شهرداری تا بررسیهای بعدی حصارهایی که برای ساخت مسجد گذاشته شده بودند برداشته شدهاند و هنوز هیچ گودبرداری و اقدامی در این مکان صورت نگرفته است. از طرف دیگر مدیرعامل سازمان بوستانها و فضای سبز شهرداری تهران هم گفته نقشه ساخت این مسجد تغییر کرده و مسجد پارک قیطریه قرار است درست جای یک انبار متروکه و در نزدیکی خیابان اصلی ساخته شود تا هیچ درختی قطع نشود.
ماجرای سرین
حتی دقیقا نمیدانیم که اسمش را درست اعلام میکرد یا نه. میگفت اسمش سرین بدیعی یا سرین کرتیس است و از مخاطبانش در شبکههای اجتماعی میخواست که او را شاهزاده سرین خطاب کنند، از همان حدود 10 سال پیش که ویدئوهایش در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد و نوع آرایش، حرف زدن و زندگی پر زرق و برقش توجهها را در جلب میکرد البته در کنار حرفهای عجیب و گاه خندهداری که از او شنیده میشد.
حرف و حدیثهایی هم در مورد فعالیتش در صنعت پورن شنیده میشد که انگار چندان هم بیراه نبود. عدهای میگفتند که او فرزند سرهنگ جلال بدیعی از نظامیان بلندپایه رژیم پهلوی است که گویا رئیس ساواک قم هم بوده است.
اما بر اساس اطلاعات موجود، سرین در تهران و در سال ۱۹۷۱ به دنیا آمده. خودش نیز گفته که حدود ۵۰ سال دارد. سنی که البته با چهره جوان او اصلا تناسبی ندارد.
همه اینها را گفتیم که بگوییم او که تا همین چند روز پیش یک چهره اینستاگرامی سرگرمکننده بود، ناگهان به ایران آمد و بعد از چند روز هم خبر بازداشتش شنیده شد. خبر بازداشت او را خبرگزاری میزان با عنوان «بازداشت هتاک به مقدسات» منتشر کرد که احتمالا اشاره به ویدئوهایی دارد که در آنها حرفهای عجیبی درباره اسلام و قرآن میزند.
ماجرا وقتی عجیب میشود که بدانیم سرین سالها در آمریکا زندگی کرده بود و به نظر میرسد که او پیش از انقلاب یا کمی بعد از آن ایران را ترک کرده. اینکه او در طول این سالها با صنعت جواهر، پورنوگرافی یا میراث خانوادگی زندگی میکرده مشخص نیست اما کمتر کسی تصور میکرد که او در فروردین ۱۴۰۳ ناگهان در ایران ظاهر شود و با میدان آزادی و چند هوادار در کرج فیلمی منتشر کند.
اینکه او با چه پاسپورتی وارد ایران شده نیز همچنان مبهم است اما در آخرین حضور اینستاگرامی خود در پاسخ به این سوال که در ایران چه شرایطی دارد، گفته بود که به شکل فراری زندگی میکند.
هرچند در همان برنامه میگوید که در شهرک اکباتان حضور دارد و درویدئو دیگری هم اعلام میکند که در گوهردشت کرج است. جایی که در آن دستگیر و تفهیم اتهام شده. سرین کرتیس مدعی بود که از آمریکا خسته شده و به همین دلیل به ایران آمده و میخواهد مردم را دعوت به «قیام» کند.
بعضیها در واکنش به بازداشتش اعلام کردند که او به شکل مشخصی تعادل روانی ندارد و اصلا همین حضورش در ایران و ویدئوهایی که در آنها مکانش را به وضوح نشان میدهد مدارک خوبی برای عدم سلامت روانی او هستند.