کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۳۶۴۳۸
تاریخ خبر:

کاپیتان محبوب من| عصر بخیر کاپیتان و موفق باشید!

روزنامه هفت صبح، حمید رستمی | یک: ‌نخستین مواجهه نسل ما با کاپیتان، مسابقات جام ملت‌های آسیا ۸۸ (قطر) بود که تیم جوان و کم‌ستاره پرویز دهداری بعد از استعفای دسته‌جمعی ملی‌پوشان پرسابقه می‌خواست روی پای خودش ایستاده و ستاره‌سازی کند. تیمی سبزپوش با شورت سفید رنگ و جوراب‌های قرمز که می‌خواست تجسمی دلپذیر از پرچم سه‌رنگ این خاک گربه‌ای شکل را برای کل آسیا داشته باشد و سلحشوران جوانی که سر آن داشتند جلوی چشمان کشورهای ریز و درشت عربی که در زمان جنگ همواره در پیدا و نهان مددکار و هواخواه عراق بودند، ورژن جدیدی از مبارزه و میل شدید به پیروزی را به نمایش گذارند.

گیله‌مرد همیشه‌خندان با موهای پرپشت فرفری و سبیلی کشیده که تا سال‌های بعد نزدیکترین تصویر ذهنی‌مان برای یک مرد گیلانی بود، در میانه میدان آقایی می‌کرد و به‌رغم تجربه بین‌المللی کمتر، چنان کاریزمایی از خود نشان داده بود که ادامه منطقی سرمربی باشد و تمام بازیکنان داخل زمین از او حرف‌شنوی داشته و به‌عنوان نماینده تام‌الاختیار او در میدان حرف‌ها و تشرهایش را بالای چشم گذاشته و حرمتش را چنان پاس بدارند که انگار او با بازوبند به‌دنیا آمده است.

آن بازی‌ها با گل‌های فراموش‌نشدنی فرشاد پیوس و کریم باوی در کنار رشادت‌های احمدرضا عابدزاده و خنده‌های شجاعانه‌اش باعث شد که ملت عبوس و خسته آن روزگار، شور و هیجانی تازه به‌خود دیده و با کسب مقام سوم جام‌ملت‌های آسیا- آن‌هم با کمترین امکانات و تدارک- با امیدواری بیشتر چشم به آینده بدوزند و آرام‌آرام ورزش فوتبال را به‌عنوان مهمان ناخوانده جمع‌های خانوادگی قبول کنند و بحث‌های شیرین قبل و بعد از بازی‌ها را جایگزین بحث‌های بی‌سرانجام دیگر بکنند و برای جام جهانی ۹۰ ایتالیا و حضور در جمع ۲۴ تیم پایانی رویابافی کنند.

دو: نیمکت تیم ملی فوتبال خیلی‌زود اسیر تندباد تغییر شد و با رفتن پرویز خان، مهدی مناجاتی سکاندار هدایت تیم ملی در راه جام جهانی شد و کماکان سیروس قایقران صاحب بازوبند کاپیتانی. انگار که خداوند کاپیتان را خلق کرده وسط میدان بایستد و حواسش به همه‌جا باشد؛ عقب، جلو، راست، چپ! گلی که در خانه حریف داخل دروازه تایلند کاشت چنان تصویر ویژه‌ای از سیروس قایقران به‌جا گذاشت که تصور تیم ملی بدون او و بازوبند برازنده‌اش دشوار می‌نمود.

ولی در ادامه اتفاقاتی که در اردوهای طویل‌المدت- به‌خصوص در اردوی دشت مغان- رخ داد حاشیه‌هایی به متن تیم افزود که نتیجه‌اش ناکامی در مسیر صعود به جام جهانی و بروز تغییرات جدید در نیمکت تیم ملی بود و علی پروین که روزگار بی‌تکراری را در پرسپولیس تجربه می‌کرد با حفظ سمت، سرمربیگری تیم ملی را هم به‌دست گرفت تا با اتکا به شخصیت کاریزماتیک خود نظم و انضباط را به اردوی تیم ملی بازگردانده و تیم را برای بازی‌های آسیایی پکن آماده کند.

سه: اما در عرصه باشگاهی بحث بازوبند همواره یکی از عوامل تنش‌زا و حاشیه‌ساز بوده که گاهی حتی مرد بزرگی چون منصور پورحیدری را هم به مرز استیصال می‌رساند. در عکس‌هایی که از آخرین قهرمانی استقلال در آسیا موجود است، شاهین بیانی به‌عنوان کاپیتان جام را بالای سر می‌برد در حالی‌که در همان تیم برادرش شاهرخ هم حضور دارد که از نظر سنی یک سال از شاهین بزرگتر است. مشخصا در آن روزها جنگ بازوبند یکی از علنی‌ترین بحث‌های حول و حوش تیم استقلال بود که فقط حافظ شیرازی از آن خبر نداشت و در فصل نقل و انتقالات بازیکنان زیادی متاثر از آن به تیم می‌پیوستند یا نغمه جدایی سر می‌دادند.

در حالی‌که در ماه‌های قبل شاهرخ بیانی عنوان کاپیتانی را در اختیار داشت، مورد اعتراض برخی از همبازیان قرار گرفت که حضور یک‌ساله‌اش در پرسپولیس را به سرمربی یادآور می‌شدند و او را فاقد وجاهت و شرایط لازم برای کاپیتانی تیم بزرگ آبی‌پوش می‌دانستند که سردمدارشان مجید نامجو‌مطلق بود تا جایی‌که یک‌بار از تیم جدا شد و به تیم السد قطر پیوست و در بازگشت هم حاضر نشد به استقلال برگردد و چند ماهی در پاس بازی کرد تا مسئله کاپیتانی شاهرخ منتفی گردد و جالب‌تر اینکه چند سال بعد خود مسیر پیوستن به باشگاه رقیب را در پیش گرفت و سال‌های آخر بازی‌اش را با پیراهن قرمز سپری کرد.

در همان برهه جعفر مختاری‌فر هم یک در میان بازوبند را به بازو می‌بست و امیر قلعه‌نویی هم مدعی جدید بازوبند محسوب می‌شد. یک‌بار منصور‌خان با اضافه کردن رضا احدی به تیم و دادن بازوبند به او بحث‌ها را خاتمه داد ولی در مسابقات جام باشگاه‌های آسیا به دلیل احترامی که همه مدعیان بازوبند به شاهین بیانی- که همواره از بازیکنان بسیار متعصب به‌شمار می‌رفت- داشتند به انتخاب سرمربی گردن نهادند و شاهین تا یکی دو سال بعد هم به‌عنوان کاپیتان و نخستین نفر وارد زمین چمن شد تا حاشیه جدیدی برای تیم درست نشود

و با قهرمانی در آن مسابقات تاریخ‌ساز گردند. این دمل چرکین هر از گاهی در باشگاه آبی سر باز می‌کرد و تعدادی بازیکن با‌تجربه در آشکار و نهان جنگی بی‌سرانجام برای به‌دست آوردن بازوبند آغاز می‌کردند که یکی از مهم‌ترین‌شان در اوایل دهه ۹۰ و با حضور جواد نکونام، فرهاد مجیدی، سید‌مهدی رحمتی و مجتبی جباری بود که حاشیه‌های ریز و درشت زیادی برای مجموعه آبی پیش آورد و البته با درایت امیر قلعه‌نویی به‌سختی کنترل شد.

چهار: اما یکی از برازنده‌ترین کاپیتان‌های تاریخ باشگاه استقلال جواد زرینچه مدافع خوش‌اخلاق این تیم بود که سال‌های زیادی در ترکیب آبی‌پوشان حضور داشت و هر موقع به‌عنوان کاپیتان نقش ایفا کرده تمام سعی خود را به‌کار بسته که اسیر حواشی بازی نشده و به‌عنوان حامی بازیکنان- به‌خصوص جوانان- در داخل میدان حاضر باشد.

در روزهایی که احمد مومن‌زاده زیر حجم وسیعی از شدیدترین انتقادات نسبت به ناکامی‌اش در فتح دروازه رقبا له می‌شد، در یکی از بازی‌های آسان لیگ، تیم استقلال در تهران مقابل استقلال رشت قرار گرفت که در یک بازی پرگل، تمام بازیکنان بخت یارشان شد و یک به یک پایشان به گلزنی باز، ولی طلسم مومن‌زاده همچنان ادامه داشت تا اینکه جواد زرینچه از عمق دفاع توپ را برداشته و یک تنه به قلب هافبک‌ها و مدافعین رشتی زد و تا آنجایی پیش رفت که حتی دروازه‌بان را هم مغلوب کرده و در مقابل دروازه خالی قرار گرفت.

در همان لحظه که می‌توانست یکی از نادرترین گل‌های عمر فوتبالی‌اش را به‌ثمر برساند این کار را نکرد و توپ را نگه داشته و در بین بازیکنان خودی به‌دنبال مومن‌زاده گشت تا توپ را به او سپرده و با گلزنی‌اش باعث برداشته شدن فشار سهمگین از روی دوشش شود. جواد توپ را آرام قل داد به سمت مومن‌زاده و او در شرایطی باورنکردنی دروازه خالی را هم نتوانست بگشاید و جواد باز هم با روی خوش دلداری‌اش داد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.افسوس که ما در فوتبال‌مان از این دست کاپیتان‌ها خیلی کم داشتیم، خیلی!

کدخبر: ۴۳۶۴۳۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر