مسئله مبهم «اندازه»
دوتا یادداشت گستاخانه که قول میدهم دیگر تکرار نشود و یک قدردانی کوتاه.
روزنامه هفت صبح| یک: برخی از اصولگرایان عزیز برای تایید دربست سازوکارهای موجود، به استدلالهای دور و درازی روی میآورند و به شیوهای بنیادین، نظارتها و قوانین کنترلکننده را در دیگر کشورها و دیگر ساختارهای سیاسی نشان میدهند و از آنها چنین نتیجهگیری میکنند که پس شیوههای موجود در ایران هم منطقی و عقلانی است.
راستش در بخشی از این استدلالها با آنها موافقیم. به هرحال همه سیستمهای حکومتی، شیوههای کنترل و نظارت خود را دارند حتی در آمریکا و انگلیس. اسمش را هر چیزی میتوانید بگذارید و حتی شاید شباهتهایی میان مثلا سیستم نظارت بر صلاحیت کاندیداها در آمریکا به لحاظ کلیات با نوع نظارت شورای نگهبان پیدا شود. اما مسئله بر سر اندازه است.
نکته مهمی که اصولگرایان عزیز با دل سپردن به برخی گرایشات بنیادگرایانه وجودشان، به آن بیاعتنایی میکنند. مسئله این است که نظارت چقدر باشد؛ کنترل چگونه باشد. اصلا معنای حاکمیت نه در آن مفاهیم اصیل و غیرقابل انکار، که بر سر همین اندازه و میزان است که محقق میشود. مثلا در اکثریت کشورهای جهان به هرحال قوانین پوشش وجود دارد.
از یک حدی نمیتوان کمتر لباس پوشید (خدا را شکر)، در بیشتر دانشگاهها حتی در آمریکا و فرانسه نوعی «درس کد» وجود دارد برای لباس پوشیدن دانشجوها. یک حداقلی تعیین میکنند که در دانشگاههای مختلف هم فرق میکند. اما دوستان اصولگرا میگویند «خب پس دیدید؟» بله. وجود دارد اما اصل ماجرا، اصل مسئله، میزان و اندازه است.
این قوانین پوشش از سواحل فرانسه تا کابل و قندهار تنوعهای گوناگون دارد. اینکه مثلا در ایران و در بافت جمعیتیاش چه چیزی را به عنوان قوانین پوشش در خط قرمز در نظر بگیریم؟ چقدر به عرف و معیارها و خواستههای جامعه احترام بگذاریم؟ طبق نظر فقها ؟ طبق نظر شورای عالی فرهنگی یا شورای امنیت ملی؟ اینجاست که عقل سلیم هم باید به کمک بیاید.
اگر دل به بنیادگراها بسپریم این ماجرا میتواند «ته» نداشته باشد. هیچ حد پوشش در درازمدت آنها را راضی نخواهد کرد. این را به شما قول میدهم. مسئله رنگ و اندازه و پوشیدگی به یک روند بیانتها بدل خواهد شد. همین مسئله در مورد بحث نظارت هم وجود دارد. مطمئنا باید صلاحیت کاندیداها بالاخره در جایی تایید شود.
این را همه قبول دارند. آن هم در کشوری که حکومت ایدئولوژیک فراگیر و قدرتمندی بر سر کار است. اما سختگیری تا چه اندازه؟ تا کجا؟ به چه بهایی؟ این مسئله «اندازه»، همان کیمیای حکومتداری است. حتی مهمتر از نفس قانون.
دو: خبر رسید که هفت مدرسه در آذربایجان شرقی فرش شدند تا دانشآموزها بدون کفش در کلاس حاضر باشند و احتمالا روی فرش بنشینند. تعدادی صندلی هم دور کلاس و جنب دیوارها قرار داده شده است. استدلال وزارت آموزش و پرورش هم پر از کلمات جالب است: «منعطف سازی محیط، ایجاد حس آرامش، آرامش صوتی محیطی(!)، قدرت مانور(!)، رفع آلودگی و بهداشت و...»
خب دوستان بانی این طرح، مطمئن هستید که شیوههای مشابه این نوع کلاسها که در یکی دو قرن قبل در ایران رایج بوده، نتایج ممتازی داشته است؟ از محصولات آن دوران راضی هستید؟جواب داده ؟ بعداین سوال که یعنی نشستن روی میز و صندلی و توجه به تخته و وایت برد در جلوی روی شاگردها و تمرکز آنها روی یک سوژه، شیوه منحطی است؟
هدف از این شیوه تازه منعطفسازی محیط بوده؟ این جملات بلیغ و زیبا را چگونه نوشته اید ؟ از خودتان و ابتکارهایتان راضی هستید؟ آهان الان دو تا مدرسه در جنوب جزایر مالت و شمال آلاسکا مثال میآورید که همین شیوه را دارند و به لحاظ آموزشی نتایجش عالی بوده و اصلا تدریس فیزیک و شیمی در این نوع چینش فوقالعاده است. یعنی این ما بیخبران هستیم که از جریان علم عقب ماندهایم و شما آن جلو با سرعت در حرکتید و خب عقل و درک ما قد نمیدهد. اوکی. موفق باشید.
سه: ثابت قدمی و پایمردی یمنیها شگفتانگیز است. خارقالعاده.