گامهای امیدوارکننده بانک مرکزی
روزنامه هفت صبح، آرش پورابراهیمی | در میان اخبار ناخوشایند چند هفته اخیر، آغاز عملیات بازار باز توسط بانک مرکزی احتمالا یکی از معدود گامهای امیدوار کنندهای است که باید آن را قدر نهاد؛ به خصوص که این اقدام رو به جلو توسط نهادی صورت میپذیرد که به طور شدیدی تحت فشارهای تحریمی آمریکا قرار دارد.
اولویت بانک مرکزی تاکنون جلوگیری از وقوع بحران ارزی دیگری بوده و میتوان گفت که بانک مرکزی در این مورد نمره قبولی گرفته است. اکنون و با توجه به یادداشت اخیر رئیس کل، به نظر میرسد که اولویت بانک مرکزی از مسئله ضروری نرخ ارز به سمت مسئله مهم تورم تغییر کرده است.
بانک مرکزی پیشتر برای مهار تورم میکوشید که پایه پولی یا همان میزان چاپ پول را کنترل کند اما حالا تصمیم گرفته که از طریق تغییر نرخ سود، عرضه پول و نرخ تورم را به سطح مطلوب برساند. برای این کار (یعنی رساندن نرخ سود به نرخ مورد نظر بانک مرکزی) قرار است که عملیات بازار باز به کار گرفته شود، عملیاتی که به طور خلاصه به معنی خرید و فروش اوراق قرضه دولتی توسط بانک مرکزی در بازار بانکی است.
اگر بانک مرکزی بخواهد از نرخ سود بکاهد، شروع به خرید اوراق قرضه دولتی از بانکها میکند، در این صورت بانکها منابع مالی بیشتر در اختیار خواهند داشت و عرضه پول افزایش یافته و در نتیجه نرخ سود (یا همان قیمت پول) کاهش مییابد. به طور مشابه، برای افزایش نرخ سود، بانک مرکزی شروع به فروش اوراق قرضه به بانکها میکند و در نتیجه با کاهش منابع مالی بانکها، نرخ سود افزایش مییابد. باید به یاد داشت که تغییر نرخ سود در واقع هدفی میانی برای بانک مرکزی و هدف نهایی بانک مرکزی رساندن نرخ تورم به نرخ هدف است.
با این حال ملاحظاتی درباره سیاست هدفگذاری نرخ تورم و عملیات بازار باز توسط بانک مرکزی وجود دارند. نخست اینکه بیش از یک سال است که بانک مرکزی آمار مربوط به نرخ تورم را منتشر نکرده است. در واقع تا آنجا که به دادههای بانک مرکزی مربوط میشود ما حتی نمیدانیم که نرخ تورم چقدر است، چه برسد به اینکه بتوان گفت آیا بانک مرکزی در کاهش نرخ تورم موفق بوده یا خیر (در حال حاضر مرکز آمار تنها نهادی است که دادههای مربوط به تورم را منتشر میکند).
همچنین اگرچه هدف بانک مرکزی کاهش نرخ تورم است اما ما نمیدانیم که نرخ تورم هدفگذاری شده توسط بانک مرکزی چقدر است. اگر ندانیم که بانک مرکزی قصد دارد نرخ تورم را تا سال آینده به چه رقمی برساند (هجده درصد یا پانزده درصد یا مثلا دوازده درصد)، چگونه میتوان گفت که بانک مرکزی در رسیدن به این هدف موفق بوده است؟
ملاحظات دیگر درباره عملیات بازار باز به طور مستقیم به بانک مرکزی مربوط نمیشوند. برای مثال یکی از ملزومات موفقیت چنین سیاستی، برخورداری از بازار اوراق قرضه گسترده است در حالی که این بازار در ایران عمق چندانی ندارد. نگرانی دیگر به بودجه باز میگردد؛ بنابر لایحه بودجه سال ۱۳۹۹، درآمد دولت از واگذاری داراییهای مالی و یا به بیان دیگر اوراق خزانه یا اوراق قرضه در سال آینده نسبت به بودجه امسال قرار است سه برابر شود.
این افزایش چشمگیر در عرضه اوراق احتمالا به بازار اوراق قرضه و نرخهای آن تاثیرگذار خواهد بود و شاید اثربخشی عملیات بازار باز را هم تحت تاثیر قرار بدهد. با همه اینها، تلاش بانک مرکزی برای بهبود شیوه سیاستگذاری پولی آن هم در روزهایی که اقتصاد ایران تحت فشار همه جانبهای قرار گرفته، اقدام قابل ستایشی است.