کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۰۰۴۳۹
تاریخ خبر:

۱۰۰‌عکس ۱۰۰‌‌روایت| احمد‌ و‌ محمود‌ و‌ علی‌اصغر

100‌عکس 100‌‌روایت| احمد‌ و‌ محمود‌ و‌ علی‌اصغر

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | رشد طبقه متوسط شهری در اوایل دهه چهل تهران را به بازار اتومبیل و اتوبوس بدل کرده بود. در همین دوران است که فکر تولید اتومبیل در ذهن دولتمردان نقش بسته بود. مذاکرات اولیه با کمپانی‌های جنرال موتورز و فورد به جایی نرسید. این دو کمپانی آمریکایی اعلام کردند برای برقراری خط مونتاژ در ایران آمادگی دارند اما هیچ تضمینی برای انتقال تکنولوژی نمی‌دهند. کمپانی بنز هم برای مونتاژ کامیون در ایران ابراز آمادگی کرده بود.

اما مشخص بود که مدیریت در دست خودشان خواهد بود و خبری از بومی‌سازی قطعات و انتقال تکنولوژی نخواهد بود. در چنین گپی، ‌ستاره اقبال روی شانه سه نفر نشست. احمد و محمود خیامی و علی اصغر قندچی. هر سه نفر تقریبا همسن و سال (متولدین 1303 تا 1307) احمد و محمود برادران مشهدی بودند که یک تعمیرگاه اتوبوس و کارواش داشتند که در واقع به پدرشان تعلق داشت.

در میانه دهه سی احمد به تهران آمد و یک فروشگاه لوازم یدکی در خیابان چراغ گاز آن سال‌ها و اکباتان فعلی راه‌اندازی کرد و نمایندگی چند برند مشهور لاستیک و باتری و این‌طور چیزها را به دست آورد و… پول به سمتشان سرازیر شد. او در سفر به اروپا، ‌ترتیب ورود شاسی و موتور بنز را به ایران داد و کارگرانش در تهران ساخت اتاقک‌ها و صندلی‌های این اتوبوس‌ها را تقبل کرده بودند. همان اتوبوس‌های مشهور 302 بنز که تا سال‌ها یکه‌تاز جاده‌های ایران بودند.

احمد خیامی شرکت ایران ناسیونال را ثبت کرد و برادرش را نیز از مشهد به تهران ‌آورد و در این شرکت سهیم ساخت. در اوایل دهه چهل تلاش کردند تا امتیاز یک خط تولید اروپایی را برای تولید اتومبیل سواری بخرند و به ایران بیاورند. آنها متوجه حمایت وسیع دولتی از چنین پروژه‌های جاه‌طلبانه‌ای شده بودند و با زیرکی خود را در اول صف قرار دادند. بانک توسعه با پشتیبانی وزارت اقتصاد وام‌های کلانی به این دو برادر جسور داد.

نیازمند معاون عالیخانی می‌گوید او بوده که پیشنهاد خرید خط تولید هیلمن هانتر از کارخانه روتس انگلیس متعلق به لرد روتس را داده است و احمد خیامی این تصمیم را مرتبط می‌کند با تماس شخصی لرد روتس با او که آن موقع در آلمان و در حال مذاکره با نمایندگی فورد در برلین بوده. هرچه بود خط تولید پیکان درسال 1346 در تهران راه‌اندازی می‌شود. البته خط مونتاژ. احمد، وظیفه مدیریت و خلاقیت را برعهده داشته و محمود در نقش مدیر داخلی و سروکله زدن با کارگرها و ناگهان درهای ثروت کلان به سوی این دو برادر گشوده شد.

در یک بازار انحصاری به تمام معنا! برادران خیامی نمونه‌ای از سرمایه‌داری رانتی هستند که در دهه چهل در ایران پدیدار شدند. آنها اولین شرکتی هستند که برای کارگرانشان در فکر مسکن بودند و پیکانشهر را در کیلومتر 14 اتوبان تهران به کرج ساختند. مشارکت این دو برادر در مقاومت محمود برادر کوچک‌تر در به کارگیری سعید پسر احمد که تازه از آمریکا بازگشته بود، به هم می‌خورد و احمد از مدیریت ایران‌خودرو کنار می‌کشد و ثروت بیکرانش را در حوزه‌های دیگر به کار می‌اندازد.

در تاسیس فروشگاه‌های زنجیره‌ای کوروش،‌ جامکو، مبلیران و… با رفتن احمد دروازه خلاقیت و ابتکار در ایران‌خودرو مسدود می‌شود! در مورد علی اصغر قندچی هم عینا همین ماجرا تکرار شد. گاراژدار موفق خیابان قزوین که ابتکاراتش در بهینه‌سازی کامیون‌های ماک مطابق با جاده‌های ایران پرآوازه شده بود و ناگهان از سوی تیم نیازمند و شیرزاد برای پروژه ساخت کامیون‌های ماک انتخاب شد.

صنعتگر خوش ذوق و با خلاقیتی که با حمایت دولت ناگهان مدیرعامل شرکت ایران کاوه شد و نمایندگی انحصاری واردات کامیون‌های مشهور ماک از آمریکا. او هم مثل برادران خیامی ثروتمند شد و کارگران بسیاری را به کار گرفت اما این ماجرا موجب تسلط ایران بر صنعت کامیون‌سازی نشد. از یک‌سالی به بعد تمام توان قندچی صرف واردات خودرو از آمریکا می‌شد و مونتاژ آنها در ایران کاوه.

این ابتر شدن صنعت خودروسازی در ایران و تبدیلش به یک محصول انحصاری که قرار است درآمد بیشتری برای سرمایه‌دارهای سوگلی ایجاد کند از همان دوران شروع شده بود. انکار نمی‌کنیم که ایده تولید خودرو در ایران آن هم ایران دهه چهل به اندازه کافی جذاب و جسورانه است اما در ادامه هیچ قابلیت رقابتی خاصی به دست نیاوردند. می‌توانید با این ایده موافق باشید و یا مخالف.

به سال شروع این اتفاقات دقت کنید. 1344 تا 1346. دیروز فهرست تحولات اجتماعی و صنعتی در این بازه زمانی را برایتان روایت کرده بودم. راه افتادن خط تولید پیکان، ‌دیگر آن گل طلایی پهلوی‌ها محسوب می‌شد. محمدرضا که از اشغال نظامی ایران، نهضت ملی شدن نفت، پانزده خرداد و دو ترور مرگبار جان سالم به در برده بود و وارث تاج و تختش را نیز در جلوی چشمانش می‌دید. رویای سلطان بی‌رقیب خاورمیانه در ذهنش کم‌کم شکل می‌گرفت.

برای پیگیری اخبارکاربران ویژه - تک نگاریاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۵۰۰۴۳۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر