نگاهی به شعرهایی که مجلس را به وجد آورد
روزنامه هفت صبح | در سالهای گذشته مجلسی نداشتهایم که حداقل یک نماینده در آن ذوق شعرخوانی نداشته باشد. آنها معمولا با آرایه ادبی کنایه منظور خودشان را میرسانند و سعی کردهاند تا مقصود پشتپرده را انتقال دهند. این شعرخوانی از قدیم هم رایج بوده است. مثلا در مجلس نوزدهم شورای ملی در سال ۱۳۳۷ احمد مهران در نطق خودش اشاره میکند که شب قبل در مجلس خوابیده و به این مناسبت میخواند: «پرسی اگرم از چه سبب مست و خرابم همسایه دیوار به دیوار شرابم»
معمولا این روند شعرخوانی نمایندگان از همان هفته اول که پایشان را در خانه ملت میگذارند شروع میشود. همین دیروز نماینده فلاورجان بعد از یک سخنرانی انتقادی خطاب به روحانی برای او یک شعر خواند. شعرخوانی روی این صندلیهای سبز در سالهای گذشته حاشیههای زیادی داشته است که در گزارش زیر بعضی از پرحاشیهترین آنها را جمعآوری کردهایم.
*** چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
شاید یکی از معروفترین ابیاتی که پشت تریبون مجلس خوانده شده از دهان مسعود پزشکیان است. پزشکیان روز دفاع از اعتبارنامه سلمان خدادادی، یکی دیگر از نمایندگان مجلس این ابیات را خواند: «واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.» سلمان خدادادی، نماینده مردم ملکان آن زمان متهم به تعدی و رابطه نامشروع شده و اعتبارنامهاش در مجلس هشتم زیر سوال رفته بود. سخنرانی پزشکیان آن زمان با این کنایه شاعرانه به مذاق روحالله حسینیان و محمد ابراهیم نکونام خوش نیامد. سلمان خدادادی از اتهام تعدی تبرئه شد.
*** ای چشمه باصفا تو لاری
بعضی از شعرها صرفا برای مدح رئیس مجلس یا رئیس دولت و حتی مدح شهر نماینده خوانده میشوند. یکی از این شعرها مربوط به جلسهای است که نمایندگان در رابطه با حقوق نجومی مدیران در مجلس قبل برگزار کردند. لاریجانی، رئیس وقت مجلس در این جلسه بابت بعضی از مصاحبههای نمایندگان عصبانی شده بود به همین خاطر هم نماینده مردم صومعه سرا پشت تریبون رفت تا از او حمایت کند.
کاظم دلخوش، نماینده مردم صومعهسرا که همه او را به شاعر مجلس میشناسند معمولا از شعر برای ورود خود به نطق استفاده میکند. او برای تشکر از لاریجانی در بحث حقوقهای نجومی این شعر را خواند: «ای چشمه باصفا تو لاری/ آیینه بیریا تو لاری/ در وصف تو عاجز است واژه/ ای همدم با وفا تو لاری» یک بار هم در همین مجلس علی اسماعیلی، نماینده مجلس یازدهم در توصیف مازندران شعری خواند که نمایندگان او را یکصدا با «به به» گفتن طنزآمیز بدرقه کردند.
*** مدح و ستایش شاعرانه
مدح به کلمات نمایندگان این دوره مجلس هم رسیده است. خرداد ماه امسال نماینده طرقبه در ستایش رئیس مجلس، باقر قالیباف پشت تریبون خواند: «باز حاکم شده است بر مجلس یاور قاسم سلیمانی/ روشن از این خبر شده چشم رهبر قاسم سلیمانی/ پشت سنگر نشسته قالیباف/ یاور قاسم سلیمانی»
*** آقای رئیس، دور و بر تو چنان شلوغ است که انگار صف پنیر و دوغ است
البته همیشه هم از مدح و ستایش خبری نیست. گاهی شاعران خانه ملت در انتقاد به موضوعی از قریحه شاعرانگی خود استفاده میکنند. دلخوش، نماینده مردم صومعهسرا یا همان شاعر مجلس در دور قبل در حال نطق درباره اصلاح قانون مبارزه با پولشویی بود که متوجه صحبتهای لاریجانی در جایگاه هیات رئیسه با نمایندگان دیگر شد.او خطاب به رئیس مجلس گفت که « اوضاع هیأترئیسه در آن بالا خیلی منظم نیست.»
