روایت شب وحشت در آمل از زبان بازمانده خانواده
شلیک مرگبار داماد عصبانی منجر به مرگ قتل 9 نفر از اعضای خانواده شد و عامل جنایت به زندگی خودش نیز پایان داد
شامگاه ۲۳ مردادماه خیابان اندیشه ۲۳ آمل به صحنه یکی از هولناکترین جنایتهای سالهای اخیر بدل شد؛ حادثهای که در عرض چند دقیقه، سکوت یک محله آرام را به فریاد، خون و وحشت کشاند. ساکنان این کوچه که تا دقایقی پیش سرگرم زندگی روزمره خود بودند، ناگهان با صدای شلیکهای پیدرپی و جیغ و فریادهایی که از خانه «زینالعابدین قزلسفلی» به گوش میرسید، دچار شوک شدند.
همسایهها با هراساز خانههایشان بیرون ریختند و در برابر ساختمانی که دود باروت و صدای ضجه در آن پیچیده بود، تجمع کردند. کسی جرئت ورود نداشت، تنها صدای گریه، فریاد و سپس سکوتی سنگین بود که همه را در بهت فرو برد.
چند دقیقه بعد، اولین تیمهای امدادی اورژانس و مأموران انتظامی با خودروهایشان در محل حاضر شدند. چراغهای آژیر، فضای تاریک کوچه را روشن میکرد و نگاههای کنجکاو و هراسان اهالی از پشت پنجرهها دوخته شده بود به خانهای که به صحنه قتلعام خانوادگی تبدیل شده بود.
در همین لحظه، مردی جوان با اسلحه در دست، در میان ازدحام جمعیت ظاهر شد. او داماد خانواده بود؛ کسی که همسایهها لحظاتی قبل صدای گلولههایش را شنیده بودند. نگاهها به او خیره شد. چهرهای خونآلود، مضطرب و وحشی در هم تنیده، در حالی که نفسهای بریده میکشید و به دنبال راهی برای فرار بود.
مردم بهتزده ابتدا از او فاصله گرفتند، اما خیلی زود صدای زمزمهای میان جمع پیچید: «خودشه... همینه... عامل تیراندازی همینه!»
داماد وقتی فهمید راهی برای فرار از میان جمعیت ندارد، در حرکتی تکاندهنده و آخرین پرده این نمایش خونین، لوله اسلحه را روی شقیقه خود گذاشت و با یک شلیک، به زندگیاش پایان داد.
اجساد در خانه
وقتی مأموران جنایی و کارآگاهان پلیس آگاهی وارد خانه شدند، با صحنهای باورنکردنی و تکاندهنده روبهرو شدند؛ صحنهای که حتی باتجربهترین مأموران پلیس هم کمتر با آن مواجه میشوند.
روی زمین و در اتاقهای خانه، پیکرهای بیجان اعضای خانواده پخش بود. نخستین جسدی که در ورودی خانه دیده شد، زینالعابدین قزلسفلی، مرد ۶۲ ساله خانواده بود. کنار او دخترش ملیحه، ۳۹ ساله، در خون خود غلتیده بود. هر دو با شلیک مستقیم گلوله جان باخته بودند.
کمی جلوتر، مأموران با پیکر خونآلود دو دختر جوان مواجه شدند؛ فاطمه ۱۸ ساله و حاتمه ۱۳ ساله، که آنها فرزندان ملیحه بودند. آنها فرصتی برای فرار یا حتی پناه گرفتن نداشتند و در همان دقایق نخست، هدف گلولههای بیرحمانه داماد قرار گرفته بودند.
در اتاق دیگر، جسد محمود، ۴۵ ساله، همسر ملیحه پیدا شد. او نیز یکی از قربانیان این قتلعام خانوادگی بود.
اما جنایت در همینجا متوقف نشده بود. مرد مسلح در ادامه خشونت بیپایان خود، به سراغ یکی دیگر از دختران زینالعابدین، یعنی محبوبه رفت. او و دو دخترش، سوگند ۱۸ ساله و ستایش، هدف گلوله قرار گرفتند. در حالی که سوگند جان خود را از دست داد، محبوبه به طرز معجزهآسایی با وجود جراحات شدید به بیمارستان منتقل شد و زنده ماند. دختر کوچکتر او، ستایش، نیز با وضعیتی وخیم به تهران اعزام شد. گرچه از مرگ نجات یافت، اما یکی از چشمانش آسیب جدی دید و پزشکان مجبور به تخلیه آن شدند.در مجموع، ۶ جسد در خانه کشف شد؛ اجسادی که با دستور بازپرس کشیک قتل، به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شدند تا معاینات دقیقتر انجام شود.
اما هنوز شوک ماجرا تمام نشده بود. ساعاتی بعد روشن شد که داماد پیش از آمدن به آمل، در شهر محل سکونتش مینودشت گلستان نیز دست به جنایتی مشابه زده بود. او در آنجا همسرش سمیه، ۴۲ ساله، و دو پسرش عرفان ۱۸ ساله و حسام ۱۱ ساله را به قتل رسانده بود.
با این کشف تکاندهنده، شمار قربانیان به ۹ نفر رسید و با خودکشی عامل جنایت، این پرونده در نهایت ۱۰ کشته برجای گذاشت؛ آماری که این پرونده را به یکی از خونینترین جنایات خانوادگی سالهای اخیر در کشور بدل کرد.
شایعات
وقتی خبر این قتلعام هولناک در آمل و مینودشت پخش شد، موجی از شوک، اندوه و خشم سراسر منطقه و حتی فضای مجازی را فرا گرفت. کمتر کسی باور میکرد که یک مرد بتواند در عرض چند ساعت، نزدیکترین افراد خانوادهاش را به این شکل وحشیانه از میان بردارد.
از همان دقایق نخست، گمانهزنیها و شایعات گوناگونی در شبکههای اجتماعی و محافل محلی به راه افتاد. برخی نوشتند عامل جنایت به دلیل حبس قبلی و اختلاف بر سر وثیقه آزادی دست به چنین اقدامی زده است. طبق این روایت، او مدتی قبل به زندان رفته بود و وقتی همسرش حاضر نشد برای آزادی او وثیقه بگذارد، کینهای عمیق در دل گرفت و تصمیم به انتقام گرفت.
گروهی دیگر در فضای مجازی موضوع را به اختلافات مالی ربط دادند و مدعی شدند که داماد خانواده بر سر ارث یا پول با بستگان همسرش دچار درگیری شده و همین نزاعها زمینهساز این فاجعه بوده است.
اما هیچکدام از این روایتها به صورت رسمی تأیید نشد. چرا که خود عامل جنایت با شلیک به سر، پیش از بازجویی و روشن کردن انگیزههایش، جان خود را گرفت. همسر او یعنی سمیه، که میتوانست نزدیکترین راوی از زندگی پرتنششان باشد، پیشتر قربانی گلولههای او شده بود. بنابراین راز اصلی انگیزههای این جنایت برای همیشه در هالهای از ابهام باقی ماند.
با این حال، بازمانده خانواده قزلسفلی تأکید میکردند که بسیاری از این شایعات، بهویژه داستان وثیقه زندان، ساختهوپرداخته فضای مجازی است. او میگفت اصل ماجرا چیزی جز سالها اختلاف و درگیری خانوادگی میان داماد و همسرش نبوده است.
این حادثه به قدری سنگین و تلخ بود که نه تنها در آمل و مینودشت، بلکه در سراسر کشور بازتاب گستردهای داشت. بسیاری از کاربران در فضای مجازی با ابراز اندوه و همدردی، از این پرونده به عنوان یکی از سیاهترین قتلهای خانوادگی یاد کردند. برخی نیز این فاجعه را زنگ خطری برای جدی گرفتن اختلافات خانوادگی و بیتوجهی به هشدارهای رفتاری در زندگی مشترک دانستند.در ادامه گزارش جزئیات این جنایت خونین را در گفتگوی اختصاصی خبرنگار ما با بازمانده خانواده قزلسفلی بخوانید.
گفتگو با بازمانده خانواده
از حادثه تلخی که برای اعضای خانواده تان رخ داد برای ما بگویید.
این جنایتی بود که شوهرخواهرم رقم زد.در این حادثه 9 نفر از اعضای خانواده ام را از دست دادم.
در شب حادثه شما کجا بودید؟
من محل کارم بودم و قرار بود ابتدا همسرم و فرزندانم به خانه پدرم بروند و بعد هم خودم آنجا بروم اما ساعتی قبل از اینکه همسرم به آنجا برود یکی از خواهرزاده هایم که در این حادثه به قتل رسید، با همسرم تماس گرفته و گفته بود زن دایی اینجا نیایید.
بعد گفته بود که شوهرخواهرم آنجاست و خیلی هم عصبانی است و حالش خوش نیست.
همسرتان بعد از این تماس موضوع را به شما اطلاع داد؟
بله او سراغ من آمد.مضطرب شده بود از اینکه شوهرخواهرم با حالت خشمگین به خانه پدری ام رفته است.من شروع کردم به تماس با اعضای خانواده ام.اول به پدرم زنگ زدم بعد به خواهرزاده هایم اما هیچ کدام جواب تلفن را نمی دادند.
بعد چه کردید؟
مرتب به همه زنگ می زدم.ده دقیقه بعد مادرم زنگ زد و گفت شوهر سمیه با شلیک گلوله همه افراد خانواده ام را کشته است.دیگر نفهمیدم چطور خودم را مقابل خانه پدری ام رساندم.
مادرتان در خانه نبود؟
بله او هم بود اما به محض شروع تیراندازی فرار کرد و جان سالم به در برد.
وقتی مقابل خانه رسیدید جنایت را از نزدیک دیدید؟
جلوی خانه خیلی شلوغ بود و من وارد خانه نشدم در واقع ماموران پلیس و همسایه ها اجازه ندادند وارد شوم و با آن صحنه هولناک مواجه شوم.
علت این اقدام داماد شما چه بود؟
او و خواهرم از سال ها قبل همیشه با هم اختلاف داشتند.درگیری های آنها خیلی زیاد بود بارها خواهرم می خواست از او جدا شود اما شوهرش به هیچ وجه حاضر به طلاق نمی شد.می گفت باید بین ادامه زندگی مشترک و مرگ یکی را انتخاب کنی.خواهرم چندین بار از خانه اش قهر کرده بود و به خانه پدرم آمده بود.بارها این رفت و آمد به خانه پدری و خانه شوهرش تکرار شده بود.
ماجرای زندان رفتن او چه بود؟
شوهرخواهرم یک بار به علت نگهداری اسلحه غیرمجاز به زندان رفته بود اما این ماجرا برمی گردد به 25 سال قبل و در واقع قبل از ازدواج او با خواهر من.ما اصلا نمی دانستیم که شوهر سمیه یک بار زندان افتاده بود.اینکه می گویند زندان بوده و ماجرای امتناع خواهرم از وثیقه گذاشتن شایعات فضای مجازی است و من نمی دانم این حرف کذب را چه کسی زده که اینطور دهان به دهان چرخیده است.
پس علت وقوع این قتل عام چه بود؟
او همیشه با خواهرم درگیری داشت.ما از او شرارتی با افراد دیگر ندیده بودیم اما با خواهرم همیشه اختلافات عمیق داشت و حتی یک بار این اواخر برای او چاقو کشیده بود.روز حادثه بعد از اینکه به سمت اعضای خانواده ام شلیک مرگبار کرد ما فهمیدیم که او قبل از اینکه به سمت آمل حرکت کند خواهرم یعنی همسر خودش و دو پسر خودش را نیز در خانه خودشان واقع در مینودشت به قتل رسانده بود.بعد راهی آمل شده و با اسلحه به جان خانواده افتاد.جنایتی رقم خورد که در آن 9 نفر از اعضای خانواده ام را از دست دادم.
بعد از قتل عام در خانه پدری تان متوجه شدید که سمیه و فرزندانش هم به قتل رسیدند؟
بله آنها ساکن مینودشت بودند که تا آمل 5 ساعت فاصله دارد.سمیه و دو پسرش هم به دست دامادمان به قتل رسیده بود.بعد شوهر سمیه با طی مسافت 5 ساعته به خانه پدری من آمده و این جنایت را رقم زده بود.