ژاپنیهای محبوب و اجباری ما

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | دیروز که حرفهای ضرغامی درباره چگونگی نمایش فیلم در تلویزیون را میخواندم یادم افتاد که در دهه ۶۰ در میان آن مشکلات و مصائب چقدر به همان دو شبکه نصفه و نیمه وابسته بودیم. در آن سالها با غرولند فیلمهای ژاپنی میدیدیم و فکر میکردیم چقدر مورد ظلم قرار گرفتهایم که مثلا به جای سریال ستوان کلمبو مجبوریم فیلم ژاپنی ببینیم.
بعدها فهمیدیم که از چه موهبت بزرگی برخوردار بودیم که کمتر تماشاگر تلویزیونی در سراسر جهان آن دوران از آن برخوردار بود. دیدن فیلمهای بزرگ تاریخ سینما آن هم در ساعت پخش فیلمهای سینمایی عصر جمعه یا چهارشنبه شب. ساعاتی که عموم مردم پای تلویزیون بودند نه فقط یک قشر خاص.
در آن سالها از فیلمسازی مثل یاسوجیرو ازو سه تا فیلم از تلویزیون پخش شد. داستان توکیو، صبح به خیر و گلهای بهاری. داستان توکیو شاهکار بیهمتایی است اما فضای شاد و کمیک دو فیلم دیگر برای تماشاگران عام تلویزیون جذاب بود. از کنجی میزوگوچی به شکلی شگفتانگیز فیلم سانشوی مباشر بارها و بارها در ساعت پخش فیلمهای سینمایی عمومی به نمایش درآمدند تاآنجا که آواز مادر بخت برگشته فیلم که فرزندانش را فرا میخواند دیگر ورد زبان بچهها و نوجوانها شده بود:
« زوشیو…آنجو …جگرپارههای من …کجایید؟» …یکی از غمانگیزترین فیلمهای تاریخ سینما و البته یکی از شاهکارهای تکرار ناشدنی.
ماساکیکوبایاشی هم با سه فیلم در تلویزیون ایران حضور داشت: هاراگیری (یک سرکش که این حرفها را ندارد)، عصیان و کوایدان. کوروساوا وضعیتش از آن دوتا هم بهتر بود:
افسانه جودو (سانشیرو سوگاتا)، سگ ولگرد،زیستن،هفت سامورایی،سریر خون، یوجیمبو، سانجورو، ریش قرمز و درسو ازولا از فیلمهای کوروساوا بودند که بارها و بارها از تلویزیون پخش شدند. سانجورو و یوجیمبو به خاطر محتوای رزمیشان به شدت محبوب بودند و البته ریش قرمز که موقعیت ملودرام فیلم، تماشاگران ایرانی را متاثر و مفتون خود ساخته بود.
و البته فیلم درسوازولا که با دوبله زیبای فیلم طرفداران بیشماری در میان مردم یافته بود. در این میان شرایط هفت سامورایی خیلی بامزه بود. تقریبا در هربار نمایش این فیلم سانسورها بیشتر میشد. آن هم در حالیکه کل فیلم به جز یکی دو صحنه رزمی و مردانه است. مشکل لباس توشیرو میفونه در این فیلم بود که هربار و در تکرار نمایشهای این فیلم زیبا حساسیتها بیشتر و بیشتر میشد و مدام صحنههای مربوط به او کوتاه میشد.
و دست آخر از حدود ۲۰۰ دقیقه به نسخههای زیر ۱۰۰ دقیقه تنزل پیدا کرد. آن سالها توشیرومیفونه بازیگر محبوبی در میان ایرانیها بود. سالهای قشنگی بود و بعدها فهمیدیم که هفت سامورایی، داستان توکیو و سانشوی مباشر چه جایگاهی در تاریخ سینما دارند.