چند خرده روایت خواندنی از ۲۹ بهمن ۱۳۵۵
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | صد قصه تمام شد و تا پیدا کردن یک محور مشترک برای نوشتن سلسله مطالب جدید بگذارید کمی با روزنامه خوانیهای قدیم سرمان را گرم کنیم. میرویم به ۲۹ بهمن ۱۳۵۵٫ خب. نمیشود. این روز تعطیل است! پس به ۳۰ بهمن ۱۳۵۵ گذر میکنیم و از آرشیو روزنامه اطلاعات استفاده میکنیم.
صفحهای شلوغ و کم عکس. که بزرگترین عکسش مربوط به حضور پرویز فنیزاده در اقتباسی از بوفکور است. تیتر اصلی اما محاکمه ۲۲ تروریست مذهبی است. همان ماجرای باند مهدی هاشمی و ترور حجتالاسلام شمسآبادی. دادستان برای ۲۱ نفر ازآنها تقاضای اعدام کرده که مهدی هاشمی هم در میان آنهاست. تروری که بر پایه اختلاف میان طیفهای سنتی و مذهبی در اصفهان و نجفآباد رخ داده بود.
طیف نجفآباد بیشتر به قم و آیتالله خمینی و البته آیتالله منتظری گرایش داشتند و طیف اصفهان بیشتر به نجف و آیتالله خویی. به هرحال ترور مرحوم شمسآبادی در این میانه به شکل بیرحمانهای اتفاق میافتد. هاشمی و دیگر اعضای گروه به زندان میافتند و در سال ۵۷آزاد میشوند و بعدها در سال ۱۳۶۶ توسط حجتالاسلامرازینی محاکمه و هاشمی و چند نفر دیگر اعدام میشوند.
در صفحه ۴ خبر کوتاهی هست با تیتر زیارت فریده دیبا (مادر فرح ) از امامزاده قلی عباس. در همین صفحه عکسی چاپ شده و آمده است مربیان پیشاهنگی با چادر سیاه سوگند خوردند. خبر با شگفتی نقل کرده که در شهرضا گروهی مربی پیشاهنگی با پوشش چادر مشکی سوگند خوردهاند. دو تا ستون مطلب جداگانه هم هست درباره ۵۸ ساله شدن امیرعباس هویدا و همین طور ستونی درباره شهادت امامرضا .
صفحه ۹ برنامه سینماها را منتشر کرده. برای آنکه متوجه شوید سالهای ۵۴ و ۵۵ و ۵۶ به خاطر تحریم سینمای ایران از سوی چند کمپانی هالیوودی وضع اکران فیلمها در ایران چقدر خراب بوده اسامی این فیلمها را برایتان نقل میکنیم که عموما ایتالیایی بودهاند:
برهنه میبینم، بیگانه عصیانگر، باکره گناهکار، تارزان و دختران کاراته باز؛ اسیر وسوسه، پرستار خوشگله، دختری از جهنم سبز، کاراته و زنها، وسوسههای شیطانی یک زن، خانه جهنمی، کارمن عشوهگر، عقده زن نداشتن، سانتو علیه مافیا، ۱۸ سالگان باید بیاموزند و…فیلمهای ایرانی روی پرده هم اینها بودند:گوزنها، آقارضا گل(بیک ایمانوردی )، میراث.
فیلم مهم اکران اژدها وارد میشود بابازی بروس لی است. در کنار آن فیلمهای چند سال قبل هالیوود که اکران دوباره و محدود گرفتهاند. مثل میخواهم زنده بمانم،۹ ساعت تاجهنم و داغونت میکنم بیلی که در واقع همان پت گارت علیه بیلیدکید ساخته سام پکین پا هست. در صفحه نیازمندیها پژو ۵۰۴ مدل ۷۱ به قیمت ۴۵ تومان آگهی شده . فولکسهای قورباغهای ۱۳ تا ۱۵ هزار تومان، آریا ۳۱هزار تومان، فیات ۱۲۸ آلبالویی ۳۶ هزار تومان و یک ب.ام.و صفر کیلومتر ۵۲۵ مدل ۷۷ به قیمت ۲۳۰ هزار تومان…
در همین روزنامه یک خانه دو طبقه در قیطریه آگهی شده با ۶۰۰ متر زمین و ۹۰۰ متر بنا در دو واحد مجلل هرکدام با ۵ اتاق خواب و پارکینگ و این جور مسائل به قیمت سه میلیون و ۴۰۰ هزار تومان برای فروش گذاشته شده است. چند تا آگهی جلوتر یک ساختمان سه طبقه و نیمه لوکس در نیاوران با ۱۲۰۰ متر زیربنا در زمین ۶۰۰ متری با قیمت ۶ میلیون و صد هزار تومان به فروش میرسد که خب استخر هم دارد.
اگر متوسط حقوق کارمندها را در سال ۵۵، ۲۰۰۰ تومان در نظر بگیریم قیمت این خانه اعیانی سه هزار برابر یک ماه حقوق است. الان اگر حقوق متوسط کارمندها را ۴ میلیون در نظر بگیریم سه هزار برابر آن میشود ۱۲ میلیارد تومان که خب بعید است بتوانید چنین ساختمانی را با این مشخصات با ۱۲ میلیارد تومان ابتیاع کنید !
در همین صفحه یک خانه سه اتاق خوابه لوکس در عباس آباد اندیشه به قیمت ماهی ۶۵۰۰ تومان برای اجاره گذاشته شده است .در صفحه ۲۴ خبری از شفایافتن یک فلج و یک لال در حرم امامزاده معصومه منتشر شده است و همین طور سوگواری مسلمانان در عزاداریهای ۲۸ و ۲۹ صفر. و بالاخره در صفحه ۲۶ مطلبی منتشر شده که راستش حرف دل ماست اما رویمان نمیشود بیان کنیم چرا که به مرتجع بودن و دشمن محیط زیست متهم میشویم.
هروقت خبر حمله خرس و تمساح و گرگ را به مردم و بهخصوص کودکان را میخوانم و میشنوم این سوالها به ذهن من خطور میکند و البته همیشه یک جواب داشته: «این شمایید که به قلمرو آنها تجاوز کردهاید!» جواب از این عصبانی کنندهتر وجود ندارد! حالا آقایی به اسم سیاوش دیهیم که مشخص است اسم مستعار است در یادداشتی با عنوان منافع آدمها اولیتر است یا حیات وحوش؟
به ماجرای اعلام دهها منطقه در سراسر کشور به عنوان مناطق محافظت شده پرداخته است و این که چقدر در زندگی مردم بهخصوص دامداران جز تاثیر منفی گذاشته. چرا که مراتع بسیاری در این مناطق وجود دارند که به بهانه حفظ تعادل جمعیت وحوش از مردم دریغ شدهاند.
مردم عادی دچار زحمت میشوند تا جمعیت وحوش به تعادل برسد؟»سیاوش جان خدا حفظت کند که جرات کردی این حرفها رادر سال ۵۵ بنویسی. یک جوری درباره تعادل جمعیت حیوانات وحوش حرف میزنند که تو باید هاج و واج فقط نگاهشان کنی.