کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۷۰۱۷۱
تاریخ خبر:

۵۰‌روایت از سفرها،چهره‌ها و... | آن گل سرخی که دادی...

۵۰‌روایت از سفرها،چهره‌ها و... | آن گل سرخی که دادی...

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | ‌شماره قبل رسیدم به توقیف گزارش فیلم. اما قبل از این توقیف اتفاق جالبی رخ داده بود. در میانه دهه هفتاد قوانینی درباره اختصاص بودجه به تعاونی‌های فرهنگی منتشر شده بود که اسدی زودتر از بقیه شرایط ایده‌آل و منافع مالی پشت تاسیس این تعاونی‌ها را کشف کرده بود. باهمان شم اقتصادی‌اش تعاونی گزارش فیلم را تشکیل داد.

برای تولید آثار فرهنگی و هنری. بلافاصله از مدارک تحصیلی بچه‌های شاغل در گزارش فیلم استفاده کرد و آنها را جزو تعاونی قلمداد کرد و توانست با زیرکی وام‌های خوبی از وزارت تعاون دریافت کند. فکر کنم چیزی در حدود ۲۰۰ میلیون تومان که برای سال‌های ۷۸ و یا ۷۹ رقم فوق‌العاده‌ای محسوب می‌شد.

در این سال‌ها که همزمان هم هست با رونق و افزایش تیراژ گزارش فیلم، ‌اسدی و امیری از آپارتمان کوچکشان در یوسف‌آباد به آپارتمان مجللی در شمیران نقل‌مکان کرده بودند. خب البته داستان به این سادگی پیش نرفت و از قرار یکی از بچه‌های بخش بازرگانی گزارش فیلم دست‌درازی به این وام‌ها کرد و اتفاقات پیچیده دیگر.

پس از توقیف گزارش فیلم دیگر اسدی و امیری را به‌ندرت می‌دیدم تا این‌که در سال ۸۱ خبر آمد آنها به فرانسه مهاجرت کرده‌اند. با این خبر ضمیمه که یکی از روحانیون جوان نزدیک به سید‌محمد خاتمی به آنها خبر می‌دهد که عنقریب بازداشت خواهید شد! و آنها سراسیمه به پاریس می‌روند. آپارتمان جمع‌و‌جوری در جنوب شرق پاریس در محله کرت اجاره می‌کنند.

در کنار یک پارک زیبا و دریاچه‌ای چشم‌نواز که البته در حاشیه و حومه پاریس محسوب می‌شدند و قیمت خانه‌ها ارزانتر از مرکز شهر بود. فکر کنم آپارتمانشان را ماهی ۲۰۰۰ یورو اجاره کرده بودند. یک آپارتمان دوخوابه ۹۰ متری. در حالی‌که همان روزها در مثلا محله مونپارناس در مرکز پاریس یک اتاق زیرشیروانی (طبقه پنجم) بدون آسانسور و با توالت اشتراکی در راهرو و البته تخت و تلویزیون و حمام اختصاصی و یک اجاق گاز بسیار کوچک که همه در همان اتاق هشت متری جاداده شده بودند به قیمت ۶۰۰ یورو اجاره داده می‌شد.

سال ۱۳۸۳ بخش فرهنگی سفارت ایران در فرانسه هفته فرهنگ ایرانی را در پاریس برگزار می‌کرد. به مدیریت آقای ایوبی که رایزن فرهنگی ایران در فرانسه بود و بعدها در دولت اول روحانی رئیس سازمان سینمایی شد. در انتخاب و دعوت مهمان‌ها ابتکار دست او بود و دو نیروی جوانش یعنی علی راضی و امین کمیلی. قرعه به‌نام من هم افتاد که آن سال‌ها سردبیر چلچراغ بودم.

همراه با انبوهی از چهره‌های تئاتر و سینما و موسیقی (میترا حجار، محمد حاتمی، شبنم طلوعی،‌ ‌نگار جواهریان و…) با بلیت رایگان و سوار بر یک ایرباس عظیم به پاریس رفتیم. از این سفرهایی که در دوران اصلاحات زیاد به تور روزنامه‌نگاران می‌خورد. و خب بهره من از این سفر در قالب گروه مهمان،‌ تماشای دو تئاتر بود که بچه‌های ایرانی مقیم فرانسه کار کرده بودند و به‌جز آن ترجیح دادم در دو هفته اقامتم در فرانسه، دنبال کار خودم باشم.

پرسه‌زنی در شهر با مترو و گروه‌های موسیقی خیابانی و این‌طور چیزها. حتی یک سفر سه چهار روزه به جنوب فرانسه با قطار. به مارسی که هنوز خاطره زیبایی‌های این شهر در ذهنم هست و البته کن که همزمان با برگزاری جشنواره سینمایی بود و یک ۴۸ ساعت دیوانه‌وار و بدون خواب را آنجا تجربه کردم. در میانه این ماجرا به ملاقات اسدی و امیری رفتم. و دو سه روزی مهمانشان بودم. اسدی همچنان شم ژورنالیستی غریب خود را حفظ کرده بود و با چیره‌دستی شرایط سیاسی و اجتماعی پاریس و تفاوت‌های فرهنگی مرکز و حومه این شهر را برایم شرح می‌داد.

در حالی‌که تسلطش بر زبان فرانسه بسیار اندک بود. او ذاتا ژورنالیست بود. با یک حس داوری منطقی و بدون آنکه تحت تاثیر گرایشات سیاسی و ترندهای روز و البته احساسات قرار بگیرد. اما اشتباهات سیاسی خودش و جبر روزگار او را از علایقش دورانداخته بود. او یکی از معدود کسانی بود که اهمیت تبدیل یک رسانه به یک بنگاه اقتصادی را کشف کرده بود ولی به روش خاص خودش.

برایم می‌گفت که در دوره جوانی همیشه خوانندگانی مثل ویگن راتحقیر می‌کرده اما در میانسالی دیده بود که جوان‌ها آن ترانه‌های پاپ را هنوز در مراسم و مهمانی‌ها و خوشی‌ها و غم‌هایشان بازخوانی می‌کنند و کسی اسدی را نمی‌شناسد. در آن سفر حتی یک کلمه سیاسی مطرح نکرد. حوصله بحث نداشت.

حتی بعدها هم که برای برخی برنامه‌ها مهمان شبکه‌های خارجی شد تلاشش برای منصف بودن برایم جالب بود. وقتی از فرانسه برگشتم ارتباطم با او بالکل قطع شد. تمام. اما همیشه یادم است که خیلی چیزها از او آموختم.
داستان‌های سفر به فرانسه را بعدها با جزئیات می‌گویم. اما داستان گزارش فیلم را به شکل کامل همین جا می‌بندم.

آخرین تحولاتکاربران ویژه - تک نگاریرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۴۷۰۱۷۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر