۵۰روایت از سفرها و چهرهها و...| دهه شصت...

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در دهه شصت شمسی هیچ خواننده پاپی در ایران مشهور و یا حداقل محبوب نبود. مطلقا. نه ابی و نه داریوش و نه هایده در فرهنگ عمومی مردم جاری نبودند و جایی نداشتند. خط ارتباط بریده شده بود و حوادث سیاسی دهه شصت و جنگ، ضریب نفوذ این نوع از چهرههای موسیقی را در جامعه ایرانی کم کرده بود. فقط اواخر دهه شصت بود که ظهور ناگهانی معین خواننده اصفهانیتبار در لسآنجلس موجی از استقبال از او را در پی داشت و آلبوم مشهورش مدام در قالبهای کاستهای سونی و مکسل دستبهدست میشد و به یک پدیده محبوب اجتماعی بدل شده بود.
شجریان و ناظری هم هنوز برای تبدیل شدن به آیکنهای اجتماعی راه زیادی داشتند. در آن سالها صادق آهنگران و کویتیپور شهرت و محبوبیت بسیار افزونتری حتی در طبقه متوسط کشور داشتند. روشنفکران و نویسندگان هم که عامدانه یا به شکل طبیعی از گردونه توجه مردم دور بودند. شاملو چهره شناختهشدهای بود اما هنوز در مرکز دایره توجه مردم قرار نداشت. سینما و تلویزیون و فوتبال مهمترین مشاهیر آن سالها را تولید میکردند.
داستانش را شاید بدانید. جمشید هاشمپور که از کشفیات ایرج قادری بود ناگهان به یک سوپراستار تبدیل شد. البته جمشید هاشمپور به اضافه منوچهر اسماعیلی! و خب جلویش را گرفتند. افسانه بایگان با بازی در سربداران به ستاره مورد بحث آن دوران تبدیل شد. بازیگری که در 17سالگی و در سال 1356 نفر دوم دختر شایسته ایران شده بود و بعد از یک ماجراجویی کوتاه و بدفرجام در لندن، شکست خورده به ایران بازگشته بود
و تحت حمایت مرحوم کیهان رهگذار قرار گرفته و به سریال سربداران (ساخته محمدعلی نجفی و فیلمنامه کیهان رهگذار) راه یافته بود و آنجا ناگهان حصارهای ممیزی به شکل ویژهای برای ایشان از بین رفته بود و او را در نقش یک شاهزاده ترک به شکل ویژهای بر صفحه تلویزیون دیدیم. اما خب محدودیتها برای فعالیت بایگان هم بهتدریج اعمال شد تا او به یک ستاره سینما بدل نشود.
خانمها سوسن تسلیمی و فریماه فرجامی بازیگران خوبی بودند اما شانسی برای تبدیل شدن به یک ستاره محبوب مردم نداشتند. سوسن تسلیمی در سربداران نقش بسیار مهمی داشت اما سانسور تاثیر نقش او را کم کرده بود. شهلا میربختیار در سریال پاییز صحرا هم مدتی بهعنوان چهرهای محبوب مشهور شد اما خیلیزود از جریان اصلی بازیگری ایران خودش را کنار کشید. ستارههای بسیار جوان دو سریال کودکانه محله بهداشت و محله بروبیا هم طرفداران خاص خود را داشتند.
حمید جبلی و آتیلا پسیانی و اکبر عبدی. گلاب آدینه با سریال شیرین سلطان و شبان محبوبیت نسبی در میان تماشاگران عام پیدا کرد. در سال 1369 خسرو شکیبایی با اکران هامون به محبوبیت بینظیری دست یافته بود که خب ماجرای این محبوبیت در دهه هفتاد پیگیری شد. سالهایی که شکیبایی و نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب و ماهایا پطروسیان مهمترین ستاره سینمای ایران بودند. یکی از نمایشهای بابطبع افکار عمومی در آن سالها رقابت علیرضا سلیمانی و رضا سوختهسرایی بود.
یکی از کرج و یکی از مازندران که مورد توجه ویژه افکار عمومی عامه مردم قرار گرفته بود. یکی از آن نمایشهای پرسروصدا که البته معمولا پا نمیگرفت و این دو عزیز زیاد با مسابقه دادن با هم راضی نبودند. از هم میترسیدند. رمضانعلی تیموری هم سه چهار سالی روی موج محبوبیت بود. وزنهبردار مازندرانی در فوقسنگین که در رقابتهای داخلی رکوردهای ایران و آسیا را عین برگ خزان میانداخت و باحرکات خاص خود کلی طرفدار پیدا کرده بود.
اما اتهام دوپینگ به او، تمام این جلوههای نمایشی هرکول ایرانی را بیاثر کرد و او محروم شد و بعد هم ناپیدا. در آن سالها علی پروین مهمترین چهره فرهنگ عمومی ایرانیها بود. پایمردیاش در ادامه بازی در زمین آن هم همزمان با بالا رفتن سن و وزن، موفقیت او در جمع و جور کردن پرسپولیس در قالب یک تیم خانوادگی و قهرمانیهای پیاپی این تیم و مهمتر از همه کاراکتر خاص پروین که همیشه طوری نشان میداد که بر همهچیز مسلط است موجب شهرت عمومی او شده بود که با قهرمانی تیم ملی در سال 1369 در بازیهای آسیایی پکن چندین برابر هم شده بود.
هماورد این محبوبیت در میان جوانان تحصیلکرده محسن مخملباف بود. با سابقهای انقلابی و مذهبی و با لحنی تند و منتقدانه و عصبی در واکاوی مسائل اجتماعی به سرعت مورد توجه قشر جوان قرار گرفت. در دهه شصت سابقه مذهبی مخملباف از نگاه جوانان تحصیلکرده یک امتیاز مثبت محسوب میشد که او را به ترند روز جامعه بیشتر نزدیک میساخت. شاید برای خیلی از جوانان امروزی فضا و اتمسفر دهه شصت عجیب باشد اما اینگونه بود که خدمتتان عرض کردم…