نان فانتزی کوچک محله ما
درباره خانمهای زحمتکش، موتورسوار جوانمرد، برجام و امیری فیروزکوهی.
روزنامه هفت صبح| یک: یک فروشگاه نان فانتزی در میدان ما هست که از شش صبح تا دوازده شب یک نفس باز است و دوتا فروشنده خانم جوان دارد که همیشه از این حجم سختکوشی و وظیفهشناسیشان حیرت میکنم. همیشه با صبوری و روی خوش به مشتریان بیشمارشان پاسخ میدهند و فکر نکنم فرصت استراحت چندانی داشتهباشند.
دلم میخواست ببینم که مالک و مدیر این فروشگاه کیست و چگونه توانسته این دو کارمند زحمتکش را برای چنین ساعات طولانی از کار متقاعد کند. مطمئنا به لحاظ جذب نیروی انسانی مهارتهای خاصی دارد. دیروز رفته بودم برای خرید نان و شاگرد سوپر مارکتی که درست در جوار این نان فانتزی قرار دارد آنجا بود و آمده بود خرید نان باگت.
لابد برای ناهار صاحب کارهایش. پسر بلند قدی است. مودب و بهتازگی کمی هم به سر و وضع خود میرسد و ریش حنایی گذاشته و موهایش را هم کمی بلند کرده است. کارتش را کشید و در حالی که مغازه را ترک میکرد شیطنتآمیز خطاب به یکی از خانمهای پشت دخل گفت 5 تومان اضافه کشیدم انعام بده بچهها!
خانم هم براق شد که: لطفا اینقدر ولخرجی نکن، جیبت سوراخ میشه! آن یکی همکار خانمش آمد و داستان را پرسوجو کرد. خانم اول با حرص ساختگی گفت: میگه 5 تومن زیاد کشیدم انعام بده بچهها! بعد به هم نگاه کردند و خندهریزی را با هم تقسیم کردند و در عین حال و در تمام این مدت کار مشتریان را هم راه میانداختند. خیلی دلم میخواهد از ابتدا و انتهای این داستان باخبر میشدم.
دو: سر خیابان شیبدار پیرمردی با کیف ابزار کارش ایستاده بود و منتظر کسی که او را برای گذر از این سربالایی نفسگیر کمک کند. چند اتومبیل از جلویش گذشتند و التفاتی به دست بلند کردن پیرمرد نکردند. تا اینکه موتورسیکلت از راه رسید. ایستاد و با خنده و شوخی پیرمرد را که بهوضوح از سوار شدن بر موتور میترسید سوار کرد و دوتایی رفتند. اینها داستانهای کوتاه شهر شلوغ ما هستند. در میانه آلودگی هوا و ترافیک و بقیه مصائب.
سه: الان دقیقا نمیدانم که احیای برجام ممکن است چه فوایدی برای ایران داشته باشد. شرایط دنیا نسبت به سال 1394 و 1398 تفاوتهای عمیقی پیدا کرده است. حرکت ایران به سمت شرق ، درست در اوج صفبندیهای ملتهب جهان شکل گرفته است و ایران در دو غائله غزه و اوکراین موضع خود را در این رویا روییها مشخص ساخته. احیای برجام اگر بر فرض محال هم شدنی باشد در فضای سیاسی و دیپلماتیک فعلی جهان کمکی به شرایط اقتصادی ایران نخواهد کرد. دنیا عوض شده است.
چهار: پنجشنبه پیش همکارمان در صفحه 13 گزارشی درباره سبک و سیاق سینمای علی مصفا کار کرده بود که یکی دو تا اشتباه در آنها وجود داشت. از جمله اینکه فیلم مشترک علی مصفا و نیکی کریمی برج مینو است و نه بوی پیراهن یوسف.
اما اشتباه دردناکتر تبدیل نام پدربزرگ مشهور علی مصفا یعنی امیری فیروزکوهی به فیروزی سوادکوهی بود! یعنی یکی از مفاخر فیروزکوه را بردیم شصت کیلومتر بالاتر و به مردمان سوادکوه هدیهاش کردیم! به هرحال عذر میخواهیم.