کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۰۱۸۹۱
تاریخ خبر:

نبرد گلادیاتورها

کمال بردبار| امشب جشن بزرگ فوتبال اروپا تمام می‌شود. راستش طرفداری از تیم‌های ملی کشورهای دیگر متعلق به دورانی است که در ایران با حیرت و حسرت جام‌های جهانی و اروپایی را رصد می‌کردیم. برای دورانی است که عکس کفش پله را در اندازه حقیقی در دو صفحه مجله چاپ می‌کردیم در کنار عکس مشت محمدعلی کلی. اما خب این سنت عجیب باقی مانده است. خودم دیدم کسانی را که مثلا در بازی آلمان با ایران در جام ۹۸ در قلب همین تهران طرفدار آلمان بودند و از گل بیرهوف شادمانی می‌کردند. طبیعتا برای من طرفداری باشگاه‌های خارجی قابل فهم است اما راستش تعصب به تیم‌های ملی یک کشور دیگر عجیب و خارج از فهم است برای من. می‌گویم تعصب، چرا که علاقه داشتن به سنت فوتبال یک کشور دیگر هم نکته نامعقولی نیست.
با جماعت شیفته آلمان قبلا آشنا شده بودم. گعده‌هایشان و مراسمشان و اسم شب‌ها و کد رمز‌هایی که بین خود ردوبدل می‌کردند. در جوانی‌ام پس از جام‌جهانی ۱۹۹۰ و قهرمانی تیم ملی آلمان با آن پیراهن قشنگشان (که رودستش دیگر نیامده) با قبیله عشاق تیم ملی آلمان آشنا شدم. این قبیله دوران زیادی را در مرحله تقیه و خفی‌کاری به زندگی‌اش ادامه داد تا اینکه قهرمانی در جام‌جهانی ۲۰۱۴ و آن هفت یک مشهور مقابل برزیل جان تازه‌ای به آنها داد و چه سروده‌ها و اشک نوشت‌ها و حماسه‌سرایی‌هایی که از دوستان تهرانی ژرمن‌دوست خود دریافت نکردم.دومین قبیله به ایتالیایی‌ها اختصاص دارد.بازی پرشور،‌چهره‌های جذاب و البته شبیه ایرانی‌ها و شکست‌های دراماتیک ایتالیا را به تیمی ‌محبوب در ایران بدل ساخته بود. طبیعی است که بانوان در صف ایتالیایی‌ها جای محکمی‌داشتند!مالدینی،‌بوفون و روبرتو باجو سرسلسله‌های این محبوبیت بودند. بزرگ‌ترین دشمن ایتالیایی‌دوست‌ها،‌همین آلمان‌ها بودند و خب اگر آلمان‌ها به موفقیت‌های بیشترشان می‌نازیدند ایتالیادوست‌ها هم به برتری‌های بیشترشان در مواجهه‌های رودررو فخر می‌فروختند.
خب بقیه تیم‌های ملی با فاصله از این دو تیم قرار می‌گیرند. به‌خصوص آرژانتین و انگلیس. هیبت مالیخولیایی آرژانتینی‌های قدیم با موهای بلند برآشفته وزنی به اعتبار آنها در میان طرفداران فوتبال در ایران بخشیده بود.یادگار دوران مارادونا و کانیگیا و باتیستوتا و بقیه دوستان. اما شکست‌های پشت سرهم آرژانتین در دو دهه گذشته حوصله همه را سر برد و قیافه‌هایشان هم مدام معمولی‌تر و معمولی‌تر می‌شد و دیگر هیچکدامشان به آن تل سرهای مشهورشان احتیاجی ندارند.
اما انگلیسی‌ها قبیله مرموز و ساکت و دلشکسته‌ای در تمام این سال‌ها بوده‌اند. دیگر عادت کرده بودند که اگر در تیمشان جرارد و اسکولز و لمپارد و اوون و رونی و سول کمپل هم در کنار یکدیگر بازی کنند باید شاهد حذف غیرمنتظره‌شان باشند. چرخ گردون با آنها خوب تا نمی‌کرد و موجب شده بود تا انگلیسی‌ها از سال ۱۹۶۶ و طی ۵۴ سال به هیچ فینال تورنمنت‌های مهم در سطح ملی راه پیدا نکنند. اما در تمام این سال‌ها انگلیس‌دوست‌ها شعله عشق خودشان را در سینه حفظ می‌کردند و حالا ناگهان به خودم آمده‌ام و می‌بینم اطرافم چقدر کسانی هستند که تعصب تیم ملی انگلیس را می‌کشند.
و خب باز هم می‌گویم که نمی‌فهمم چرا باید به تیم ملی ‌یک کشور دیگر تعصب داشت. شخصا دوست دارم ایتالیا قهرمان شود اما می‌دانم شانس انگلیس بیشتر است.
بیایید برگردیم به این روی جلد پر از طعنه از مطبوعات اسکاتلند. کشوری در بریتانیا اما کینه تاریخی آنها از برادر بزرگ‌تر پایانی ندارد. در همین جام ملت‌های اروپا هم دیدیم که اسکاتلند بازی را به اسلواکی یا کرواسی واگذار کرد اما مقابل انگلیس همچون گلادیاتورهایی وحشی بودند با تمام وجود بازی کردند و یک تساوی از انگلیس گرفتند. حالا چهره مانچینی را در قالب مایکل کالینز قهرمان ملی استقلال اسکاتلند ترسیم کرده‌اند. ملقب به شجاع‌دل. کسی که انگلیسی‌ها را بارها و با تکیه بر قبیله‌های نیمه بدوی اسکاتلند شکست داد و دست آخر توسط نیروهای انگلیسی سلاخی شد. حالا مانچینی و لشکرش برای اسکاتلندی‌ها، نشانه‌ای از امید برای شکست دادن انگلیسی‌های مغرور هستند. آخرین امید. اینجاست که فوتبال به چیزی بزرگ‌تر بدل می‌شود … به یک عنصر واقعی و گره خورده به تاریخ و مختصات سیاسی.چیزی که برای ما بی‌معنی است و بیشتر ادایش را در می‌آوریم.

کدخبر: ۴۰۱۸۹۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر