کندترین، بیاعصابترین و آرامترین رانندههای پشت چراغ قرمز
روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری| پشت چراغ قرمز همیشه ماشینهایی که در ردیف اول ایستادهاند، صاحب کندترین رانندههای نیمکره شمالی هستند. آنها چند ثانیه بعد از سبز شدن چراغ، تازه ماشینِ خاموش کردهشان را روشن میکنند و سر فرصت و بیهیچ عجلهای حرکت میکنند. آنهایی که مانعی جلویشان نیست، ۲۰ ثانیه را به چشم ۲۰ سال میبینند و مطمئناند که بالاخره از این چراغ رد خواهند شد و دلیل آن همه جوش و خروشِ پشت سر را نمیفهمند.
رانندههای ایستاده در ردیف دوم و سوم پشت چراغ قرمز، پر تلاش و بیاعصابترینها هستند. آنها همانهایی هستند که از ۷ ثانیه مانده به سبز شدن چراغ، دستشان را روی بوق میگذارند و با این عمل میخواهند رانندههای جلویی را به خود بیاورند. هرچند ردیف اولیها اندک ترهای برای این بوقها خرد نمیکنند و سبک زندگی خود را دنبال خواهند کرد.
ردیف دوم و سومیها از زندگی چیزی نمیخواهند جز رد شدن از این چهارراه. پس همیشه آماده بیرون بردن کله و پرت کردن فحش و کلماتی تحقیرآمیز به سمت جلو هستند و بدشان نمیآید موقعیتی برای یک بزن بزن کوتاه مدت (البته آن طرف چراغ) به دست بیاورند و احمقها را اصلاح کنند.
ماشینهای ردیف چهارم به بعد معمولاً مردمان آرامتری هستند. آنها چیزی برای از دست دادن ندارند و از همان اول خودشان را برای دو سه بار ماندن پشت چراغ قرمز آماده کردهاند پس دیگر به اندازه جلوییها حرص و جوش نمیخورند. فرق آنها با ردیفهای جلوتر این است که آنها امیدی برای رد شدن از این چراغ ندارند، پس چرا باید بجنگند؟
زندگی واقعی هم بیشباهت به همین چهارراهها نیست. عدهای مانعی سر راهشان نمیبینند و بیتوجه به پشت سریها، آرام و بیدغدغه جلو میروند و برایشان اهمیتی ندارد که بعد از رد شدن خودشان از هر چراغ سبزی، چه بر سر دیگران خواهد آمد. عدهای که اندک امیدی برای رد شدن از چهارراه برایشان مانده، خود را به آب و آتش میزنند و برای رسیدن به هدفشان اگر شد آسیبی هم به دیگران میرسانند.
اما دسته آخر همانهایی هستند که فهمیدهاند حرص و جوش خوردن و دست روی بوق گذاشتن و فریاد زدن کمکی به پیشرفتشان نخواهد کرد. آنها حقیقت را پذیرفتهاند و میدانند که عمر این چراغ سبز، این حرکت و این پیشرفت به آنها قد نخواهد داد. ساکنان مایوسِ ردیف آخر باور کردهاند که پیروزی و رهایی تنها از آن دیگران است.