تئاتر باعث شد ورزش را هم هنر ببینم

قاببندیهای تئاتر به کمکم آمد در ورزش هم به دنبال ترکیببندیهای هنرمندانهتری باشم
هفت صبح، کیارش وفائی| پرتو جغتایی نخستین زنی است که آژانس عکس ورزشی زنان ایران را بنیان گذاشت و در سالهای اخیر بسیاری از لحظههای تاریخی ورزش زنان را ثبت کرده است. لحظههایی که اغلب در حاشیه مانده بودند و به لطف قابهای او دیده شدند. اما کارنامه جغتایی تنها به میدانهای ورزشی محدود نمیشود.
او با همان دقت و سرعت عمل، به صحنه تئاتر نیز قدم گذاشته و تلاش کرده است از دل نور، سایه و حرکت بازیگران، روایت تازهای از تجربه انسانی بسازد. او عکاسی را نه صرفا ثبت واقعیت، بلکه کنشی فرهنگی و اجتماعی میداند که میتواند در مرز میان مستند و هنر، پلی برای گفتوگو با جامعه باشد. این گفتوگو کوششی است برای شناختن جهان فکری و هنری این عکاس در تقاطع ورزش، تئاتر و رسانه.
اولین آژانس عکس ورزشی زنان ایران را راهاندازی کردهاید. تجربه کار حرفهای در ورزش زنان چه چیزهایی را به نگاه هنری شما اضافه کرد که در عکاسی تئاتر هم به کارتان میآید؟
بعد از چند سال حضور به عنوان عکاس در فضای ورزش و بهطور اختصاصی ورزش زنان، به این نتیجه رسیدم مرجعی وجود ندارد که به این حوزه بپردازد. بنابراین تصمیم به راهاندازی آژانس عکس گرفتم. عکاسی از ورزش زنان برایم تنها ثبت یک رویداد، یک مسابقه یا یک اتفاق ورزشی نبوده است، بلکه روایتی است که انسانی آن را انجام میدهد. به هرحال زنان ورزشکار ما با پوشش اسلامی در مسابقات داخلی و برونمرزی حضور دارند.
این فضا و حضور ورزشکاران زن برایم تعریف یک روایت است که در آن معانی امید، ادامه دادن و هدف وجود دارد. با این نگاه، دیدگاهم در عکاسی تئاتر هم تغییر کرد. به این نتیجه رسیدم که وقتی تنها عکسهایی که در مسابقات بینالمللی جایزه میگیرند، عکسهایی هستند که روایت دارند و حامل پیام هستند، این نوع نگاه بیشتر مورد توجهام قرار گرفت. به همین دلیل بود که در عکاسی تئاتر هم تنها معنی ثبت یک تصویر برایم اهمیت پیدا نمیکند، بلکه روایتی از نمایش را ثبت میکنم که مخاطب آن را میبیند.
واکنش با سرعت بالا هم ذات عکاسی در ورزش است، هم در صحنه تئاتر که همهچیز یکبار اتفاق میافتد و تکراری برایش وجود ندارد. شکار این لحظات باید کار سختی باشد.
ورزش و تئاتر یک تشابه بزرگ با یکدیگر دارند و آن هم این است که در هر دو هیچچیز قابل پیشبینی نیست، بهخصوص اگر از قبل تئاتر را ندیده باشم. بنابراین خودم را به چالش میکشم و قبل از اینکه به عنوان مخاطب به تماشای نمایشی بنشینم در همان مواجهه اول از صحنه آن را عکاسی میکنم.
این مواجهه حسی در وجودم ایجاد میکند، برای اتفاقهایی که قرار است پیش بیاید، در ذهنم سناریو میسازم تا همیشه آماده باشم. درواقع معتقدم در ثبت لحظات ورزش و تئاتر، آنچه بیش از هرچیزی مهم است، فارغ از شانس و توجه، پیش آگاهی است. در این سالهای تجربه عکاسی در تئاتر به یک واقعیت دیگر هم رسیدهام؛ متوجه شدهام، لحظههای اصلی نمایش همان لحظههاییاند که کسی انتظارش را ندارد.
تاکنون پیشآمده قاب یا تکنیکی که در تئاتر آموختهاید را در ورزش به کار بگیرید یا برعکس؟ این تبادل تجربه چه تاثیری روی سبک کار شما داشته است؟
بسیار برایم پیش آمده است. بهطور مثال قاببندیهایی که در تئاتر یاد گرفتم به کمکم آمد که در ورزش هم به دنبال ترکیببندیهای هنرمندانهتری باشم. زمانی که عکاس از یک مسابقه ورزشی عکاسی میکند آن رخدادها، حوادث و مواجههها بسیار مهم هستند که نباید نادیده گرفته شوند.
به همین خاطر تمام تلاشم این است فارغ از اینکه بخواهم تمرکزم را در ثبت لحظه بگذارم به ترکیببندی، قاببندی و هنری بودن آن عکس هم توجه داشته باشم. موضوع دیگری که در تئاتر آموختم آن بود که نور تا چه اندازه میتواند در یک عکس تاثیرگذار باشد آنچنان که معنا را تغییر دهد. بنابراین این تجربه را در عکاسی ورزشی هم بنا بر شرایط موجود در نظر دارم.
وقتی از صحنه نمایش عکاسی میکنید چه تفاوتی بین نگاه یک مخاطب و نگاه پشت دوربین وجود دارد و این نگاه چگونه بر قابهایی که انتخاب میکنید اثر میگذارد؟
تفاوت نگاه مخاطب با کسی که از اجرای نمایش عکس میگیرد آن است که مخاطب شاهد کل صحنه است و قطعا همیشه با صحنههای حساستر نمایش روبهرو خواهد شد، اما برای عکاس زمانهایی پیش میآید که حتی آن صحنه اصلی نمایش هدفش نیست و در عمق صحنه شاهد تصویر و رخدادی است که قاب هنریتری دارد. به نظرم انتخاب چنین لحظهای است که یک عکس از نگاه عکاس را با نگاه مخاطب متمایز میکند.
موضوع دیگر آنکه مخاطب معمولا در جریان نمایش غرق شده و روایت را به صورت پیوسته تجربه میکند، اما عکاس نمیتواند آن پیوستگی را تجربه کند، بنابراین احساس میکنم نگاه یک عکاس تحلیلی است. درواقع باید بگویم عکاس با چشمش و مخاطب با دلش نمایش را میبیند.
نورپردازی تئاتر اغلب طراحی و حساب شده است. چگونه از این فرصت برای بیان احساس و روایت صحنه استفاده میکنید و چه نکات فنی را برای حفظ کیفیت تصویر در نظر میگیرید؟
همیشه اشاره داشتم یکی از جذابیتهایی که عکاسی تئاتر برایم دارد نورپردازی صحنه نمایش است. نورپردازی درواقع هدیه به عکاس است تا او بتواند به درستی از آن استفاده کند. همیشه سعیام این است به نوری که طراح نور برای نمایش طراحی کرده، با هر سختی، وفادار بمانم. البته از نگاه دیگر، نورها زبان پنهان یک نمایش هستند که اهمیت ویژهای دارند.
در لحظههای پرتحرک صحنه، مثل تغییر میزانسن یا ورود و خروج بازیگران چطور سوژهها را واضح نگاه میدارید و چگونه تلاش میکنید روایت تصویرتان مختل نشود؟
زمان عکاسی در تئاتر سعیام آن است با شناخت متن نمایشنامه بعضی از اتفاقها را پیشبینی کنم. به خاطر علاقهام به این هنر، شناختی از آن دارم و تا اندازهای گرههای نمایشی را میشناسم و این موضوع بسیار کمککننده است. ترکیب این دو باعث میشود روایتی که شاهدش هستم روان باشد و عکسهای خوبی گرفته شود.
صدای شاتر دوربین هنوز هم معضل دیدن نمایش در یک سالن تاریک است که نیاز به سکوت دارد. شما عکاس ورزشی بودهاید و هیچگاه صدای شاترتان آنجا مورد اعتراض نبوده؛ اما اینجا...
صدای شاتر دوربین زمانی بسیار دغدغه بود، اما حالا با نسل جدید دوربینها تقریبا این مشکل از بین رفته است، دیگر میشود در زمان تماشای یک مسابقه ورزشی صدای شاتر شنید و در سالن تئاتر نشنید. البته این معضل هنوز وجود دارد! صدای شاتر عکاسانی که شبیه عکاسان خبری در سالن تئاتر عکاسی میکنند. صدای شاتر دوربین در تمام طول اجرا شنیده میشود. قطعا این صدا باعث کلافگی مخاطب و حتی عدم تمرکز بازیگران در حین اجرا میشود.
ثبت احساسات انسانی، چون شادی، غم، هیجان، خشم، چه تفاوتی در دو فضای تئاتر و ورزش دارد و چگونه تلاش میکنید این احساسات در قاب دوربینتان منتقل شوند؟
قطعا تفاوتهای بسیاری در حوزههای تئاتر و ورزش وجود دارد. ورزش احساسات لحظهای و انفجاری دارد و چیزی از قبل مشخص نیست، اما در تئاتر تمام موارد از قبل طراحی شده است. این نکته را هم اضافه کنم که ثبت صادقترین احساسات برای من مهم است. چنین نگاهی به باورپذیری عکسهایی که ثبت میشوند هم اهمیت خاصی میدهد.
فضای عکاسی در ورزش زنان مملو از سرعت و حرکت لحظهای و در تئاتر صحنه طراحی و کنترل شده است. چطور تلاش کردید آثارتان در دو حوزه چنین متفاوت به عنوان یک روایت مستقل دیده شود؟
بله. فضای عکاسی در ورزش زنان سرعت دارد و زنده است، اما در تئاتر این موضوع کمتر دیده میشود. برای داشتن روایت مستقل در این دو حوزه نیازی به مقایسه نیست. این هر دو به اندازه کافی از یکدیگر مجزا هستند، پس نیازی به تلاش مضاعف برای تفکیک آنها نیست.
عکاسها یک تماشاگر ویژه پشت دوربین هستند. این موقعیت چه درسهایی درباره جهان عکاسی و فهم انسانی برایتان فراهم کرده است؟
قصدم این نیست پشت دوربین بودن عکاس را با حضور مخاطب در سالن نمایش متفاوت بدانم، اما به نظرم عکاس قدرت انتخاب دارد تا تصمیم بگیرد کدام لحظه را ثبت کند. البته عکاسی از سوژه انسانی متفاوت است. در چنین قابهایی باید به رفتارهای چندلایه سوژه توجه داشت، در لحظه مشاهدهگر بود و تصمیم گرفت. این روند، کار سختی است. یک عکاس با دوربینش میتواند دادههای چند وجهی انسان را برجسته کند.
شبکههای اجتماعی برای عکاسان امروز، نقش ویترین و میدان رقابت شدهاند. شما چگونه از این فضا برای هر دو حوزه بهره میگیرید و تاثیر این موضوع برای خودتان چیست؟
شبکههای اجتماعی در دوران امروز هم ویترین است و هم از طرفی شبیه ابزار آموزشی و تحلیلی به حساب میآید. برای من تأثیر متفاوتی هم داشت. عکسهایم اول از طریق شبکههای اجتماعی دیده شد و اینطور بود که گروههای تئاتری ترغیب شدند با من همکاری کنند. از سویی چون روایت در عکس برایم اهمیت بالایی دارد، برای نمایش متفاوت عکسهایم، روایتهای تاثیرگذار لحظات ثبت آنها را مینویسم و با مخاطبانم به اشتراک میگذارم.
در طول دوران کاریتان لحظاتی وجود داشته که بازخورد رسانهای یا اجتماعی خاصی ایجاد کرده باشد. کدام تجربه برای شما تاثیرگذاری بیشتری داشتند؟
ورزش زنان حوزه خاصی است که باید برای انتشار عکسها موازین خاص و زیادی رعایت شود. به همین خاطر عکاسی در این حوزه سختیهای خودش را دارد. گاهی حواشی انتشار یک عکس اتفاقهای خوبی را ایجاد کرده، مثل آن عکسی که از تیم بانوان «ملوان» گرفتم. دختران تیم ملوان با خودکار پشت پیراهنهایشان شماره خودشان را نوشته بودند. همین عکس باعث شد مسئولان باشگاه «ملوان» در مقام پاسخگویی قرار بگیرند و وضعیت را سر و سامان بدهند.
اگر بخواهید یک مفهوم یا روایت را در قابی منتقل کنید، چه نکاتی رعایت میکنید تا تصویر تنها مستند نباشد بلکه داستان بگوید؟
ادغام نگاه هنری و لحظهای که ثبت میشود، میتواند به قصه ذهنت و اینکه بدانی قرار است کجا آن عکس منتشر شود و چه داستانی میخواهی از آن بنویسی کمک میکند. البته تئاتر باید از تمام صحنهها، بازیگرها عکس گرفته شود و اینکه بتوانیم روایت ویژهای را به مخاطب منتقل کنیم.
اگر روزی بخواهید یک نمایش صحنهای درباره ورزش زنان عکاسی کنید چه تصویری در ذهن دارید که حتما میخواهید ثبت شود؟
اگر روزی نمایشی از ورزش زنان عکاسی کنم، مایلم آن عکس نشانگر تلاش، کوشش و عبور از تمام سختیهایی باشد که برای رسیدن به یک جایگاه حرفهای متوجه ورزشکاران زن است. دوست دارم تلاش مضاعفی که آنان برای بالا بردن پرچم کشورشان تحمل میکنند، شرح دهم. درواقع همیشه هدفم این بوده که الهامبخشی زنان ورزشکار را ثبت کنم؛ مثل زمانی که از ورزشکاران معلول عکاسی میکنم. آنان با همه سختیها و با پذیرش تمام موازین، برای کشورمان مقام میآورند. این رفتار آنان الهامبخش است و لایق ارزش و احترام.