کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۲۶۸۷۶
تاریخ خبر:

یادداشت آرش خوشخو درباره اصغر فرهادی

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | ‌سال ۸۴ بود که بعد از نمایش چهارشنبه‌سوری و موفقیتش، قرار مصاحبه با اصغر فرهادی گذاشتم. دفترش در کوچه لیدا بود. ولیعصر پایین میرداماد. مشکل آنجا بود که جای پارک پیدا نمی‌کردم و بعد از چندبار دور زدن در ترافیک آن منطقه ازپشت به یک تاکسی زدم‌! زنگ زدم دفتر فرهادی که تصادف کرده‌ام و نمی‌توانم بیایم.

چنددقیقه بعد فرهادی زنگ زد و پرس و جو از وضعیت و اصرار برای این‌که یکی از بچه‌های دفتر را بفرستد تا به من کمک کند‌. طبیعتا گفتم نه. چنددقیقه بعد دوباره تماس گرفت و با دقت شرایط و وضعیت را از من شنید. مصاحبه را دو ساعت عقب انداختیم. او برنامه‌اش را تنظیم کرد تا مصاحبه انجام شود. احساس مسئولیتش و تعهد و وسواسش کاملا متمایز و مشخص بود. او خودش را در تصادف من مسئول می‌دانست.

جنس موفقیت فرهادی با مثلا کیارستمی کاملا متفاوت است. کیارستمی درکی شهودی و ویژه از زندگی داشت و برای این نگاه فرم خاص خود را نیز خلق کرده بود‌. فرهادی اما یک مهندس است. یک مهندس با قریحه‌ای استثنایی. با نگاهی که درآن دغدغه‌های طبقه متوسط ایران با زبانی سینمایی منتشر می‌شود.

موضوعاتی مثل ریاکاری‌،‌ دروغ‌،‌ مواجهه طبقه متوسط با طبقه سنتی‌،‌ فرهنگ مردسالار و این که« قضاوت نکنیم». همه این سوژه‌ها ترندهای طبقه تحصیلکرده ایران درشبکه‌های اجتماعی هستند. خلاصه مواجهه‌های توئیتری بر پایه همین کلید واژه‌ها شکل می‌گیرد‌. فرهادی این کلیدواژه‌ها را به سینما بر می‌گرداند.

تاکید دارم که مثلا مواجهه طبقات اجتماعی در فروشنده و یا جدایی نادر از سیمین ارتباط چندانی با مفهوم تقابل سنت و مدرنیته ندارد (مثل آن چیزی که مثلا در سارا و لیلا و شوکران می‌بینید) بلکه بسیار ساده و سرراست مقابله دو طبقه اجتماعی آن هم از زاویه نگاه طبقه متوسط است.

فرهادی این کلید واژه‌ها را با داستان‌هایی پرتعلیق عرضه می‌کند. او این هوش را دارد که از تبدیل فیلم‌هایش به بیانیه‌های اعتراضی جلوگیری کند و اینجاست که نبوغش در داستان و روایت و گره‌افکنی وگره‌گشایی به کمکش می‌آیند. او روایت‌های رئالیستی خود را بر روی پلات هیچکاکی سوار می‌کند و تماشاگر را به ضیافت تعلیق می‌کشاند.

او این کار را آن قدر خوب انجام می‌دهد که برای جدایی نادر از سیمین نامزد اسکار فیلمنامه نویسی آن هم در بخش اصلی می‌شود (که ارزش بسیار بیشتری از اسکار بهترین فیلم خارجی دارد) و بعدها برای فروشنده جایزه فیلمنامه را از جشنواره کن می‌برد.فرهادی مراحل فیلم خود را با تیزهوشی و وسواس غریبی پی می‌گیرد.

او اجازه نمی‌دهد تماشاگر در حین تماشای فیلم او به مغرضانه بودن و یا جهت دار بودن و سست بودن ساختار علت و معلولی شک بکند(مثل فیلم فروشنده). نظارت مهیبی بر بازی بازیگرانش دارد و کوچک‌ترین اجزای صحنه‌اش را کنترل می‌کند. او مثل یک مدیر کارخانه است که به جای پشت میز نشینی، مدام و از نزدیک به شیوه کار کارگرانش نظارت می‌کند. او پاداش این دقت و وسواس خودرا با دو اسکار و ده‌ها جایزه خارجی به دست آورده است. حالا برای سینمادوستان نسل جدید، فرهادی با اختلاف بهترین سینماگر ایرانی محسوب می‌شود. مهم‌تر از کیارستمی و بیضایی و مهرجویی.

شخصا صناعت جدایی نادر از سیمین را ستایش می‌کنم و فرهادی را فیلمساز زبردست و مسلطی می‌دانم اما در نهایت فکر می‌کنم آن کشف و شهود هنرمندانه فیلم‌های کیارستمی و مهرجویی در سینمای فرهادی غایب است. فیلم‌های فرهادی روایت‌هایی پرتعلیق از زندگی طبقه متوسط و ناراضی تهران در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ باقی می‌مانند با آن تعارض ابدی‌شان با ارزش‌های مورد نظر حاکمیت.

اما در نهایت فیلم‌هایش مرا متقاعد نمی‌کند که با هنرمند ویژه‌ای روبه‌رو هستم. حتی مقایسه فیلم گزارش ساخته کیارستمی (که یکی از اولین نمونه‌های فیلم‌های مربوط به طبقه متوسط شهرهای بزرگ در ایران است ) با مثلا جدایی نادر از سیمین و درباره الی مشخص می‌کند که فیلم کیارستمی چقدر پرشور‌تر و عمیق‌تر است هرچند فیلم‌های فرهادی مطمئنا پیچیده‌تر و دقیق‌تر عمل می‌کنند.

کدخبر: ۳۲۶۸۷۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر