یادداشت دکتر امیررضا مافی | زنان در اقلیت!
روزنامه هفت صبح، دکتر امیررضا مافی | ساختن یک اقلیت، یعنی قائل شدن به یک اکثریت صاحب حق و اصلی. یعنی ایجاد یک مرز و تمایز روشن میان آن چیزی که اصیل است و آن چیزی که در قیاس با امر اصیل، تفاوت دارد. اقلیتسازی در دوران مختلف، شکلهای متفاوتی داشت، اما عمدتاً مبتنی بر جمعیت بود. یعنی اگر اکثریت یک جمع صاحب دینی بودند و اقلیتی از آن جمعیت صاحب دین دیگر، آن اقلیت یا مورد هجوم واقع میشد یا مورد ظلم و در بهترین حالت، در موضع تسلط. توجه به اقلیتها اما یک عمل ضداقلیت بود.
زیرا وقتی توجه و تمرکزی بر اقلیتها صورت گیرد، ما در حال اصالت دادن به اقلیت هستیم و به آنها هم به نحو ذهنی میقبولانیم که اقلیتاند. برجسته کردن هر اقلیتی، به مضاعف و پررنگتر شدن مرزهای اقلیت بودن آن و تشدید فاصله اجتماعی ایشان با اکثریت موهوم منجر میشود. آیا این بهمعنای نادیده گرفتن اقلیتهاست؟ حتماً نه. اقلیتها از هر جنسی همانند اکثریت صاحب حقوق انسانی مشترک و حقوق اختصاصی قابل پاسداشت هستند و مثل دیگران حقوقی دارند.
حال اگر آن حقوق انسانی یا حقوق اختصاصی به هر دلیلی در طول تاریخ نادیده گرفته شده، باید پایمالی حقوق ایشان را مانع شد. باید جلوی تعابیری از قبیل شهروند درجهاول و درجهدوم و نظامات طبقاتی ایستاد و مدام حفظ کرامت انسانی را بیتوجه به اکثریت یا اقلیت بودن مراعات کرد. البته جنگ با اکثریت به دلیل داشتن قدرت و سلطهجویی انسان کار سختی است.
بهنظر میرسد اقلیتهای جمعیتی با کارهای نمایشی و ویترینی صاحبان قدرت و کثرت، امروز بیشتر اقلیت خواهند شد، چون به آنها به نحو نمایشی ویژه پرداخت میشود و باز ایشان را متمایز از توده جامعه میکند. در واقع توجه امروز به اقلیتها، دستاویزی برای تسلط بیشتر و قدرتجویی بیبهانه برای قدرتها و صاحبان کثرت است. از طرفی در طول تاریخ نیز حقوق زنان به دلیل قدرت و تسلط مردان کمتر پاس داشته شده است و این مربوط به جغرافیای ما یا آنسوی عالم نیست و به مفهوم تسلط و قدرت مرتبط است.
برای ما حقوق انسانی زن و مرد برابر است و باید پاس داشته شود. یکی از حقوق انسانی مطلق، پاسداشت حقوق اختصاصی مردان و زنان است؛ حقوق اختصاصی که بنا بهویژگیهای فیزیولوژیکی ایجاد شده و قابل نادیده گرفتن نیست. تا زمانیکه توازن و تعادل حفظ حقوق محقق باشد، مرد و زن در کنار هم زندگی انسانی خواهند داشت.
اما اگر بههر دلیلی حقوق دیگری مورد تردید و تعرض قرار گیرد همهچیز از هم میپاشد. در این مسیر برخی به اقلیت کردن زنان میپردازند و این نقطه خطرناکی است. اقلیت کردن زنان، یعنی قبول و پذیرش تسلط و قدرت مردان، یعنی اصل پنداشتن مرد، یعنی مذکر دیدن جهان و جزئی بودن زنان. همین که ما زنان را از بعد انسانی خارج و از وجه زن بودن در موضع اقلیت قرار دهیم، در حال نابودی حقوق انسانی او هستیم.
زنان و مردان انساناند و جز در حقوق اختصاصی در همه حقوق برابرند حتی حق پاسداشت حقوق اختصاصیشان. حالا چگونه دور آنها مرز بکشیم درحالیکه آنها نیمی از جهاناند؟ مثلاً بگوییم ادبیات زنان، سینمای زنان، زنان قدرتمند و غیره؟ یعنی ما قائلیم ادبیات جاری، سینمای جاری، قدرت، جایگاه همه چیز به نحو عادی و معمولی مردانه است.
و اگر زنی از این دست کاری انجام دهد، اقلیتی برآمده در میان اکثریت است؟ آیا ما ادبیات مردانه داریم؟ سینمای مردانه داریم، اصلاً امر مردانه داریم که امر زنانه داشته باشیم؟ ما حقوق زنان و حقوق مردان داریم، یا فیزیولوژی مردان و زنان داریم، اما دیگر چه چیزی را مطلقاً به اسم مرد یا زن زدیم که خلافش، موجب ایجاد یک امر خارقالعاده باشد و اقلیتی ایجاد کند؟ آیا اگر زنی قدرتمند باشد، ثروتمند باشد، تأثیرگذار باشد، خلاف قاعده است؟
هر انسانی فارغ از مرد و زن بودن، میتواند هر امری باشد که مربوط به عموم انسانهاست و هیچ امری مختص هیچ کسی نیست. اما وقتی تخصیص ایجاد میکنیم، وقتی زنان را در پیشوند یا پسوند یک امر انسانی قرار میدهیم، یعنی معترفیم که تسلط و اکثریت با مردان است و زنان اقلیتاند و توجه به اقلیت یعنی مضاعف کردن اقلیت ایشان، یعنی از بین بردن بیشتر حقوق اختصاصی ایشان، یعنی به رسمیت شناختن متصلب اکثریت و قدرت، یعنی فروکاست مقام انسانی زن به مقام جنسیتی او، یعنی تقلیل دادن و نمایشی کردن زن.