کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۶۹۶۷۷
تاریخ خبر:

۵۰‌روایت از سفرها و... | رقابت‌ سخت‌ با ‌مجله‌ فیلم

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | روش کار هوشنگ اسدی در گزارش فیلم تبدیل مجله به یک بنگاه کم‌هزینه بود. پس شروع به جمع‌آوری نیروهای جوان و بسیار جوان کرد که از نظر او دارای استعداد لازم بودند. به آنها دستمزدهای کمی داده می‌شد و در بخش‌های مختلف از آنها استفاده می‌شد. در فضای بسته اوایل دهه هفتاد، محیط گزارش فیلم محیطی نسبتا صمیمی بود و اسدی و امیری با دقت این محیط را به یک کانون خانوادگی شبیه ساخته بودند.

علی میرمیرانی، شاهین امین، رامک صبحی، سپیده زرین‌پناه و بعدها منصور ضابطیان و رامتین شهبازی و مریم امیری بدنه اصلی تحریریه گزارش فیلم را تشکیل می‌دادند و البته با تجربه‌هایی مثل مسعود بهاری و روبرت صافاریان که به حلقه منتقدان حق‌التحریری وصل بودند. یعنی محسن سیف و اکبر محمد‌آبادی و جابر قاسمعلی و یعقوب رشتچیان و گاهی هم اسماعیل میهن‌دوست. این کانون خانوادگی اما بارها در جهت منافع گزارش فیلم دچار تشنج شد.

اسدی با دقت گروه‌های متعارض را در میان کارکنانش تشخیص می‌داد و با پروبال دادن به حس رقابت کیفیت مجله را ارتقا می‌بخشید. خب من چند سال آنجا منصب‌های مختلفی داشتم. از بخش خبر تا بخش نقد و بخش خارجی و دوره‌ای هم دبیر تحریریه بودم. به‌هرحال تحت سختگیری‌های دو‌پهلو و دو‌لبه اسدی، عموم آن جوانان تازه‌سال به روزنامه‌نگارهای خوبی بدل شدند. هرچند بعید است هیچ‌کدام‌شان خیلی از شرایط مالی و کاری آن ساختمان قدیمی بلوار کشاورز خاطره خوبی داشته باشند.

راستش شخصا از شیوه مدیریت اسدی و مهم‌تر از آن نوع برخورد و مواجهه‌اش با وجوه اجتماعی سینمای یاران خیلی یاد گرفتم. تازه از دانشگاه خلاص شده بودم و در گزارش فیلم کاری را می‌کردم که دوست داشتم. یعنی تلاقی سینما و ژورنالیسم. در گزارش فیلم حلقه سینماگران محبوب سریعا به‌هر تازه‌واردی شناسانده می‌شد. در سرسلسله مسعود کیمیایی بود و بعد هم سیروس الوند و رسول ملاقلی‌پور و رخشان بنی‌اعتماد و کیومرث پوراحمد و سینماگرانی که سویه تعهد اجتماعی آرمانگرایانه را پی می‌گرفتند.

اما اکثر اعضای خانواده گزارش فیلم بهره مالی چندانی نداشتند. اسدی مثل یک بازرگان پرکار از ساعت ده صبح تا هشت شب در دفتر گزارش فیلم بود و با تمام انرژی برای سودده کردن این کسب و کار سخت، تلاش می‌کرد. مدام دنبال ایده‌های جدید بود. مثلا مجله را دو هفته یک‌بار کرد تا از نیروهای انسانی خود تا سرحد مرگ کار بکشد! بخش اشتراک گسترده‌ای را راه‌اندازی کرد که تا دو هزار و پانصد مشترک را پاسخ می‌داد.

یکی از وظایف تحریریه این بود که دوبار در ماه در روز تعطیل جمع شوند و مراسم بی‌انتهای مجله گذاشتن در کیسه و قرار دادن آدرس و چسباندن در (البته با استفاده از ماشین خشک‌کن) را انجام دهند و ما بدون اعتراض این کار را می‌کردیم. چقدر ابله بودیم!
با تکیه بر این مشترکین اسدی اکران‌های ماه را راه‌اندازی کرد و بعد هم جشن سالانه گزارش فیلم. همه این کارها مجموعه‌ای بی‌انتها از انرژی را می‌طلبید که من در کمتر کسی دیده‌ام.

ویژه‌نامه پینک فلوید، تایتانیک و راهنمای سالانه فیلم‌های خارجی از دیگر شعبده‌بازی‌های گزارش فیلم برای سرپا ماندن بود. آن‌هم با تکیه بر گروهی خبرنگار جوان. در میانه دهه هفتاد این شایعه پیچید که تیراژ گزارش فیلم از مجله فیلم بیشتر شده است. در اوج محبوبیت گزارش فیلم، اسدی جاه‌طلبانه جشن سالانه گزارش فیلم را به سالن شهید افراسیابی در مجموعه ورزشی شیرودی منتقل کرد و ۵ هزار خواننده خود را دعوت کرد (و البته کلی بلیت به آنها فروخت و یا مشترک مجله‌شان کرد) و بسیاری از چهره‌های مشهور سینما که در این مراسم شرکت کردند، از‌جمله مهرجویی و کیمیایی و کیارستمی و کلی بازیگر درجه یک.

یک جشن واقعی سینمایی با سروصدای بی‌انتهای مخاطبین و موسیقی زنده و این‌جور چیزها. همه عناصری که در اواسط دهه هفتاد عجیب و باورنکردنی شمرده می‌شدند. در وسط سالن چیزی شبیه رینگ بوکس ساخته بود… هوشنگ اسدی در پیگیری خوب برگزار شدن این مراسم بی‌رحمانه هر چیز و هر کسی را که سرراهش بود و یا در انجام وظایفش کوتاهی می‌کرد، کنار می‌گذاشت. همان جشن موفق و پر از بهره مالی شروعی شد برای تیز شدن شاخک برخی جاها!

در سال‌های پس از دوم خرداد در فضای رادیکالی که بر مطبوعات حاکم بود، گزارش فیلم هم دچار این ماجرا شد. پرونده ویژه برای دختران خیابانی در فیلم‌های ایرانی به‌سرعت بدل شد به پرونده برای دختران خیابانی پارک قیطریه! مشخص نشد که چرا اسدی به چنین سوژه‌ای رضایت داده بود. قبلا نقل کردم که یک بار در سرزدن‌هایم به گزارش فیلم خانم بلند‌بالای شیک و جوانی را دیدم که در حال سیگار کشیدن بود و به من گفتند که ایشان سرحلقه دختران قیطریه است و برای مصاحبه در مورد پرونده به مجله آمده است! بگذریم.

این پرونده و بعد مصاحبه با ضیا آتابای در اولین سال‌های ظهور ماهواره‌های فارسی در ایران هرچند یک حرکت ژورنالیستی عالی بود اما دردسرهای خود را هم داشت و چند حرکت دیگر طبق ترند جنجالی افکار عمومی گزارش فیلم را از جایگاه یک مجله تخصصی سینمایی به یک نشریه رادیکال و پرهیاهو بدل کرده بود. پاییز ۱۳۸۰ این مجله توقیف شد.

کدخبر: ۴۶۹۶۷۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر