کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۳۶۴۱۱
تاریخ خبر:

کاپیتان محبوب من| یک تکه پارچه شد و رفت!

روزنامه هفت صبح، نادر نامدار | خیلی دلم می‌خواست کاپیتان محبوبم یک ایرانی باشد، اما می‌دانم انتخابم، هر کدام از بازیکنان ایرانی باشد، خیلی قابل دفاع نخواهد بود. راستش به نظرم هیچکدام از بازیکنان ایرانی کاپیتان نبوده‌اند و نیستند، چون مفهوم این واژه را درک نکرده‌اند و برداشت‌شان از این کلمه اشتباه است و به همین دلیل رفتارشان هم همین‌قدر اشتباه از آب در می‌آید. از دید بازیکنان ایرانی، کاپیتان یعنی کسی که مدام باید به داور اعتراض کند و حق تیمش را بگیرد!

این تنها وظیفه‌ای است که در ذهن کاپیتان‌های تیم‌های ایرانی تعریف شده است. متاسفانه استثنا هم ندارد و مهم‌ترین کار کاپیتان‌های ما اعتراض به داور و البته انجام مراسم ابتدای بازی است. البته اگر کمی مدیریت بلد باشند، هم‌تیمی‌های‌شان را از داور دور می‌کنند، آن هم نه برای این‌که آنها اخطار نگیرند، بلکه برای این که بگویند «کاپیتان منم!» خلاصه این‌که کاپیتانی برای بازیکنان ایرانی در یک تکه پارچه روی بازو و اعتراض به داور خلاصه می‌شود.

یک ویدئوی حدودا یک دقیقه‌ای در فضای مجازی از کارلوس پویول وجود دارد که مختصات درست و واقعی یک کاپیتان را به تصویر می‌کشد. در واقع شرح وظایف کامل یک کاپیتان واقعی را می‌توانیم در این ویدئوی کوتاه ببینم. در یک صحنه، او بازیکن حریف را که توسط داور اخراج شده تا کنار زمین همراهی می‌کند اما بازیکن حریف با دست ضربه‌ای محکم به صورت او می‌زند. اتفاقی که باعث می‌شود رونالدینیو عصبانی شود و به قصد تلافی به سمت او بدود اما پویول به سرعت وارد عمل می‌شود و نمی‌گذارد که رونالدینیو به بازیکن حریف آسیب بزند.

در صحنه بعد، سه بازیکن بارسلونا نزدیک به جایگاه هواداران حریف، خوشحال از گلی که زده‌اند، می‌رقصند اما پویول با عصبانیت از آنها می‌خواهد صحنه را ترک کنند و هواداران حریف را تحریک و ناراحت نکنند. در یکی از «ال‌کلاسیکو»ها جرارد پیکه قصد دارد سنگی را که هواداران رئال به محوطه جریمه بارسلونا پرتاب کرده‌اند به داور نشان بدهد تا برای این تیم دردسر درست کند اما پویول سنگ را از دست او می‌گیرد و به پشت دروازه می‌اندازد.

در صحنه‌ای دیگر، پس از قهرمانی بارسلونا در جام باشگاه‌های جهان، پویول جام قهرمانی را بالای سر می‌برد و خیلی زود از رونالدینیو که در تیم رقیب بازی می‌کرد می‌خواهد به سمت او برود و با هم این جام را در دست بگیرند و بالای سر ببرند! و سرانجام در یک صحنه فوق‌العاده انسانی، او جام قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا را دریافت می‌کند اما قبل از این که آن را بالا ببرد، به سمت یکی از مسئولان می‌رود و جام را به او می‌دهد و از او می‌خواهد جام قهرمانی را به اریک آبیدال که از سرطان کبد رهایی یافته تقدیم کند.

حالا بیایید و از خودتان بپرسید که کدام کاپیتان در ورزش ایران به معنای واقعی کلمه کاپیتان است؟ کاپیتان پا به سن گذاشته یک تیم بزرگ در ایران، چیزی جز اعتراض و غر زدن و مصاحبه علیه زمین و زمان بلد نیست. کاپیتان جوان یک تیم بزرگ دیگر، حتی نمی‌تواند احساسات خودش را کنترل کند اما به صرف این که از بقیه قدیمی‌تر است بازوبند را به بازو می‌بندد. بقیه کاپیتان‌ها هم همین هستند. فکرش را بکنید، کدام کاپیتان در کدام تیم ایرانی بلد است مانع از درگیری هم‌تیمی‌اش با بازیکن حریف شود؟

یا آنقدر بزرگ‌منش است که نگذارد هم‌تیمی‌هایش مقابل چشم هواداران حریف جشن شادی گل برگزار کنند و برقصند؟ کاپیتان‌هایی که ما دیده‌ایم و می‌شناسیم، خودشان آتش‌‎بیار معرکه‌ها هستند و بازوی‌شان برای بازوبند زیادی نازک است اما ظاهرا برای این‌که این بازوبندها به بازوی‌شان زار نزند، آنها را نازک کرده‌اند! ولی خب گاهی این ترفند هم جواب نمی‌دهد و بازو آنقدر کوچک و نازک است که سُر می‌خورد و تا مچ دست جناب کاپیتان هم پایین می‌آید!

کدخبر: ۴۳۶۴۱۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر