در انتظار رقیب سوم
درباره تاکسیهای اینترنتی و میدان رسالت و دکتر حسابی
روزنامه هفت صبح| یک: برای کاری سمت میدان رسالت تهران بودم. بدون اتومبیل. راستش کدام میدان؟ مجموعهای از بزرگراهها که خب به لحاظ ترافیکی گره منطقه را باز کرده بودند و به جایش مجموعهای بیروح و بیهویت از گاردریل و اتومبیل و نشانههای ترافیکی برجای گذاشته بودند.
در واقع میدان رسالت دیگر وجود خارجی ندارد. نکته جالبتر که وقتی خواستم تاکسی بگیرم متوجه شدم مطلقا تاکسی و اتومبیل مسافرکش هم به آن معنای قدیم وجود ندارد. تاکسیها تک و توک فقط دلشان دربستی میخواهد و مسافرکشهای شخصی هم به دل غولهای اینترنتی فرو رفتهاند.
و خب به نظرم ناخودآگاه یک تراست اقتصادی به وجود آوردهاند و قیمت تاکسیها - نه فقط تاکسیهای اینترنتی که کل ناوگان تاکسیرانی - را کنترل میکنند. شاید این بازار به تعادل رسیده و کنترل شده که کم کم به ضرر مشتری و به نفع شرکتهای تاکسی اینترنتی است، نیاز به یک بازیگر سوم داشته باشد.
دو: فرزند برومند دکتر حسابی در یک برنامه تلویزیونی حضور پیدا کردند و در حالیکه به نظر میرسید روایتهای متنوع ایشان درباره موفقیتهای پدر محترمشان به انتهای خود رسیده و ظرفیت کاملا پرباشد یک برگ جدید رو کردند و ما را در شگفتی بیسابقهای برجای گذاشتند.
برگ جدید حضور دکتر حسابی در مسابقات دوچرخهسواری توردوفرانس بوده. آنطور که آقای ایرج حسابی گفتند دکتر حسابی سه بار در مسابقات دوچرخه سواری توردوفرانس شرکت کردهاند و یک بار هم در این مسابقات سوپرحرفهای و طاقت فرسای دوچرخه سواری جهان در جایگاه رفیع پنجمی قرار گرفتهاند.
پسر دکتر حسابی اضافه میکنند که این موفقیت در حالی برای دکتر حسابی به دست آمده بود که ایشان از کودکی به خاطر دست و پنجه نرم کردن با مسئله فقر و تغذیه نامناسب نمره چشمشان سیزده و نیم نزدیک بین بوده و توانایی خرید عینک هم نداشتهاند. راستش فکر میکردیم پرونده فعالیتها و افتخارات دکتر حسابی را باید مختومه اعلام کنیم که با همت جناب ایرج حسابی متوجه شدیم که معلوماتمان از جناب دکتر حسابی هنوز بسیار ناقص است و ابعاد دیگری از تواناییهای دکتر حسابی عزیز در حال پردهبرداری است. پس منتظر داستانهای جدید میمانیم. راستش اصلا روی فعالیتهای ورزشی دکتر آن هم در سطح حرفهای حساب نکرده بودیم. آن هم با نمره چشم سیزده و نیم نزدیک بین.