چند نکته از سلطان قابوس که احتمالا نمیدانید
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | همه چیز درباره سلطان قابوس
یک: مرگ سلطان قابوس ، پادشاه عمان، فضای مجازی ایران را تحت تاثیر قرار داده است. در روز فوت او یعنی بامداد شنبه با وجود اینکه خبر مهمی مثل اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح در خصوص سقوط هواپیمای مسافربری، خبر مرگ سلطان قابوس ، دومین موضوع پربازدید در کل تلگرام فارسی بوده است و پستهای مربوط به آن ۹٫۴۸ میلیون بار در ۱۹۴۵ کانال فارسی بازدید خورده است. همچنین در یک هفته گذشته، میزان جستوجوی عبارت « سلطان قابوس » در گوگل، ۳۳۰۰درصد رشد را نشان میدهد.
* دو: اینکه چرا جامعه ایرانی به این شکل با سلطان قابوس برخورد کرده، خود جای سوال دارد اما به نظر میرسد که حافظه تاریخی ما ایرانیها او را به دو دلیل به خاطر سپرده است: نخست به دلیل جنگ ظفار که به نوعی میتوان آن را نخستین دخالت خارجی دولت مدرن در ایران در امور منطقه دانست و دوم به دلیل میانجیگریهای طولانی عمان میان ما و آمریکا در موضوعات مختلف از مذاکرات هستهای گرفته تا آزادی زندانیان.
* سه: درباره ظفار چه میدانیم؟ شورش ظُفار یا انقلاب ظفار یا جنگ داخلی عمان به نبرد چپگرایان کمونیست عمانی، تحت حمایت شوروی و چین با حکومت سلطنتی این کشور در استان ظفار در شرق این کشور گفته میشود. این نبرد با تأسیس جبهه آزادیبخش ظفار در ۱۹۶۲ میلادی آغاز شد و با شکست کامل مخالفان در ۱۹۷۵ پایان یافت. هدف اصلی شورشیان سرنگونی سلطان عمان ( سلطان قابوس ) بود. آنان به این هدف نرسیدند، اما حکومت عمان وادار به انجام اصلاحات گستردهای شد.
محمدرضا پهلوی برای جلوگیری از گسترش کمونیسم و نفوذ شوروی در ایران اقدام به اعزام ارتش شاهنشاهی برای حمایت از سلطان قابوس کرد.اما شاید جالب باشد که مصاحبهای از محمدرضا پهلوی بخوانیم در مورد اینکه چرا او، نیروهای ایرانی را به عمان اعزام کرده است؟
این بریدهای است از مصاحبه سلیم اللوزی، سردبیر نشریهای به نام الحوادث با شاه در سال ۱۳۵۲٫ من آن را از روی آرشیو نشریه کاوه برداشتم که در پایگاه مجلات تخصصی نور در دسترس است.
در این مصاحبه چنین آمده است: «سوال کردم: آیا این صحت دارد که ایران به سلطاننشین عمان کمکهای نظامی میکند؟ اعلیحضرت پاسخ داد: بلی. سلطان قابوس از ما کمک خواست و ما این کمک را به او دادیم.»محمدرضا پهلوی البته دو سال بعد و در مصاحبه با حسنین هیکل، روزنامهنگار معروف مصری، به طور صریحتری پاسخ ابهامات در این خصوص را میدهد.
«راجع به کمک ما به سلطان قابوس علیه انقلاب ظفار من فقط برای گفتن حقیقت آمادگی دارم و این حقیقت است که آری، ما در ظفار نیروهایی مستقر کردهایم که در کنار قوای سلطان میجنگند. انقلاب ظفار انقلابی کمونیستی است و ما مخالف کمونیسم در منطقه هستیم…ما از طرف خودمان این موضوع را خیلی صریح میگوییم که نخواهیم پذیرفت و حتی تحمل آنرا نخواهیم کرد. تنگه هرمز شریان حیاتی نفت ایران است. در حال حاضر زندگی ما بدان وابسته است.
بنابراین ما نه خواهیم پذیرفت و نه تحمل آنرا خواهیم کرد. هنگامی که سلطان قابوس کمک ما را خواستار شد به وی کمک کردیم اما نمیخواهیم نیروهای ما تا ابد در آنجا باقی بمانند.» در این شرایط باید از کسانی که با قاطعیت، حضور نظامی ایران در عراق و سوریه را نفی میکنند؛ پرسید که نظرشان در مورد این سخنان که حدودا چهل و پنج سال پیش ایراد شده چیست.
* چهار: در مورد سلطان قابوس یک نکته جالب دیگر این است که به نظر میرسد تصویر مهربانی که جامعه ایران از این شخصیت دارد، چندان نیز مطابق با واقع نباشد. بالاخره حتی اگر سلطان قابوس را به خاطر صلحطلبی او دوست داشته باشیم؛ نباید این نکته را از یاد ببریم که سلطان قابوس در سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۰ میلادی) پدر خود سلطان سعید بن تیمور آل بوسعید را بعد از ۳۸ سال سلطنت در کودتایی آرام و بدون خونریزی کنار گذاشت و پس از آنکه او را به تبعید فرستاد؛ به جای پدرش بر مسند حکومت نشست. پدر او نیز بعد از دو سال تحمل این وضعیت درگذشته است. بنابراین نباید تصور کرد که قابوس، فرشتهای در دنیای سیاست بوده است.
* پنج: و در پایان شاید جالب باشد که در مورد سلطان قابوس بدانید که او به مذهب اباضیه بود. اباضیه یا اباضیگری یکی از مذاهب اسلام است که از جریان خوارج نشأت گرفتهاست. این فرقه از کهنترین مذاهب اسلامی و تنها گروه باقیمانده از خوارج است. نام این مکتب از نام عبدالله بن اباض تمیمی نخستین پیشوای آن گرفته شدهاست.
اباضیه که هم از تسنن و هم از تشیع جداست هرچند از نظر شمار پیروان در مقایسه با سنیان و شیعیان گروه کوچکی به حساب میآید اما از نظر تاریخی جریانی بسیار مهم است. امروزه اباضیان بیشتر در شمال آفریقا، شرق آفریقا (بهویژه جزیره زنگبار) و عمان سکونت دارند. عمان تنها کشور مسلمانی است که کیش اباضی در آن مذهب اکثریت است.
آنان بر این عقیدهاند که نمیتوان به کسی مؤمن یا کافر گفت، چرا که وحی منقطع شد؛ و ابوبکر و عمر از دنیا رفتهاند و امروز کسی نیست که حقایق را بیان کند و کافر را از مؤمن تمیز دهد. بدان جهت ما به کسی نمیگوییم که او مؤمن است یا کافر. همین تفکر باعث میشود که اباضیه در دنیای کنونی حتی در دنیای سیاست هم صلحطلبی را تولید کند که نماد آن در سیاست خارجی عمان دیده میشود.