بعد هم با چند بیت شعر خواست که آن بالا همگی به سخنانش گوش کنند و خواند: «آقای رئیس، ای رئیس خوشنام! ای مرهم دردها و آلام! دور و بر تو چنان شلوغ است که انگار صف پنیر و دوغ است.» او هنوز هم به رویه خودش در شعرخوانی در این مجلس ادامه داده و دو روز پیش در شعری کنایی خطاب به رئیسجمهور خواند: «وطن با تو شده سبز و بهاری/ گرانی گشته از کشور فراری/ فقط یک کار مانده ای حسن جان/ خلیج فارس را گندم بکاری»
*** چشم امید است از رأس امور و این نهاد/ در چنین صاحبدلی رای امید و اعتماد
سال ۱۳۹۲ در مجلس دهم، زمانی که نمایندگان در جلسه معرفی حجتالاسلام پورمحمدی به عنوان وزیر پیشنهادی دادگستری موافقت و مخالفت خود را اعلام میکردند، رحیم زارع، نماینده آباده در موافقت با او این ابیات را خواند. بعد از قرائت آن لاریجانی گفت: «از این شعر وزینتر نداشتهایم. در هیات وزیران دوره قبل که آن هم سه روز طول کشید، روز آخر به شعرخوانی افتادیم اما این دوره از دو روز قبل به شعرخوانی افتادهاید.»
*** سرها در گریبان است؛ احسنت نگویید
در کنار شعرخوانیها، کنایههایی که نمایندگان دیگر هم میان اشعار میگویند گاهی جالب میشود. مثلا دو سال پیش جهانبخش محبینیا، نماینده مردم میاندوآب در مجلس دهم شعر زمستان مهدی اخوان ثالث را در صحن علنی مجلس خواند. تا به بیت «سرها در گریبان است» رسید، نمایندگان دیگر برای او احسنت فرستادند.
او اعتراض کرد و گفت: «احسنت نمیخواهم» اما خواسته او آنقدر هم تاثیری در طنازی دیگران نداشت. او دوباره تکرار کرد: «معرفت داشته باشید، من خواهش کردم.» دوباره احسنت گفتنها ادامه داشت تا اینکه محبینیا عصبانی شد و گفت: «هرکسی به اندازه فهم خودش برداشت میکند. برای آنهایی که فهمشان از شعر همین است، همین کار را میکنند.»
*** بزنم یا نزنم؟
آن روز نماینده مردم بوشهر میخواست یک شعر ساده از قیصر امینپور بخواند. شعری که ترجیعبند آن این بود: «بزنم؟ یا نزنم؟» خب در کلاس ادبیات ممکن است همه سر جایشان بنشینند و به این شعر گوش بدهند اما در مجلس اتفاقهای پیچیدهتری میافتد. نمایندگان یا میخندیدند و احتمالا به یاد ترانه ای از مرتضی احمدی افتاده بودند یا با فریاد «بزن، بزن» نطق او را قطع میکردند تا فضای مجلس را مفرح کنند. شعری که عبدالحمید خدری در دهمین دوره مجلس خواند این بود: «حرفها دارم، اما … بزنم یا نزنم؟ با توام! با تو! خدایا! بزنم یا نزنم؟ همه حرف دلم با تو همین است ای «دوست»؛ چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟»
*** لطفا کف نزنید
نمایندگان گاهی از این تریبون استفاده کرده و با زبان خودشان شعری میخوانند. مثل قاضیپور که یک بار در دوره قبل مجلس شعری در مدح امام حسین (ع) خواند و بعد برای بقیه آن را ترجمه کرد.. اما نماینده مردم ارومیه در مجلس دهم یک بار پشت تریبون شعری به زبان ترکی خواند و همه نمایندگان برای او کف زدند .تشویقهای همکاران او با اعتراض یکی از اعضای وقت هیات رئیسه هم روبهرو شد.
*** به نام خدای رنگین کمان
زمانی که در مجلس دور قبل سکینه الماسی نماینده دیر، نطقش را با شعر کتاب کلاس دوم شروع کرد، بیشتر از اینکه کسی به شعر او توجه کند، همه متوجه خندههای رئیس مجلس شدند. الماسی بعدا گفت که این شعر چیز خاصی نبوده و جایی برای خنده نداشته است. زمان شعرخواندن او به جز فلاش دوربینها که احتمالا برای لاریجانی به صدا درآمده بودند، صدای خنده نمایندگان دیگری به گوش نمیرسید.
*** الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من
اکبر اعلمی، نماینده وقت مردم تبریز هم سالها پیش نطق خودش را پشت تریبون با شعری عاشقانه از حمید مصدق شروع کرد. او که دراعتراض به کاریکاتور جنجالی روزنامه ایران سخنرانی کرده بود در سال ۱۳۸۵ با انتقاد از برخورد نیروی انتظامی با تجمعی در تبریز به شعری از شهریار ارجاع میدهد و میخواند: « الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من؟»
*** ایرج میرزا در پارلمان
سال ۱۳۹۶ هم پای ایرج میرزا به خانه ملت باز شد. نماینده وقت مردم خمینی شهر که میخواست منظور خودش را شفاف کند، گفت باشگاه نفت و باشگاه نفت و نیرو هر دو باشگاه است اما این کجا و آن کجا؟ او برای تصحیح و توضیح این کار این شعر ایرج میرزا را خواند: «دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه، هر دو جان سوز است اما این کجا و آن کجا؟»